ایدههایم برای طرحِ جلد را برای ناشر نوشته بودم: اینکه طرحِ جلد به همان سادگیِ کتابِ اصلی باشد، اینکه عنوان چطور شکسته شود، اینکه نسبتِ اندازههای حروفِ عنوان چگونه باشد. این را هم گفته بودم که جلدِ چاپِ با رنگِ جلدِ سبز و سیاه را از جلدِ چاپِ با رنگِ جلدِ کرِم و قرمز دوستتر دارم (انتشاراتِ دانشگاهِ هاروارد کتاب را با هر دوی این رنگهای جلد منتشر کرده؛ نسخهی کاغذیای که دارم و چاپِ بازیل بلکول است رنگِ جلداش کرم است). و ناشرِ حرفهای و صاحبسبک لطفاً گفت که بر این ایدهها کار خواهد کرد و حتی ایدهی چاپِ عکسِ ۱۹۸۳ی کریپکی بر پشتِ جلد را هم بررسی میکند.
کتاب که منتشر شد بهنظرم رسید که طرحِ جلدش بسیار خوب است.
چند روزی که گذشت (و من پیاپی به خودم بابتِ اینهمه ذوق تبریک میگفتم و شاید خیلی نمانده بود که برسم به گفتنِ ”سبحاني ما أعظم شأني“)، کمکم بهنظرم رسید که خوبیِ طرحِ جلد نمیتواند تماماً حاصلِ پیشنهادهای منِ گرافیکندان باشد! برای اولین بار شناسنامهی کتابِ منتشرشده را با دقت نگاه کردم و دیدم که طرحِ استادانهی جلد کارِ آقای ابراهیم حقیقی است.
سول کریپکی، ویتگنشتاین: قواعد، و زبانِ خصوصی. هجده + ۱۶۲ صص. نشر مرکز، ۱۳۹۶. تیراژ: ۱,۲۰۰، قیمت ۱۹,۵۰۰ ریال. [دربارهی اصلِ کتاب] [احساسِ مترجم دربارهی کتاب] [دربارهی ترجمهی عنوانِ کتاب] [چند متنِ مهم دربارهی استدلالهای کتاب]
سلام
من دیروز به کتابفروشی شناختهشدهای مراجعه کردم و گفتم: کتابی به نام ویتگنشتاین و قواعد، یا یک چنین چیزی، میخواهم.
فروشنده گفت: نداریم.
با نگاه روی پیشخانشان کتاب را نشان دادم. گفت: اسم این کتاب «ویتگنشتاین» است.
غرض اینکه اینگونه دوسطرهکردن نام کتاب و درشت کردن بخشی و ریز کردن بخش دیگر، این تصور را به وجود میآورد که سطر نخست که درشتتر است نام اصلی کتاب است و آن بقیه حواشی بیاهمیتی در توضیح بیشتر عنوان.
سلام. ممنون.
شاید کتابفروش اگر دقیقتر یا ظریفتر بود جورِ دیگری رفتار میکرد؛ به هر حال، تصورِ من این است که اولاً خیلی بیراه نخواهد بود که کسی گمان کند اسمِ کتاب "ویتگنشتاین" است. (اتفاقِ بد این میبود که گمان کند ویتگنشتاین نویسندهی کتاب است.) ثانیاً وقتی ناشرِ کتابِ اصلی بزرگ و معروف و حرفهای است، ناشرِ ترجمه خوب است تا حدِ امکان از نظرِ طرحِ جلد و غیره مثلِ ناشرِ اصلی رفتار کند.
درود
این ویرگول آکسفورد در عنوان خیلی توی چشم میزند نهتنها بهدلیل آکسفورد بودنش بلکه نیز به این دلیل که پس از نخستین واژه آمده (در واقع دو طرف بیشتر نیست که هم با ویرگول و هم با «و» از هم جدا شدهاند». اگر مشکل صرفاً این بوده که «خصوصی» صفت برای «قواعد» شمرده نشود، کسی که آشنایی ابتدایی با دیدگاه ویتگنشتاین دارد میداند که «خصوصی» صفت زبان است، کسی هم که چنان آشنایییی ندارد بعدتر آشنا خواهد شد!
سلام. ممنون که نظرتان را نوشتهاید.
برای من پرهیز از ابهام مهم است، مخصوصاً وقتی که ابهامِ متناظری در متنِ اصلی نیست.
در ضمن (فارغ از نکتهی اصلیِ شما و منبابِ نکتهای حاشیهای و کاملاً اصطلاحی)، آنطور که من میفهمم، ویرگولِ آکسفرد مربوط میشود به وقتی که سه کلمه یا بیشتر از سه کلمه هست که به دنبالِ هم میآیند. اینجا—همانطور که گفتهاید—فقط دو تا داریم: (۱) قواعد، (۲) زبانِ خصوصی. بنابراین اصلاً ویرگولِ آکسفرد موضوعیت ندارد.
گویا اساساً ویرگول مربوط میشود به وقتی که بیش از دو واژه در کار باشد و نکتهی شما ربطی به آکسفورد بودن ویرگول ندارد. اینجا دو واژه بیشتر در کار نیست پس اصلا «ویرگول» موضوعیت ندارد. ویژگیِ ویرگول آکسفورد همراه شدنش با «و» عطف است. حال اگر شما ویرگول را جایی که موضوعیت ندارد گذاشته و آن را با «و» عطف همراه کرده باشید آنگاه ناقد ممکن است اساساً قید نقد را بزند!
پس در واقع دو ایراد از نظر ویرایشی در عنوان هست:
یکی ویرگول میان صرفاً دو واژه
دیگری به کار بردن ویرگول و «و» عطف با هم
باز هم ممنون.
یادداشتِ اولتان با "این ویرگول آکسفورد" شروع شده است، و من جواب دادم که در اینجا ویرگولِ آکسفرد موضوعیت ندارد.
در موردِ آنچه در بابِ ویرگول در یادداشتِ دومتان گفتهاید: نمیدانم منبعتان چیست و مستندتان برای قیدِ "از نظر ویرایشی" چیست. به فرض هم که جای شناختهشدهای معتبری باشد (مثلاً راهنمای سبکِ شیکاگو)، وقتی مسألهی مشخصی دارم—در اینجا: پرهیز از ابهامِ دامنهی صفتِ "خصوصی"—و به نظرم میرسد که نشانهی "،" (ناماش ویرگول باشد یا نباشد) مسأله را حل میکند، دلیلی نمیبینم که به توصیههای فلان منبع عمل کنم.
شاید نگاه به عنوانِ این مقالهی هیلری پاتنم مفید باشد.