نمیدانم این ماجرا را در دانشگاههای معتبرِ جاهای دیگر اگر بشنوند چقدر بهراحتی باورش میکنند؛ به هر حال، امرِ واقع این است که هزار روز گذشته است از زمانی که، بعد از مطرحشدنِ اتهامهای سنگینِ انتحال در موردِ آقای دکتر محمود خاتمی (یکی از آنها: اتهامِ منتشرکردنِ تقریباً بیکموکاستِ مقالهای از شخصی دیگر به نامِ خود)، دانشگاه تهران در بیانیهای اعلام کرد که کمیتهای تشکیل داده است که ”با سرعت، دقت و جدیت تمام“ به موضوع میپردازد. چون در بیانیه صحبت از این بود که نتیجه ”جهت تنویر افکار عمومی“ اعلام خواهد شد، میشود حدس زد که آنچه اولیاءِ دانشگاه تهران از ’جدیت‘ مراد کردهاند دقیقاً منطبق نیست با آنچه عرفاً از این واژه فهمیده میشود. (بیش از یک سال پیش پیشنهاد شده بود که دانشگاه تهران یا توضیح بدهد که بررسیهای دقیق و جدّیِ کمیته هنوز به نتیجهی قطعی نرسیده، یا رسماً بگوید که نظرش تغییر کرده و بنا ندارد نتیجهی بررسی را اعلام کند؛ اما این پیشنهاد هم اجرا نشد، اگر که اصلاً شنیده شد.)
چهل روز که از انتشارِ بیانیهی رسمیِ دانشگاه تهران گذشته بود برخی ابرازِ تعجب میکردند از اینکه بررسیِ این اتهامها، که قاعدتاً نباید وقتِ زیادی بگیرد، هنوز تمام نشده است (مقالهی آقای خاتمی و مقالهی آقای کارپنتر هر دو موجودند، بیانیهی مجلهی Organon F هم که آقای خاتمی مقاله را در آن منتشر کرده بودهاند موجود است، و غیره). و وقتی پانصدوچند روزِ دیگر هم گذشت صحبت از این شد که دادگاهِ نورمبرگ هم در کمتر از یک سال به سرانجام رسید (و نتایج را اعلام کرد). حالا ۱,۰۰۰ روز گذشته است؛ نتیجهای اعلام نشده، و آنطور که از صفحهی رسمیِ دانشگاه تهران برمیآید آقای دکتر محمود خاتمی هنوز در آن دانشگاه استادِ تمام هستند.
چه حرفِ نگفتهای مانده؟ نمیخواهم به استادانِ گروهِ فلسفه پیشنهاد بدهم که تهدید کنند که اگر نتیجه اعلام نشود استعفا خواهند کرد. اما شاید بشود پیشنهاد کرد که با اسم و امضای خودشان توضیح بدهند که نتیجهی بررسیها چه بوده است. آیا اتهامِ انتحال اثبات شده است؟ (شخصاً بسیار متعجب خواهم شد اگر خبردار شوم که آن کمیتهی محترم، و یا آن اعضایی از گروهِ فلسفه که موضوع را بررسی کردهاند، متقاعد نشدهاند که چندین مورد انتحالِ گسترده در کار بوده است.) دانشگاه تهران در موردِ آقای دکتر محمود خاتمی چه تصمیمی گرفته است؟ به فرضِ اینکه اتهامها اثبات شدهاند، آیا بعد از مدتی آقای دکتر محمود خاتمی دوباره مجاز خواهند بود در گروهِ فلسفه تدریس کنند و دانشجو بگیرند؟ تصور میکنم کسانی که هنوز موضوع را فراموش نکردهاند بخواهند جوابِ اینها را بدانند، و گمان میکنم که انتظارِ نابجایی نباشد که برخی استادانِ گروهِ فلسفه در این مورد به افکارِ عمومی توضیح بدهند.
پینوشت. نمیدانم اولیاءِ دانشگاه تهران این توضیحاتِ مجلهی Topoi را تا چه حد با دقت خواندهاند. سردبیر میگوید که مقالهای را که به اسمِ آقای محمود خاتمی در سالِ ۲۰۰۷ در این مجله منتشر شده بوده است دیگر نباید مقالهی آن مجله محسوب کرد (و ادعا میکند که موضوع را قبل از این تصمیم با آقای محمود خاتمی مطرح کرده است و جوابِ متقاعدکنندهای نگرفته است). این توضیحات از جمله شاملِ جدولی است که نشان میدهد بخشهایی از مقالهی ۲۰۰۷ قبلاً در یک کتابِ سالِ ۱۹۷۳ منتشر شده بوده است.
و البته در این مدت کتابهای تازهای هم از محمود خاتمی منتشر شده است:
۱. مدخل فلسفه تکامل زیستی (۱۳۹۶)
http://shahreketabonline.com/products/47/195953/%D9%85%D8%AF%D8%AE%D9%84_%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87_%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84_%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C
۲. مدخل فلسفه روشنگری (۱۳۹۵)
http://shahreketabonline.com/products/47/169041/%D9%85%D8%AF%D8%AE%D9%84_%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87_%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%D8%B1%DB%8C
۳. مدخل فلسفه ارزش (۱۳۹۵)
http://shahreketabonline.com/products/47/165071/%D9%85%D8%AF%D8%AE%D9%84_%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87_%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4
ممنون از اینکه پیگیری میکنید.
