بیستوهشتمِ رمضانِ یکی از این سالها، با تقویمی که رمضان را سیروزه اعلام میکند. شاید تمسخری در حرفام بود وقتی که گفتم که مصاحبهی آقایی معمم را شنیدهام، یک ساعت بعد از اذانِ مغرب، که گفته است که بعید است فردا عیدِ فطر باشد و إن شاء الله پسفردا عید است. گفتم که استثناء موردی ندارد: فردا اگر اولِ شوّال نباشد پسفردا قطعاً هست و نیازی به مشروطکردناش به خواستِ خداوند نیست. گفت که برخی مؤمنان (در غربِ مسیحی و در شرقِ مسلمان) قدرتِ الهی را حتی فوقِ اخلاق و فوقِ منطق میدانستهاند؛ قوانینِ سماوی که سهل است.
و داستانی برایم خواند که یک آشنای قدیمیاش یک بار نشاناش داده بوده است. اسمِ داستانْ ’وجوبِ نمازِ آیات‘ بوده است. اجازهی نقل دارم.
*
سالها بود که میدانستم که محاسبه کردهاند که امروز خورشیدگرفتگیِ کاملی رخ میدهد که از اینجا میشود دیدش. من و دیگرانی که برای تماشای کسوف آمده بودند در دشت جمع بودیم.
زیاد حالِ توصیف ندارم. اصلِ مطلب این است که در ساعتی که مقرر میانگاشتیم خورشید نگرفت. چرا؟ نمیدانم—حتماً بعداً (اگر که بعدی در کار باشد) تبیینی پیدا خواهند کرد. آنچه الآن برایم مهمترین است گزاردنِ نمازِ آیات است برای اظهارِ رسمیِ خشوع در برابرِ آن که خورشید و ماه به امرِ او میگیرند و به اذنِ او نمیگیرند…