خواندنِ ملاحظاتی دربارهی مبانیِ ریاضیات ارادتام را به ویتگنشتاین بیشتر نمیکند. و، مخصوصاً در موردِ کسی که اینقدر آشکارا دغدغهی سبک داشته است، مطمئن نیستم که انتشارِ یادداشتهایش کارِ غیراخلاقیای نباشد اگر که شخصاً برای انتشار آمادهشان نکرده بوده باشد.
اما در همین نوشتههایی هم که دوستشان ندارم گاهی چیزهای درخشانی پیدا میشود. الآن منظورم بحثهای مربوط به پیروی از قاعده نیست، که با بخشهایی از پژوهشهای فلسفی اشتراک دارد و در آن کتاب خواندهایم و، با یا بی شرحِ کریپکی، مبهوتمان کرده است؛ منظورم تکجملههایی است از این دست (ضمیمهی دومِ بخشِ اولِ کتاب، بندِ 2):
اگر شگفتزده هستی، در این صورت هنوز درکاش نکردهای.
مترجم را شخصاً میشناختی؟ اگر نه، دلیل خاصی داشت که نوشتی *خانم* انسکام اما ننوشتی آقای ویتگنشتاین؟
ایشان فیلسوفِ بسیار برجستهای بود، و متأسفانه شخصاً نمیشناختم. و حتی در ۶۰-۵۰ سالِ پایانِ عمرش هم که متأهل بوده به Miss Anscombe مشهور بوده.
Married to Peter Geach, a fellow-philosopher and Catholic, she was always called "Miss Anscombe", which caused some consternation at the Radcliffe Infirmary whenever she turned up to give birth (she had seven children).
http://www.theguardian.com/news/2001/jan/11/guardianobituaries.highereducation