ایالاتِ متحده، دههی ۱۹۵۰. مبارزهی مدنی برای بهرسمیتشناساندنِ عرفی و قانونیِ حقوقِ سیاهان. این وضعیتها را در نظر بگیریم: (الف) اینکه فردی سیاهپوست آشکارا و عزتمندانه (و نه "یواشکی") در جایی از اتوبوس بنشیند که، عرفاً و/یا قانوناً، نشستن در آنجا برای سیاهپوستان ممنوع است؛ (ب) اینکه سفیدپوستی که در چنان جایی نشسته است بلند شود و به طرزِ توجهجلبکنندهای جایش را به سیاهپوستی بدهد که، فارغ از رنگ پوست، عرفاً جا را به چنان شخصی میدهند (مثلاً چون عصا دارد یا نوزادی در آغوش دارد)؛ (پ) اینکه رستورانی که هیچ محدودیتِ عرفی یا قانونیای برای پذیرفتنِ سیاهپوستان ندارد، در روزی خاص (مثلاً روزی که برای مبارزاتِ مدنیِ سیاهپوستان روزِ مهمی است) به سیاهپوستان تخفیف بدهد. نظرمان در موردِ این وضعیتها چیست؟ نظرِ من این است:
کارِ شخصِ موضوعِ (الف) شجاعانه و مفید برای مبارزه است؛ (ب) کارِ فردِ آزادمنشی است که به هدفِ من کمک میکند. و (پ)؟ به نظرِ من توهینآمیز است. اگر سیاهپوست بودم مطلقاً از این تخفیف استفاده نمیکردم، و در هر صورت سعی میکردم به صاحبِ رستوران توضیح بدهم که کارش به شکلِ بدی شبیه است به صدقهدادن.
کارهایی هست که به نظرِ من فمینیستها نباید بکنند (کسی از من نظر خواسته بود؟). دوباره قیاس با وضعِ ظلم به سیاهپوستان: فرض کنیم صحبت از این است که هوشِ سیاهپوستان کمتر از سفیدپوستان است. فرض کنیم مرورِ تاریخچهی چنددهسالهی یک بازیِ فکری نشان میدهد که درصدِ بسیار بزرگی از صاحبانِ عنوان در این بازی سفیدپوست بودهاند. حالا، در آن بازیِ فکریِ خاص، مسابقاتِ جدیدی طراحی میشود برای سیاهپوستان. نظرمان چیست؟ صِرفِ وجودِ این مسابقات آیا توهینآمیز نخواهد بود؟ اما آیا این کمابیش همان چیزی نیست که در موردِ شطرنجِ بانوان رخ داده است؟ (جایزهی نوبلِ فیزیک یا نشانِ فیلدز در ریاضیات را اگر در دو قسمتِ زنان و مردان اهدا کنند احساس نمیکنیم توهینآمیز است؟)
ویکیپدیا: قهرمانیِ جهان در شطرنجِ زنان؛ شکلگیریِ این مسابقات
مقالهای آکادمیک دربارهی شطرنجِ زنان
فکر میکنم فرقگذاشتن بین ریاضی/فیزیک/.. و شطرنج به این دلیله که شطرنج را هنوز ذیل دستهی ورزش قرار میدهند. (هرچند در المپیک حضور ندارد.)
در مثلاً پرشِ ارتفاع، پذیرفتنی است که بگویند توانهای بدنیِ زن و مرد متفاوت است (همچنان که در خودِ رشتههای مردان یا زنان هم در بعضی رشتهها تقسیمبندیهای وزنی هست). اما در موردِ شطرنج مبنای تقسیم به زنانه و آزاد چه میتواند باشد؟ آیا از نظرِ بهرهی هوشی تفاوت دارند؟ (البته این نظر را هم شنیدهام که تواناییِ جسمیشان در نشستن پشتِ میزِ مسابقهی شطرنج متفاوت است!)
با نظر شما مخالف نیستم. فقط دلیلی که به نظرم رسید را گفتم. و خب گام اول خارج کردناش از دستهی ورزشهاست. مثلاً با مقایسهاش با ورزشهای دیگر (مانند همین پرش). [که گویا اخیراً کارهایی در این زمینه شده است.]
مطمئن نیستم منظور شما را درست متوجه شده باشم. منظور این است که چون تفاوت هوشی وجود ندارد پس نباید در فعالیت های ذهنی تقسیم بندی وجود داشته باشد. یا این که تفاوت هوشی وجود دارد، همان طور که تفاوت جسمی وجود دارد، ولی به هر حال به دلایل یا ملاحظاتی، نباید ملاک تقسیم بندی باشد.
یعنی توهین آمیز بودن تقسیم بندی به جهت عدم وجود تفاوت است یا به جهت اشاره به تفاوت؟
فرض کنیم شواهدِ کافی داریم که سیاهپوستان در فلان بازیِ فکری بافاصله ضعیفتر از سفیدپوستان هستند. و بعد میآییم مسابقاتِ جداگانهای برای آنها راه میاندازیم.
اگر توضیحمان برای این تفاوتِ زیاد، چیزی اجتماعی/تاریخی/سیاسی باشد، آنوقت نه تنها توهین کردهایم، بلکه توهینمان بهدردنخور است: مسالهی اصلی را حل نکردهایم، بلکه صرفا به آن دهنکجی کردهایم یا تسلیماش شدهایم.
اما اگر توضیحمان بیشتر مربوط به طبیعت یا ساختارِ فلان گروه از آدمها باشد، آنوقت این تفکیک مساله را که حل نکرده هیچ (هرچند ظاهرا در این مورد اصلا مسالهای برای حل کردن وجود ندارد)، به نظرم بیشتر *حماقت* است تا توهین. حماقت است چون داریم ویژگیهای طبیعی و ساختاریِ عدهای را *ملاک* قرار میدهیم؛ بازیها، دانشها، شغلها، تکنولوژی،… را بر بالای آنها میدوزیم، بعد میآییم هماین را بر قامتِ گروهِ دیگر تعدیل میکنیم. مردِ سفیدِ غربی…
اتفاقا، و به همآن دلیل، اینکه فکر کنیم "توهین" است، توهین است؛ مردسالاریِ مضاعف!
و اینها چیزهایی که موجِ سومِ فمینیسم را از موجِ دوم متمایز میکند: اصلا چرا باید زنها تسلیمِ ملاکها و معیارهای مردانه شوند؟!
همهی اینها را با فرضِ اینکه مقدمات درست هستند، گفتم. اصراری ندارم که فلان بازیِ فکری یا فلان ویژگی مصداقِ حرفهای من است.
در یادداشتِ قبلی جملهای نوشتم که بعدا به نظرم کمی مبهم آمد: "اتفاقا، و به همآن دلیل، اینکه فکر کنیم 'توهین' است، توهین است. مردسالاریِ مضاعف!" این جمله را در ادامهی جملاتِ خودم و در پیشزمینهی جملهی تو گه "کارش… شبیه است به صدقهدادن" نوشته بودم.
اگر که اینها واضحتر کرده باشد…