کتابهای دیگری هم از ایشان شناسه کتابخانه ملی دارند که ظاهرا هنوز به زیور طبع آراسته نشدهاند:
مدخل فلسفه تطبیقی
مدخل فلسفه کانت
مدخل فلسفه هوسرل
موضوع انتحال دکتر کلباسی، استاد تمام دانشگاه علامه، هم یکی دو ماه بعد از این ماجرا مطرح شد و هیچ واکنش درخوری به این مسئله هم داده نشد. ایشان علیرغم آنکه هیچ پاسخ قابل قبولی نداد، هنوز هم به تدریس مشغول است و استاد تمام است و…
البته دکتر کلباسی همون موقع از مدیریت گروه و سردبیری مجله ی تخصصی حکمت و فلسفه کنار گذاشته شد.
با این حال ترم بعد برای دانشجویان ارشد درس "روش تحقیق پیشرفته" ارائه کرد. محتوای درس هم حتم الیقین انتحال بوده. :))
نمیدونم چرا در ذهن آقای اسماعیل پ این آمده است که لابد اگر کسی متهم به انتحال است ضرورتا نمی تواند کارهای علمی دیگری کند یا اینکه باید از دیگر حقوق اجتماعیش مانند انتشار کتاب محرومش کرد…
فکر میکنم حمله شما و آقای اسماعیل پ … و دیگر دوستان آن مکان کذایی… مسئله بررسی علمی یک خلاف را تبدیل به یک نزاع گروهی هویتی کرد… و مقاومت دانشگاه تهران هم حکماً به همین دلیل است که گروهی که خود را نماینده فلسفه تحلیلی روی کره زمین میداند برای تخریب دانشگاه تهران تا توانسته از اهرم انتحال علیه یک استاد استفاده کرده…استادی که دانشجویانش به خبرویت او در کلاس و آموزش فلسفه باور دارند..
روش آن مکان کذایی، همیشه نگاه از بالا به پایین بوده…
خب جدال هویتی هم مصلحت سنجی می آورد… میگویید غلط است… قانونا پیگیری کنید…
چندی پیش دانشجویی اصول گرا درآمده بود که روحانی انتحال کرده تا تخریب کند و سود انتخاباتی ببرد…
شما چه سودی بردید؟ خیلی قانون گرا هستید؟ دنبال تحقق قانون هستید؟ یا دنبال تخریب دانشگاه تهران و فلسفه سنتی؟
حالا که یکی یکی دارید توبه میکنید و سراغ متون کلاسیک در سنت فیلسوفان مغربی می روید…
من هم معتقدم انتحال اخلاقا و قانونا بد است…
ولی عده ای برای خودشرینی در آن مکان کذایی، دانشگاه تهران را کوبیدن… ولی خب بعدا شنیدم که خودشان در معرض اخراج قرار گرفتن…
بگذریم…
سلام علیکم.
من فقط در موردِ خودم صحبت میکنم و از آنچه در ذهنِ دیگران میگذرد بیخبرم. کاش کمی صریحتر صحبت میکردید و تعلیق در نوشتهتان کمتر بود. به هر حال، اگر منظورتان از "آن مکان کذایی" پژوهشگاه دانشهای بنیادی است، عرض میکنم که صحبتها (و مشخصاً نوشتههای خودِ من) دربارهی اتهامِ انتحالِ آقای دکتر محمود خاتمی از پاییزِ ۹۳ شروع شد، که بیش از یکونیم سال بود که من کارمندِ آن پژوهشگاه نبودم و بیش از هشت ماه بود که اصلاً به آن مکان وارد نشده بودم.
غیر از نگرانی برای دانشگاهِ مادر و برای فلسفهی ایران، موضوعی شخصی هم هست: من سه سال دانشجوی دانشگاه تهران بودهام (در دانشکدهی علوم)، و بسیار ناراحتام از اینکه عدمِ جدیتِ اولیاءِ دانشگاهْ اعتبارِ دانشگاهی را که به آن احساسِ تعلّق میکنم مخدوش کرده است. و پیگیریِ قانونی وظیفهی من/ما نیست.
منظورتان از توبه و رفتن به سراغ متون کلاسیک را متوجه نشدم، و اشاره یا کنایه در موردِ اخراج هم برایم روشن نیست (مگر آنکه منظورتان قطعِ همکاریِ شخصِ من بوده باشد، که بیست ماه پیش از شروعِ ماجراهای اتهامِ انتحال بوده است).
اینها را نوشتم تا رفتارم حمل بر بیاعتنایی نشود. یادداشتهای بعدیتان را جواب نخواهم داد مگر آنکه روشن و مشخص بنویسید—اما، مادام که به کسی تهمت نزنید منتشرشان خواهم کرد.
سلام علیکم. در خاطرم هست که چند وقت پیش پستی در اینستاگرام منتشر نمودید مبنی بر تدریس خصوصی منطق زیاضی و چند کار دیگر از روی اجبار. اما مهمترین عنوان کاری که به آن اذعان فرموده بودید ترجمه مقاله برای دانشجویان بود. مطمینا میدانید دانشجو چرا قصد ترجمه مقاله دارد و دروغ است اگر بگویید نمیدانم. لطفا یک سوزنبه خودتان بزنید و بعد جوال دوز به دیگران
سلام.
ظاهراً اشتباه در خاطرتان مانده است. شاید آنچه باعثِ این شبهخاطره شده یک توئیتِ من باشد:
https://twitter.com/1058_1111/status/1239162933231452168
در هیچ جا صحبتی از "ترجمه مقاله برای دانشجویان" نیست، و من هرگز چنان کاری نکردهام و قصد هم دارم هرگز نکنم. موردی اگر پیدا کردید افشاگری بفرمایید.
