bodily identity

اخیراً زیاد درگیرِ دو متنِ انگلیسی بوده‌ام که در یکی واژه‌ی ’body‘ و در دیگری واژه‌ی ’identity‘ مکرراً ظاهر می‌شود. برای آن کسانی از ما که شاید عادت کرده باشیم نگرانِ غنای شگرفِ زبانِ (فلسفیِ) انگلیسی و مقایسه‌اش با فارسی باشیم، به طرزِ ویژه‌ای دل‌انگیز است که در موردِ این دو واژه ببینیم که فارسی غنی‌تر است.

برای ’body‘ در فارسی دست‌کم دو واژه داریم: ’جسم‘ و ’بدن‘، که این دومی را معمولاً این‌طور می‌فهمیم که متضمنِ حیات است. حالا در بعضی بحث‌ها (مثلاً شاید در بحثِ اذهانِ دیگر) شاید مستقیماً مهم نباشد که به مفهومِ حیات توجه کنیم؛ اما موردِ بعدی به نظرم حقیقتاً جالب است:

برای ’identity‘ هم دو واژه داریم. آن معنای این واژه که حدس می‌زنم در انگلیسی رایج‌تر باشد و شکلِ خلاصه‌شده‌ی ’ID‘ (مثلاً در ’ID card‘) هم همان معنا را می‌دهد این است: هویّت. اما حالا فرض کنید که داریم متنی می‌خوانیم از پارفیت یا پِری یا شومِیکِر یا ویلیامز. در کنارِ معنای هویّت، واژه‌ی ’identity‘ را چونان اسمِ یک نسبت یا رابطه هم می‌بینیم—اشیاءِ x و y این نسبت را با هم دارند اگر و فقط اگر x = y. (این امرِ شناخته‌شده‌ای است که دستورِ زبان، هم در فارسی و هم در انگلیسی، در اینجا می‌تواند آزارمان دهد از جمله چون خیلی روشن نیست که فعل‌ها را باید مفرد بگوییم با جمع.) برای این مفهوم، در فارسی واژه‌ی ’اینهمانی‘ را داریم که گویا ساخته‌ی محمدعلی فروغی است، و این نحوه‌ی نوشتن‌اش را من به ’این‌همانی‘ ترجیح می‌دهم. حتی اگر به واژه‌های ’concept‘ و ’notion‘ و غیره فکر نکنم، برایم بسیار مطبوع است که ببینم در موردی در فلسفه‌ی امروز، برش‌های معناییِ فارسی ظریف‌تر از انگلیسی است.

 

اینها البته مربوط بود به بحث‌های فلسفی؛ روشن است که هر دوی این اصطلاحاتِ انگلیسی در سیاق‌های دیگر معناهای دیگری دارند.

شاید برخی از ما در اینجا به یادِ فعلِ ’know‘ در انگلیسی بیفتیم و اینکه فارسی و فرانسه در این مورد غنی‌تر از انگلیسی‌اند. برخی از ما شاید بدبینانه به این فکر کنیم که بعضی بحث‌های رایل و ویلیامسن و ستنلی با این گستردگی مطرح نمی‌شد اگر که در انگلیسی هم مثلِ فارسی فرقی شنیده می‌شد بینِ واژه‌های بیان‌کننده‌ی دانستن و بلدبودن. به نظرم موردِ ’identity‘ متفاوت است،‌ از این نظر که بعید است کسی ناتوان بوده باشد از فرق‌گذاریِ سریع بینِ تابعِ هویّت و نسبتِ اینهمانی.

 

6 نظر برای "bodily identity"

  1. سلام. آیا مرجع به خصوصی در خاطرت هست که ساخت "این‌همانی" را به فروغی نسبت داده باشد یا مثلاً نوشته‌ای از خود او که در آن مدعی جعل این واژه شده باشد؟

    • سلام.

      در صفحه‌ی 61 از واژه‌نامه‌ی سنجش خرد ناب ذیلِ Identität این‌طور آمده (با کروشه در اصل): "اینهمانی [فروغی]".

      در چاپی از سیر حکمت در اروپا که الآن دارم نگاه می‌کنم (سه جلد در یک مجلّد، انتشارات صفی‌علیشاه، ۱۳۶۱)، در پایانِ جلدِ دوم واژه‌نامه‌ای هست با این عنوان: "فهرست اصطلاحات علمی و حکمتی از زبان فرانسه که در این کتاب آمده و برای آنها معادلهائی از فارسی یا عربی یافته یا ساخته شده است"، در صفحه‌ی ۲۹۴ در مقابلِ Identité آمده است "اینهمانی، مساوات". پس فروغی تصریح نمی‌کند که واژه را خودش ساخته.

  2. اریک اولسن برای «این‌همانی» واژه ی "identicality" رو بعضاً استفاده می‌کنه. ندیده‌ام در مقاله‌ای اینطور بنویسه اما در مراودات شخصی و همینطور در کلاس‌هاش از این ساخت استفاده می‌کنه. (دلیل اصرارش هم مشخصاً اهمیت تک معنا بودن identity برای اقتصاد مفاهیم در کارهای خودشه.)

نظرتان را بنویسید