[یکنفس تحریر شد، بدونِ بازخوانی منتشر میشود.]
کم پیش میآید فرصتی برای تحقیرِ مؤسساتِ کنکوری و دشنام به صاحبانشان را از دست بدهم. با این حال، هرگز نگفتهام که پذیرشِ دانشجو برای دورهی کارشناسیِ دانشگاهها از طریقِ کنکورِ سراسری کاری است ناعادلانه. نهفقط این را اظهار نکردهام، بلکه معتقد هم نیستم که صادق است. حتی متمایلترم به اینکه گمان کنم کاذب است. تا وقتی ظرفیتِ رشتههای پرطرفدار در دانشگاههای پرطرفدار کمتر از تعدادِ متقاضیان است، از امتحانی از جنسِ کنکورِ فعلی گزیری نیست—تصور میکنم که اینکه امتحانِ چندساعتهای متشکل از سؤالهای چندگزینهای را جایگزین کنیم با چیزی از جنسِ نگاه به سوابقِ تحصیلی، امری است مفسدهبرانگیز (مفسدهبرانگیزتر از روالِ فعلی)، و احتمالاً ناعادلانه.
آیا برگزیدنِ دانشجو از طریقِ کنکور به شکلِ فعلی ناعادلانه است؟ یک کارِ شاید لازم برای پرداختن به این سؤال این است که بررسی کنیم که میزانِ ورود به رشتههای پرطرفدار در دانشگاههای پرطرفدار چه نسبتی دارد با میزانِ درآمدِ خانوادهی فردِ کنکوردهنده (و با محلِ زندگیاش). حتی اگر معلوم شود که دانشآموزانِ خانوادههای ثروتمند بهتر کنکور میدهند،این لزوماً نشان نمیدهد که بدیلِ بهتری برای کنکور هست—دستکم روشن است که خانوادههای ثروتمند به مدرسههای بهتری دسترس دارند. [اصولاً بهنظرم سؤالِ مربوط و درست این نیست که آیا کنکور عادلانه است یا نه، بلکه این است که آیا روالِ عادلانهتری سراغ داریم یا نه. من سراغ ندارم.]
تصور میکنم که کسانی که معتقدند کنکور ناعادلانه است (لازم است تکرار کنم که من چنین اعتقادی ندارم؟) بخشی از اعتقادشان مبتنی است بر این فرضِ معقول که دانشآموزانِ خانوادههای ثروتمند دسترسِ بیشتری دارند به کلاسِ کنکور و معلمِ کنکور. چیزی که من در آن تردیدِ جدّی دارم این است که کلاسِ کنکور فیالواقع سهمِ مهمی در موفقیت در کنکور داشته باشد. روشن است که مدرسهها و خانوادهها نوعاً مقهورِ تبلیغاتِ مستهجنِ این کلاسها هستند و از سـالهـا پیش از سالِ کنکورْ دانشآموزان را میبرند زیرِ سیطرهی تست و ”برنامهریزی“ و ”مشاوره“، که یک نتیجهاش ژرفاگریزی و شتابزدگی است؛ اما جدّاً شک دارم که این کارها برای موفقیت در کنکور لازم باشد. اینکه شرکت در کلاسِ کنکور برای موفقیت لازم است بهنظرم امری است مشکوک و رواجاش—تا هر حدی که رایج است—احتمالاً عمدتاً نتیجهی تبلیغاتِ خودِ صاحبانِ بنگاههای کوچک و بزرگِ کنکوری است. کاش آماری داشتیم از بستگیِ رتبهی کنکور با هزینهی صرفشده برای کلاسِ کنکور. کاش میشد تأثیرِ کلاسهای کنکور در موفقیت در کنکور را بیازماییم.
[من شخصاً یک بار بهجدّ (و لابد متوهّمانه و از سرِ خودشیفتگی) به این فکر کرده بودم که مسابقهای ترتیب بدهیم بینِ خودم و یک معلمِ کنکور در هر رشتهای: عملاً در کنکور شرکت کنیم و ببینیم چه کسی بهتر امتحان میدهد—او با انبانِ فرمولها و با تشبّث به تکنیکهای تستزنانهاش، من با مطالعهی کتابهای درسیِ آموزشوپرورش و آزمونهای سالهای قبل (و نه تودههای تستهای بنگاهها). البته که پارامترها زیاد است.]
در زیرنویسِ پاراگرافی که از پیشگفتارِ کتابِ کوچکام در همین وبلاگ آوردهام در کمتر از ۲۰۰ کلمه نظرم را دربارهی کنکور و کلاسهای کنکور گفتهام. و البته که متأسفانه، و شاید در نتیجهی فضای شتابزدهی کنکوری، حتی برای برخی دانشگاهرفتههای ما هم دویست کلمه زیاد است.