نشانیِ اینستاگرامِ من (با مجموعاً ده عکس تا این لحظه):
https://www.instagram.com/kaavelajevardi/
سلام
من هم از طرف خودم صحبت میکنم. فرض کنیم اتهامی مالی با اسناد و مدارک کافی و روشن به یک وزیر زده شود. اینکه آن وزیر به جای پاسخ دادن به مدارک مطرحشده، صرفاً بگوید که جناح مقابل در صدد کوبیدن من است (حتی اگر واقعاً هم هدف اصلی چنین چیزی باشد) پاسخی کافی به مدارک موجود نیست. در مورد آقای خاتمی، مدارک کاملاً روشنی وجود دارد و حتی در چارچوب آکادمیک، میتوان گفت که تکلیف بعضی از اتهامات هم علیه ایشان روشن شده، مثلاً برخی از نشریات خارجی مقالات ایشان را از سایت خود حذف کردهاند و به طور عمومی اعلام کردهاند که این مقالات کپی کلمه به کلمه از مقالاتِ قبلترْ منتشرشدهای بودند. من شخصاً فکر نمیکنم که اینجا بحث بر سر ترجیح "مکان کذائی" بردانشگاه تهران یا بالعکس باشد. از آنجا که فلسفه در ایران چندان نهاد بزرگی نیست و منفعت ویژهای هم در آن وجود ندارد، به نظرم خیلی معنا نمیدهد که دو گروه فلسفه در حال کوبیدن هم باشند. (بکوبند که چه؟ تا دانشجویان بیشتری را جذب کنند و از این طریق، عواید مالی ببرند؟ یا اینکه بودجههای بهتری بگیرند؟) برعکس، از این جهت که فلسفه نهاد محدودی است، به نظرم اینکه در یک گروه با انتحال یکی از اساتید فلسفه برخورد نشود به معنای مخدوش شدن نهاد فلسفه در کل ایران است، از جمله همین "مکان کذائی".
اینکه لیست این کتابها را در کامنت به اشتراک گذاشتم و شخص دیگری هم سه کتاب در حال انتشار دیگر از آقای خاتمی را اضافه کرد و با توجه به حجم بالای این کتابها (بین ۵۰۰ تا بیش از ۱۰۰۰ صفحه)، هدفم این بود که نشان دهم شواهدی وجود دارد که ایشان همچنان به انتشار کترهایِ آثار با حجم بالا ادامه میدهد بدون اینکه کوچکترین حساسیتی برانگیخته شود. به نظرم با توجه به سابقه آقای خاتمی و انتشار ۶ کتاب بسیار حجیم این ظن را برمیانگیزد که شاید همچنان مسیر انتحال ادامه داشته باشد، یا اگر هم انتحال نباشد، دستکم این کار به معنای انتشار آثار فلسفی با کیفیتی بسیار پایین است. حتی نوابغ هم نمیتوانند مدخل یا درآمدهایی به موضوعاتی چنین متنوع را در این حجم در این مدتزمان کوتاه با کیفیت بالا عرضه کنند.
آقای پوراسماعیل تصور شما این است که تنها انگیزه ممکن برای درگیری های آکادمیک مسائل مادی است؟ بعیداست که ندانید انگیزه های دیگر از جمله تخریب به منظور بی رقیب جلوه دادن یا تخریب جایگاه دیگری برای بالا بردن پرستیژ خود نیز ممکن است. تمام انگیزه ها را در عواید مالی خلاصه کردن خیلی عجیب است. البته من از انگیزه افراد و دانشگاه ها در افشاگری مطمئن نیستم. حرف این است که دفاع شما قانع کننده نیست.
@علی و @رضا:
علی آقا، رضا جان:
چرا دنبال دشمن می گردید؟ آیا «مکان کذایی» (نام آشناتر: آی.پی.ام.) دشمن دانشگاه تهران است؟ پست های این وبلاگ درباره آقای محمود خاتمی به تنهایی از مجموع نوشته های دیگران (آی.پی.ام. و غیره) بیشتر است! و دکتر لاجوردی **مدت ها** بعد از اینکه دیگر در آی.پی.ام. نبود این کارها را کرد.
(مگر اینکه قائل باشید به توطئه ای بسیار پیچیده: لاجوردی طی یک توطئه از پیش طراحی شده از آی.پی.ام. آمد بیرون تا این کارها را ظاهرا بدون ربط به آن مکان کذایی انجام بدهد!)
جان برادر، ظاهرا استاد تمام دانشگاه تهران آشکارا مرتکب سرقت علمی شده، مکرر! به جای این کارها بگویید دانشگاه بگوید که جریان چه بوده و چه تصمیمی گرفته.
یا حق.
حمید خان…
داداش شما که انقدر با حالی، چرا بی دقت خوندی متن منو؟ من کی گفتم دشمنی وجود داره. من گفتم جواب آقای پوراسماعیل دفاع خوبی نبود.
من چی کار دارم به آی پی ام و تهران و آقای لاجوردی.
جو نده حاجی
یا علی (:
جالب است شما جواب مسئله اصلی را نمیدهید. نکته این است که گیرم با بدترین انگیزه اتهامی مبتنی بر اسناد و مدارک روشن به آقای خاتمی زده شده باشد، جواب آقای خاتمی نمیتواند این باشد که اینها قصد خراب کردن من یا قصد خراب کردن گروه فلسفه دانشگاه تهران را دارند. گیرم هم که چنین قصدی داشته باشند. اصلاً همه حرف شما قبول! فرض کنیم افرادی در آیپیام و نیز بیرون آن هستند که ظاهراً دشمنی دیرینهای با گروه فلسفه دانشگاه تهران دارند و فقط و فقط به قصد تخریب، تقلبها و انتحالهای آقای خاتمی را رو کردهاند و هیچ انگیزه درستی هم از این کار نداشتهاند. آیا باز هم آقای خاتمی و گروه فلسفه دانشگاه تهران موظف به ارائه پاسخی منطقی به این اتهامِ مبتنی بر مدارک روشن (که کاملاً در دسترس عموم قرار دارد و آن هم از طریق آثار آقای خاتمی به علاوه یک سرچ ساده گوگل) نیستند؟ تکرار میکنم: این پاسخ شما و آقای خاتمی که انگیزه از این کار تخریب دانشگاه تهران است مانند این است که به وزیری اتهام مالی مبتنی بر مدارک قابلتوجهی زده شود و او در پاسخ فقط بگوید که این کار برای تخریب وجهه دولت و حزب و فلان و بیسار است. این پاسخ شما در همین حد، بیوجه و بیربط است.
