در سالِ ۱۷۰۴ لایبنیتسِ میانسال تصنیفِ کتابی چندصدصفحهای را تمام کرده بود که جوابیهای است به فصل به فصلِ جستار. لاک در همان سال به اسپینوزا پیوست (این دو فیلسوف در سالِ واحدی متولد شده بودند)، و لایبنیتس کتاباش را منتشر نکرد—ظاهراً به این سبب که قصدش اساساً این بوده که جوابیهاش را منتشر کند تا لاک را وادار به پاسخگوییِ علنی کند اما خیلی محتمل نبوده که لاک بعد از وفات پاسخ بدهد، آن هم پاسخی مکتوب. کتابِ لایبنیتس برای اولین بار دهها سال بعد از مرگِ هر دو فیلسوف [۱۷۶۵] منتشر شد. این جوابیه احتمالاً جزوِ مهمترین آثارِ لایبنیتس نیست؛ اما بهگمانام وجود و مفصّلبودناش شاید نشان بدهد که در نظرِ لایبنیتسِ نهچندان پرحوصله (که فقط یک نوشتهی فلسفیِ مفصّلِ دیگر دارد)، متنِ لاک بسیار مهم است.
لایبنیتس شدیداً اهلِ نامهنگاری بوده، لاک هم گویا خیلی بهشدت بداخلاق نبوده؛ پس چگونه است که نامهای از لایبنیتس به لاک یا از لاک به لایبنیتس در دسترس نیست؟ این را از کسی که لاکشناس است پرسیدم. توجهام را جلب کرد به مکاتباتِ لایبنیتس با یکی از دوستانِ نزدیکانِ لاک [بخشِ 5.1 در اینجا]، و گفت که تصور بر این است که این دوستِ نزدیک فیالواقع واسطهی لاک و لایبنیتس بوده است. و حدسی هم مطرح کرد همراستا با حدسِ من در موردِ اینکه چرا لاک لایبنیتس را در ملأ عام تحویل نمیگرفته: چون لاک شخصاً دوستِ نیوتن بوده است، که رابطهاش با لایبنیتس البته دقیقاً دوستانه نبوده است.
چرا بالعکس نبینیم که لایبنیتس لاک را در ملأ عام تحویل نمیگرفته؟
لایبنیتس شدیداً اهلِ نامهنگاری بوده، لاک هم گویا خیلی بهشدت بداخلاق نبوده؛
قیدهای «شدیداً» و «بهشدت» به این جمله نمیخورد.
ممکن است کسی کمی ناراحت باشد و ممکن است شدیداً ناراحت باشد.
ناراحت بودن شدت و ضعف برمیدارد.
اما اهل نامهنگاری بودن به نظر میرسد چنان سرراست با قید «شدیداً» نخواند.
حتما مکاتبه واسطه ای جالبی بوده. با چیزهایی که از زندگی شخصی لایبنیتس و درگیریش با نیوتن خوندم فکر کنم اون مشتاق نبوده لاک رو علنی ببینه.