خلاصه اینکه بهنظرم:
اولاً کنکور این بدیِ بزرگ را دارد که قدرتی داده است به بنگاههای کنکوری و فضا را شتابزده و پراضطراب کرده است و فشارِ روانیِ زیادی به دانشآموزان و خانوادههایشان میآورد. ثانیاً برای پذیرشِ دانشجوی کارشناسی در بعضی رشتهها راهی بهتر از کنکور سراغ ندارم (ولی خوشبختانه در بسیاری از رشتهها ورود به دانشگاهها آسان شده است). ثالثاً من معتقدم نیستم که راهی وجود دارد که عادلانهتر از کنکور باشد، و بالاخص معتقدم که یک استدلالِ خاص برای ناعادلانهبودنِ کنکور (استدلالِ مبتنی بر هزینهی کلاس و معلم) سست است. رابعاً آنچه بر ضدش هستم کنکور نیست، بلکه مقهورشدن در مقابلِ مؤسساتِ کنکوری است و تعطیلکردنِ تعمق بر اثرِ تبلیغاتِ مشمئزکنندهشان.
سلام. وقت بخیر
به نظر شما، آیا تدریس در مقام معلّم کنکور، نوعی سهیمشدن در تعطیلکردنِ تعمّق و گسترش آن است؟ آیا اِمرار معاش از این طریق را میتوان غیراخلاقی دانست؟
متشکرم
چرا درمورد موضوعی که در آن تخصص و آگاهی لازم را ندارید (و یا کسب نکرده اید)، اظهارنظر می فرمایید؟
نوشته شما، سرتاسر اطلاعات غلط و استدالال های نادرست و پیش پا افتاده است؛
تعجب می کنم از اینکه یک استاد فلسفه، بدون مطالعه کافی، در مورد موضوعی مانند آموزش (که خود، به چند سال زمان برای مطالعه نیاز دارد) دست به قلم می برد و چنین نوشتار سطح پایینی را منتشر می کند!
شاید این سوال مقدم تر باشه که اصلا چرا نظام آموزشی ما باید دانشگاه دولتی داشته باشه که بخواهیم براش کنکور هم بذاریم…. میلتون فریدمن توی یه سخنرانی (که البته من فقط بخشی ش رو دیدم) درباره ناعادلانه بودن خرج کردن بیت المال کافرین برای دانشگاه های دولتی به فصاحت صحبت کرده بود مثلا اینجا
نظریات میلتون فریدمن درباره ناعادلانه بودن تاسیسی دانشگاه های دولتی – نماشا (namasha.com)
آیا کنکور ناعادلانه است؟… بله
حتی اگر فرض کنیم کنکور عادلانه باشد (که بهنظرم نیست) همین که دانشآموزانی را ببینیم که به دلیل کنکور (سر خود جلسهی کنکور، یا پیش از آن، یا بعد از اعلام نتایجش، از استرس) آسیب جدی دیدهاند، کفایت نمیکند برای کنار گذاشتنش، حتی اگر هنوز بدیلی عوضش نیافته باشیم؟
من پارسال کنکور دادهام، و این موارد را به عینه سر جلسهی کنکور، بعد از جلسهی کنکور و بعد از اعلام نتایج (طی سال خواندن کنکور که بماند) دیدهام. دستکم در حوزهای که من کنکور دادم، دو نفر در دستشویی بالا آوردند. نزدیکترین کسم در میانهی آزمون، از صندلی بر زمین افتاد و نزدیک بود از هوش برود. خودتان هم قطعاً به این موارد و بیشتر از اینها آگاهید.
آقای لاجوردی محتوای سوالات کنکور خیلی نزدیک به محتوا یا دستکم فرم سوالات کنکورهای آزمایشی موسسات و به تعبیر شما بنگاهها هست یا (شاید نبوده ولی) اخیرا شده است.
چیزی که شکل کنکور را بدصورت میکند «زمان» است: باید تست و مسئلهای که تحلیل و نهایتاً پاسخدادن به آن شاید ده دقیقه زمان میبرد را در کمتر از سه دقیقه پاسخ داد. و بله؛ بدون آن انبان از فرمولها که فرمودین این کار عملاً غیر ممکن است — فراموش نکنیم که ۴۵ سوال فیزیک و ۳۵ سوال شیمی – که آنها هم مشکل زمان در موردشان صادق است – باید پاسخ داده شوند و این یعنی نمیتوان از کمبود وقت اجتناب کرد.
به نظر من شاید راهی جایگزین کنکور دستکم با همین زیرساختها متصور نباشد، اما شکل کنکور فعلی خیلی بد است و باید اصلاح شود و اصلاحش هم سخت نیست: میشود تعداد تستها را کمتر کرد و بر زمان و فرصت پاسخگویی افزود؛ میتوان سوالات را تشریحی کرد و الی آخر.
و بله: کنکور به شکل فعلی ناعادلانهست زیرا کسانی که توانستهاند کتابهای بیارزش کنکوری گران بخرند و هزینههای سرسامآور معلم و کلاس و آزمون آزمایشی بدهند برای کمزمان بودن تستهای در کنکور آمادهترند.