عزیز شما چرا دقت نمیکنید؟ پیچیده نیست قضیه. 0
1. در اولین کامنت علی گفت که انگیزه شما تخریب دانشگاه تهران بوده است.
2. شما در جواب علی و دردفاع از این مقدمه استفاده کردید: از تخریب چیزی عاید تخریب کننده فرضی نمی شود. شما صراحتا تنها عواید مالی را در نظر گرفتید.
3. من (رضا) گفتم استدلال شما کار نمیکنند چون این مقدمه آن طور که شما بیان کردید قابل دفاع نیست.
واضح است که صحبت من نه نافی این است که آقای خاتمی و دانشگاه تهران مقصر هستند نه موید درستی انتقاد علی به شما و دیگران. مطمین باشید من هم انقدر پرت نیستم که نفهمم که ربط دادن محتوا به انگیزه یک مغالطه ابتدایی است که لازم باشد شما درتوضیحش مثال از وزیر واتهام می آورید.
اگر شما فرض میگیرید که افشاء انتحال آنهم با این حجم به قصد تخریب یک استاد و بتبع آن یک دانشگاه وجود داشته،
خب واضح است، همان طور که گفتم انتحال که غیرقانونی و غیراخلاقی است. نمیتوان از نیت تخریبی افشاء کنندگان، قانونی بودن انتحال را نتیجه گرفت…
ولی میتوان با توجه به "فرض" حضرتعالی آن مکان کذایی و حواریونش را به خبث طینت و نیت خراب برای تخریب مجامع فلسفی نسبت داد…
حتی اگر فضیلت گراهم نباشید در اخلاق، مبتنی بر ایده وظیفه گرایان باید کارتان مطابق قانون و "برای" قانون باشد، این همانچیزی است که فرض شما نابودش میکند.
حال شما بگویید… ترویج و تبلیغ اتهامِ انتحال در حجم زیاد در این دو سه سال و پچ پچ های درِگوش دانشجویان کارشناسی دانشگاه تهران واقعا برای رعایت امر قانونی از جهت قانون بودن آن است؟ یا پیاده نشان دادن یک سنت فلسفی با کلیه اساتیدش در دانشگاه تهران؟
باز تَکرار میکنم انتحال چیز بدی است، اما آیا فقط انتحال بد است؟ برای من ساده انگاری است که از زیرکی برخی آقایان مطلع نشوم. بعد آقایان بیایند چهارتا کتاب مقدماتی و دوتا مقاله استنفورد رو به اسم فلسفه تحلیلی به دانشجویان تهران تدریس کنند و پازل حل کنند و منتظر اعجاب و تعجب و وا شدن دهان شاگران گردند.
@علی: علیاقا، صحبت سر این است که حتی «به فرض» که خبث طینت در کار باشد، باز دانشگاه باید جواب بدهد و حرف این پست وبلاگ هم همین است. شما وضع آشکار اتهام را کنار گذاشته اید و نیت خوانی میکنید. باز در رابطه با "مکان کذایی" نوشته اید. برادر، دوباره عرض می کنم که آنچه دکتر لاجوردی (که سالهاست در آن مکان نیست و در زمان افشای انتحال هم آنجا نبوده است) در مورد اتهام انتحال نوشته به تنهایی از مجموع بقیه بیشتر است. محققان آی.پی.ام. کمی بعد از شروع ماجرا کنار رفتند. چه بد است که خبر دارید که پچ پچ زیاد است. شاید بشود جلویش را گرفت اگر دانشگاه یا گروه موضع بگیرد و حرفی بزند. هزار روز گذشته و چیزی رسما نگفته اند! به آقای پوراسماعیل شخصا ظلم شده است (کتابی را به خیال اینکه از آقای محمود خاتمی است ترجمه و منتشر کرده و روی جلد هم چاپ شده که نویسنده آقای محمود خاتمی است) و بعد معلوم شده کتاب مال ۱۹۱۶ است. نحوه عمل ایشان نماد نجابت است که در فضای عمومی کاری شدیدتر از انتشار از این نوشته نکرده اند: http://pofsut1.blogspot.com/2014/11/blog-post_9.html
یاسر!
اتفاقا من در کامنت علی، عدالت پیدا می کنم (ولو با توبه و غیره ارتباط برقرار نکردم). مشکل اصلی این است که "جرم دانشگاهی" هنوز تعریف دقیقی طبق قانون مجازات اسلامی (نسخه قدیم و جدید) ندارد (مثلا عناصر آن یا ضابط آن معلوم نشده است). مقایسه کنید با مفهوم "جرم سیاسی" که در عین اینکه افرادی به دلایل مختلف تحت عنوان "زندانی سیاسی" طبقه بندی می شدند و حتی تحمل حبس می کردند، اما تا دوره دولت یازدهم "جرم سیاسی" تعریف نشده بود. اما در دولت قبل به ریاست آقای روحانی جرم سیاسی تعریف، تصویب و به تایید شورای نگهبان رسید و بوسیله رئیس دولت یازدهم ابلاغ شد (و بشخصه ابلاغیه را با امضای رئیس دولت سابق دیده ام). به نظر من هم مساله اصلی که در اینجا وجود دارد نوعی خلاء قانونی وجود دارد که باید بوسیله کار حقوقی پر شود. البته تا جایی که از طریق یکی از دوستان مرکز پژوهش های مجلس اطلاع دارم، "سرقت علمی" تحت عنوان لایحه، بوسیله دکتر اردکانی (برادر رئیس فرهنگستان علوم آقای دکتر اردکانی معروف) تنظیم شده است. من بشخصه لایحه را دیده ام. به نظرم ایشان کار دقیقی روی مساله کرده اند و قطعا تصویب این طرح، کمک شایانی به فضای دانشگاهی کشور می کند. جدا وقتی لایحه را دیدم خوشحال شدم چون معلوم بود که حاصل تلاش فراوان دوستان مرکز پژوهش های مجلس بوده است.
من بشخصه، متوجه حساسیت لاجوردی نسبت به "اولیاء دانشگاه تهران" نمی شوم. شما خودتان را بگذارید جای آنها، چه کاری می توانید بکنید؟ چطور می توان جلوی انتشار آثار "بعدی" آقای خاتمی را گرفت، وقتی هیچ دادگاه صالحی نمی تواند در مورد ایشان رای یا حکمی بدهد. همین طور که عرض کردم، عنصر قانونی در این مورد خاص مفقود است. به این معنی که تا این لحظه که من این نوشته را می نویسم، انتحال یا جرم دانشگاهی در قانون به رسمیت شناخته نشده است (چون هنوز تصویب و ابلاغ نشده است). در یک مساله حقوقی، در بسیاری موارد ما ناگزیر از دفاع از حقوق متهم هستیم و به نظر من ایشان "حق دارد" آثار دیگری منتشر کند. معلوم است که درست به همین دلیل که نمی توان از هزار اثر اصیل نتیجه گرفت هزار و یکمی اصیل است، از هزار اثر تقلبی هم نمی توان نتیجه گرفت هزار و یکمی تقلبی است (این هیچ ربطی به استقراء ندارد البته!). مضافا اینکه تا جایی که اطلاع دارم، نامبرده هنوز استاد تمام است لذا انتشار آثار جدید، نمی تواند مبنایی برای ارتقاء درجه ایشان باشد و در ضمن به گمانم عواید مالی ناشی از انتشار کتاب هم همان طور که می دانید در حدی نیست که بتواند دلیل موجهی برای ارتکاب بزه (مقایسه کنید با پایه حقوقی یک استاد تمام در ایران).
تمام نکته ای که بر آن پافشاری می کنم این است که در حال حاضر، انتشار صد پست دیگر در صد وبلاگ دیگر و گرفتن هزاره و غیره، کمکی به حل مساله انتحال نمی کند. نکته دیگری که می خواستم عرض کنم این است که اشاره کرده اید "انتشار این همه کتاب با کیفیت بالا از نوابغ هم ممکن نیست". بله! این درست است. اما مگر مابقی اساتید در کشور ما، آثار خیلی بهتری از ایشان دارند؟ اگر قرار باشد، استانداردها همه بین المللی باشد، فکر می کنم عمده اساتید فلسفه باید استعفا کنند و نه فقط ایشان. خودتان از ضوابط هیئات علمی و آثار آنها و ارزیابی های جدی مثلا در اسکوپوس مطلع هستید. برای همین است که مفهوم گنگ "استاندارد ملی" در ایران جاافتاده است و عده ای توجیه می کنند "فلان اثر، فلان ترجمه، برای ایران امروز مفید است". یادآوری می کنم این استدلال با تمسک به "استاندارد بومی" موجه انتشار عمده آثار علمی فلسفی در کشورما است. اگر قرار باشد به این مفهوم تمسک نکنیم، نه فقط استاد محترم دانشگاه تهران که عمده آثار منتشر شده در کشور را باید با آن چوب حذف کنیم. لذا بد نیست که بدون استاندارد دوگانه به موضوع بپردازیم.
دست آخر، به عنوان یک دانشجوی سابق فلسفه در ایران، باید به سمع شما برسانم که این مساله "ای پی ام" علیه "دانشگاه تهران" در افواه دانشجویان می چرخد و بسیاری در بحث های دانشجویی و حتی زمزمه های درگوشی اساتید شنیده می شود. بهتر است آن را انکار نکنیم، چون جایی برای انکار آن وجود ندارد. البته من بشخصه چنین فکری نمی کنم و اتفاقا این نظارت همه بر همه به نظرم معنی دار است. اما شان فرد حکیم این است که بپرهیزد مساله نوعی نزاع هویتی شود که در این صورت راهی برای حل آن باقی نخواهد ماند.
ارادتمند شما
معارفی
ادامه پاسخ.
احتمالاً آقای خاتمی از نشر این کتابها منافعی میبرند، ازجمله در کسب امتیازهای لازم برای ارتقای علمی. سوالهایی که باید ارزیابان دانشگاه تهران و وزارت علوم در نظر بگیرند این است:
۱. چون نویسنده این آثار قبلاً سابقه آشکاری از انتحال داشته، در فرایند ارزیابی باید بررسی شود که آیا در این آثار نیز انتحالی صورت گرفته یا نه (گرچه میدانم که در آثار فارسی یافتن انتحال دشوارتر است، اما با توجه به سابقه نویسنده، باید فرایندهای دشوارتری را برای بررسی انتحال طی کرد).
۲. اگر انتحالی وجود ندارد، باید کیفیت این آثار بررسی شود. از عناوین این شش اثر چنین برمیآید که آنها آثاری پژوهشی نیستند بلکه صرفاً درآمد یا مدخل هستند. پس نباید امتیاز یک اثر پژوهشی را بگیرند.
۳. به علاوه، آیا به عنوان درآمد یا مدخل هم کیفیت لازم را دارند؟ باید توجه شود که هر شش اثر را "نشر علم" منتشر کرده است که ظاهراً ارتباط ویژهای با آقای خاتمی دارد. همچنین باید توجه کرد که این شش اثر در طول دو-سه سال منتشر میشوند.
دستکم از نظر من، آقای خاتمی و هر کس دیگری حق دارند که هر چه دلشان خواست منتشر کنند. اما طبق قانون، ارزیابان دانشگاه و وزارت علوم موظفاند آثاری را که مبنای امتیازدهی به اعضای هیئت علمی است را به دقت بررسی کنند.
علی تذکر داده است:
"نمیدونم چرا در ذهن آقای اسماعیل پ این آمده است که لابد اگر کسی متهم به انتحال است ضرورتا نمی تواند کارهای علمی دیگری کند یا اینکه باید از دیگر حقوق اجتماعیش مانند انتشار کتاب محرومش کرد."
قطعاً برایِ امثالِ من درس آموز خواهد بود جناب علی طیِ چه فرایندی به این استنتاج رسیده است. جداً قصدِ تمسخر کردنِ کسی را ندارم.
یکهو از نزاع هویتی(که از هر لطایف الحیلی برای تخفیف و له کردن طرف مقابل استفاده میشود) به استنتاج منطقی متمسک میشوید!
لابد آقای اسماعیل پ برای اطلاعرسانی و تبلیغ آثار خاتمی، دست به معرفی آثار منتشر شده ایشان زده اند!
بنده هم قصد تمسخر ندارم…
برای غیر شما:
منظورم از "در معرض اخراج" جناب صاحب وبلاگ نبود.
@علی:
کتابی به نام آقای محمود خاتمی منتشر شده (در دهه ۸۰) که نام مترجمش یاسر پوراسماعیل است. بعد معلوم شده که این کتابی که به اسم آقای محمود خاتمی منتشر شده، چهل، پنجاه سال قبل از تولد آقای محمود خاتمی منتشر شده بوده. بنده خدا آقای پوراسماعیل چه باید بکند؟ ظاهرا وقتی کتابی را از کسی ترجمه می کنید به نوعی دارید برای او تبلیغ می کنید. وقتی فهمیدید کتاب دزدی بوده چه باید بکنید؟ اطلاع رسانی، آن هم به این شکل محترمانه ای که در اینجا انجام شده
http://pofsut1.blogspot.com/2014/11/blog-post_9.html
آیا تخریب است؟ آیا برخورد جناحی است؟ آیا له کردن طرف به هر قیمتی است؟
السدر مکنتایر در یکی از سخنرانی هایش از فشار دانشگاه ها به استادان برای انتشار کتاب و مقاله انتقاد می کند. اگر درست به خاطرم مانده باشد چیزی شبیه به این مضمون گفت که "انتظار این که هر جوان 30 ساله ای که دکترا گرفته لزوما حرفی برای گفتن در زمینه فلسفه اخلاق یا فلسفه سیاسی داشته باشد نابجاست. حاصل فشار به استادان برای انتشار مقاله تولید انبوه مقالات بی خواننده است به طوری که حتی در حوزه علوم مقالات به طور متوسط 3 خواننده ندارند." فشار برای انتشار تنها یکی از فشارهایی است که نهاد دانشگاه به استادان وارد می کند. چند سال پیش استفان گریم، استاد زیست شناسی کالج سلطنتی لندن، وقتی فهمید قصد اخراج او را دارند خودکشی کرد. مشکل او، که از قضا مقالات متعددی هم منتشر کرده بود، این بود که تحقیقاتش برای دانشگاه پولساز نبود و پول گرانت تحقیقاتی به کیسه دانشگاه نمی ریخت. نمی دانم اگر ویتگنشتاین زنده بود در چنین محیطی چطور دوام می آورد.
اما هیچ کدام از این نکات توجیح گر انتحال نیست. کسی که تیری به دیوار می کوبد و دور آن را خط می کشد و از این راه اعتباری برای خود کسب می کند شیاد است و شیادان را در دانشگاه جایی نیست. در اینجا کاملا با شما همدلم که دانشگاه باید از حریم خود دفاع کند و پایبندی اش به معیارهای پذیرفته شده علمی را به شکلی نشان بدهد. ولی سال هاست که دانشگاه های ما توان دفاع از حریم خود را از دست داده اند. اولین قدم استقلال دانشگاه است.
بنام خدا
مفید ترین مطلبی که توی این صفحه خوندم این پاراگراف بود:
"انتظار این که هر جوان 30 ساله ای که دکترا گرفته لزوما حرفی برای گفتن در زمینه فلسفه اخلاق یا فلسفه سیاسی داشته باشد نابجاست. حاصل فشار به استادان برای انتشار مقاله تولید انبوه مقالات بی خواننده است به طوری که حتی در حوزه علوم مقالات به طور متوسط 3 خواننده ندارند.
کاش همه این مطلب رو بفهمند.
تقلب علمی جایی کار می کند که سنجه ها غلط باشند
این نکته هم برای من عجیب هست که چرا جناب لاجوردی اینهمه روی انتحال استاد دانشگاه تهران مانور می کند اما برای انتحال علمی یکی فیلسوفان دیگر کشورمان (!) که اتفاقا از دوستان خود آقای لاجوردی هستند و یاد دارم که، ایشان قلم رنجه کرده و پستکی برای رفیق نوشتند، خم به ابرو (منتهای همان کرشمه نخست) نمی آورند. آیا انتحال "بد" است، چون دزدی است؟ یا انتحال اگر با نام و نشان دانشگاه تهران باشد، "بد" است؟ اگر اولی، چرا همین اصراری را که برای رسیدگی به وضعیت استاد دانشگاه تهران می کنید، برای استاد محترم دانشگاه (یا پژوهشگاه x) نمی کنید؟
دوما اینکه متوجه نیستم کسی مثل جنابعالی که طبق معیار ها و سنجه های مصطلح علمی و ارجاع های "درست"، ظاهرا یک مقاله و 0 عدد ارجاع و h-index 0 در کارنامه خودتان دارید، به چه حقی خودتان را کفیل دانشگاه دانسته و به دفاع از حقوق تضییع شده برآمدید؟ همین حقوقی که خیلی از اساتید دانشگاه های ایران می گیرند (و خود شما به گمانم به عنوان عضو هییت علمی سابق) دانشجوی دکتری می گیرند (و تعداد ارجاع هاشان به عدد انگشت های یک دست نمی رسد!) مگر غیر از ناامانت داری چیست؟ چرا نسبت به آنها حساسیت نشان نمی دهید؟ از این نوشته های شما باید بفهمیم که "خیلی قهرمان" هستید و شجاعت تان را دریابیم؟ نه دوست عزیز! شامورتی بازی های حضرتعالی روی دیگر سکه تقلب و انتحال است. جایی که بازرسی دقیق و کارشناس علمی نباشد امثال شما هفت تیر کشیده و به دنبال سارقان علم می روید. مشکل دانش گاه در کشور، مساله ای ساختاری است که با نگاه های تنگ و ساده انگارانه امثال شما، فقط کاریکاتور آن را می توان در افاضات حضرتعالی پیدا کرد. مساله ساختاری با مجازات یک نفر و دو نفر حل نمی شود. لطفا یک اینچ عمیق تر نگاه کنید و به اقتدارگرایی زیر پوست دانشگاه نگاه کنید که امثال حضرتعالی و مانند شما را به کشور اعطا کرده است (گرچه در دوره دکتریتان در خم رنگرزی دانشگاه فرنگی بوده اید).
@علی @رضا @ک
سلام.
مدت زمان زیادی از این بحث گذشته اما چون چیزی از اهمیت موضوع کم نشده، اینو میگم:
کشور ما به شدت سیاست زده است و نتیجه ی سیاسی کردن تمام امور زندگی مردم، چنین جواب هایی میشه.
1. میگیم سرقت ادبی شده، میگن چرا فقط محمود خاتمی رو میگید؟ الان چون بقیه رو هم نگفتیم، دکتر خاتمی تبرئه میشه؟! (در ضمن، اینم واسه شما: محمود خاتمی در دانشگاه تهران، حسین کلباسیاشتری در دانشگاه علامهطباطبایی و رضا اکبریان در دانشگاه تربیتمدرس)
2. میگن قانونی توی کشور برای این مساله نداریم! نبودِ قانون در یک حوزه ی خاص، نباید باعث ولنگاری در اون حوزه بشه. در ضمن، برکناری یک استاد متقلب (اگر نگیم "دزد علمی") یا حداقل تقلیل رتبه ی علمی ایشان نیازی به قانون مجازات اسلامی نداره و دانشگاه به راحتی میتونه انجام بده.
3. کی گفته که اینها باید از "حقوق اجتماعی" محروم بشن؟! تدریس یک استاد در دانشگاه، "حق اجتماعی" به حساب میاد؟!! فقط جایگاه علمی ای که با سرقت ادبی به دست اومده باید گرفته بشه. میتونه به زندگیش مثل بقیه افراد جامعه ادامه بده اما نه به عنوان "استاد تمام" برجسته ترین دانشگاه ایران.
4. عبارت "تبلیغ اتهام انتحال" هم در نوع خودش جالب بود. (یعنی حالا اگه فلانی سرقت ادبی هم کرده، اینقدر حرفشو نزنید!) یاد یکی از مسئولین گرامی میفتم که گفته بود اخبار تجاوز به عنف نباید منتشر بشه.
5. «انتحال چیز بدی است…اما»؛ دوست گرامی! انتحال «چیز بد» نیست، جرم است! ضمنا «اهرم انتحال»، «اهرم قتل»، «اهرم اختلاس» و… رو برای کسانی به کار می برند که مرتکب اون جرم نشده باشند.
6. این صحبت ها لطمه زدن به اعتبار دانشگاه تهران نیست. برعکس، نادیده گرفتنش لطمه به اعتبار دانشگاه تهران و کل جامعه ی دانشگاهیه. دانشگاه های تهران، علامه و مدرس (نگید که بقیه رو نگفتید!) اگه اعتبارشون براشون مهم بود، باید فورا موضع گیری می کردند و با سارقان علمی برخورد می کردند. اما افسوس که «اعتبار جامعه دانشگاهی» آخرین اولویت جامعه ی دانشگاهی هم نیست.
پ.ن1: نه پژوهشگاه کذایی رو میشناسم، نه از شخص یا سازمان خاصی دفاع می کنم، نه مسائل سیاسی و باندبازی برخی دانشگاهیان برام مهمه.
پ.ن2: اینی هم که در بسیاری وبسایت های خارجی در مورد سرقت ادبی اساتید ایرانی نوشته شده، توطئه نیست. واقعیته و مایه ی آبروریزی. گفتنش صرفا اطلاع رسانیه و شاید کمی فشار برای برخورد با سارقان ادبی. ولی پنهان کردنش، قطعا عمق آبروریزی رو بیشتر می کنه.
والسلام.
بنده نه فیلسوف هستم و نه وابسته به هیچ نهاد علمی یا دولتی . به دلیل علاقه شخصی به برخی مسائل فلسفی از این موضوع شگفتآور آگاهی یافتم. قطعاً در ارتقاء علمی آقای خاتمی چنین کاری حداقل پس از رسیدن به درجه استادی تأثیری ندارد و حتی اگر هم داشته باشد موضوع پرسش من نیست. روشن است که آدم تحصیلکردهای مانند دکتر خاتمی کم هوش و نادان نیست و بخوبی میداند که این روزها دیترسی به اطلاعات از طریق اینترنت چه اندازه آسان شده است. با نرمافزارهای مختلف هم میتوان براحتی مشخص ساخت که یک مقاله علمی چه میزان مشابه مقالاتی است که قبلاً منتشر شده. انگیزه ایشان چه بوده؟؟ آثار کنی هم ندارندکه بتواند انگیزهای باشد و عقل سلیم هم براحتی risk benefit ratio را محاسبه میکند. پس ورا دیت به این کار غیر ضروری که آبروی علمی او را از بین میبرد زده است؟؟؟
امیدوارم از قیاس من ایراد نگیرید؛ توی نیروهای نظامی اگر بخوان بطور قانونی با کسی برخورد کنن، اونو تقلیل درجه میدن؛ درجه هایی که حاصل چندین سال خدمت بوده. و این کار فارغ از «علت ارتقای درجه فرد در گذشته» صورت میگیره. بله؛ در هوش دکتر محمود خاتمی شکی نیست. همچنین علیرغم عمق فاجعه، کل تحصیلات ایشون زیر سوال نرفته. اما توجه کنید:
*** در کشور ما دانشجوی «کارشناسی ارشد» برای تایید پروپوزال و عنوان پایان نامه و تست مشابه یاب و… هفت خوان رستم رو باید طی کنه و اگر حتا سی چهل درصد مشابهت داشته باشه، هم با خودش به عنوان متخلف علمی برخورد میشه و هم استاد راهنماش.حالا در این کشور، چند نفر «استاد تمام» اومدن «کپی مو به مو و 100 درصد» یک اثر رو یه اسم خودشون منتشر کردن (کاری که فقط شاید از یک دانشجوی کارشناسی میشه انتظار داشت!).
انگیزه ی سرقت علمی این اساتید (اونم در حد copy paste) هم به خودشون ربط داره؛ مهم اینه که این کار رو کردن. الان فقط باید انگیزه ی برترین دانشگاه های ایران رو جویا شد که چرا خودشونو به خواب زدن.
خودمونو با رتبه بندی های بی ارزش ISC و "جهان اسلام" و خاورمیانه و… گول نزنیم. ما فقط «تعداد» مقالاتمون بالاست. عملا چیزی به علم دنیا اضافه نمی کنیم؛ فقط خودمونو گول می زنیم و برای خودمون سوت و کف میزنیم!
این خطرات، دانشگاه های ما رو خیلی خیلی بیشتر تهدید می کنه تا پوشش دانشجوها. دانشگاه های ما بیشتر از حراست فیزیکی، به «حراست علمی» نیاز دارند.
به نظر من بلی ایشان چنین کاری کرده.
اما پاسخش چی میتواند باشد؟
اقای دکتر خاتمی را از دوستان و شاگردانش و همکلاسانش بپرسید چه بود. به گفته دکتر علی اکبراحمدی ایشان در امتحان اقای مجتهدی که یک سوال بود جوابش ۱۵ صفحه بوددرحد یک مقاله. ایشان واقعا فلسفه را درک کرده و میتوان بهش عنوان فیلسوف داد.
واین جدااز مقاله و رقابت مقاله کتاب نویسی است.
شماکه تخریبش میکنید در کلاسش بودید؟؟ درسگفتارهاش که انتحال نبود بخونید ببینید چی هست.
هنوز هم ایران در فلسفه استادی به اندازه ایشان نداشته و مادر کلاسهامون درسگفتارهای ایشانو میخواندیم برا درک هگل و…
شما ایشانو غیراز اثار فوق در نطر بگیرید.آیاظلم نیست این کشورواز حضور متفکر بزرگی مثل ایشان محروم بکنی؟ در شرایطی که امریکا واروپا دام گسترده پهن کرده برا جذب نخبگان ایران
انسان جایزالخطاست.دکتر نجفی شهردار تهران زنشو کشت به هرحال زندانشم کشید و برگشت به زندگی.
ایشان اشتباه کرد اما شماچرا کاری کردی که از هستی ساقط بشه؟؟
میتونستید کاربهتری بکنید به جای اینهمه تخریب ایشان
مثلا به خودشان تذکر بدید در خفا و به مسیولان که تکرار نشود و سازمان قضایی هم جریمه رو بگه و بده.
اما بااینکار کاری کردید که هم ایشان ساقط شد از هستی و کار وابروریزی گسترده کردید و
هم یک کشورو از وجود یک متفکر بزرگ که میتونست برای امروز واینده ما کمک گسترده ای بکنه، محروم کردید
ضمنا اینو بگم که در دهه ۷۰ و … چیزی به نام نرم افزار انتحال یاب نبود
کلباسی و خیلیای دیگه هم استفاده کردند. چون مرسوم بوده.من چندنفرو دیدم که واقعا مطالبش عینا همان بوده و دوباره در جایی چاپ شده، اما چون اهل این کارها نیستم نگفتم.مطمینم که شما هم در کتابهای یکی دو دهه پیش دقت کنید ومقالات بسیاری می یابید