وقتی شهر داغدارِ قهرماناناش است و سوگوارِ اولین ساختمانِ بلندش، و آتشنشانان هنوز میکوشند همکارانشان را از زیرِ آوار درآورند، به نظرم نهایتِ کژطبعی است، تَهِ بدسلیقگی و احتمالاً مصداقِ معنای بدِ فرصتطلبی است اینکه شروع کنیم به بدگویی از حکومت و شهردار(ی) و غیره. هنوز نصفِ روز نگذشته است…
و، محضِ کنجکاوی، دوست دارم بدانم چند نفر از شهروندانی که برای اهدای خون شتافتهاند حسابِ توئیتریای داشتهاند حاویِ دشنام به کاهلانِ واقعی یا تخیلیِ حادثه.
فکر نمیکنم «فرصتطلبی» باشه. بیشک بخشیش تخلیهی روانی است. حتا ناخودآگاه. شاید به دنبال یک جایی یا فردی هستیم که بار مسئولیت رو بر دوش او ببینیم و او رو مواخذه کنیم. با بدگویی در هیچ حالت موافق نیستم، اما اسم آنچه انجام شده-که البته من بسیار کم دیدم- رو هم «فرصتطلبی» نمیگذارم. برای نمونه اگر گلایهی آتشنشانها در صحبتی کوتاه با آقای طلایی یا نوشتهی خبرنگار آلملنی که گفته بود چرا این قدر وسایل ابتدایی است رو در نظر بگیریم، این واکنشها، که میپذیرم احساسی هستند، برای ابراز خشم و ناراحتی از ماوقع ماجرا است.
در هر مصیبتی نگاهمان علاوه بر «حال» به «گذشته» هم هست. «حال» آنچه است شما میگویید: عزای کشتهشدگان و تلاش برای زیر آوار ماندهها و سرمایهای که از دست رفت. این خیلی به شهردار و دیگران ربطی ندارذ.
«گذشته» میشود امکان کارهایی که میتوانست بشود و نشد. تجهیز آتشنشانی، مرمت بناهای قدیمی و از آن مهمتر عدم معاملهی مسائل فنی ساختمان با جریمهها (رشوههای غیر قانونی و پولی که قانونی شهرداری تحت عنوان خلافی میگیرد.)
حمله به شهردار حمله به Hypocricy قالیباف است: اداره ناکارآمد شهر در گذشته و حضور نمایشی در روز حادثه.
آتش و آوار فساد و سنت و اكنونزدگي
عباس عبدي روزنامهنگار
آتشسوزي و سپس آوار ساختمان پلاسكو، كه يكي از مهمترين نمادهاي مدرنيزاسيون و بلندمرتبهسازي و بازار مدرن در اواخر دهه ٣٠ خورشيدي بود را چگونه ميتوان دريافت و تحليل كرد؟ فراموش نكنيم كه در حال حاضر دهها و صدها ساختمان بزرگتر از ساختمان پلاسكو در تهران و كشور وجود دارد، ولي كمتر موردي از آنها به شهرت اين ساختمان هستند و شايد يكي از چند علت توجه غيرمنتظره به اين رويداد همين شهرت نمادين اين ساختمان است. اين آتشسوزي و آوار پس از آن چه معنايي دارد و ريشه آن چيست؟ بنده در اين يادداشت ميكوشم كه چند عامل عام و خاص را در اين زمينه شرح دهم.
هنگامي كه به اسناد مكتوب و موجود براي اداره امور كشور مراجعه ميكنيم، عموما مشكل چنداني ندارند يا حداقل اينكه به ظاهر مشكلي در آنها ديده نميشود. در بسياري از زمينهها استانداردها قابل قبول است و عموما هم از استانداردهاي بينالمللي اقتباس شده است. بنابراين از زاويه نظري و روي كاغذ مشكل خاصي وجود ندارد، ولي آنچه در عمل ديده ميشود متفاوت است. در جامعه ما شكاف ميان عمل و نظر بيش از حد است. چنين شكافي در هر جامعهاي هست، فقط شدت آن است كه تعيينكننده ابعاد نابساماني و مشكلات است. اين شكاف چرا به وجود ميآيد؟ چند علت را ميتوان از عوامل اصلي بروز اين شكاف دانست.
اول از همه فساد است. ترديدي نبايد داشت كه در قضيه ساختمان پلاسكو، فساد نقش كليدي داشته است. چگونه؟ از طريق فروش غيرقانوني مقررات. درآمد اين فروش يا به جيب اشخاص رفته است يا حتي به جيب نهادهاي عمومي. ولي در هر دو حالت مقررات و ضوابط ايمني به فروش رسيده است. تجربهاي كه يكي از سازندگان ساختمان تعريف ميكرد اين بود كه رعايت مقررات ايمني در برابر آتشسوزي براي واحدهاي تجاري و اداري الزامآور است، ولي سازنده يك ساختمان، به دلايل گوناگوني كه به نفع اوست (بالا رفتن متراژ زيربنا) از آن تخلف ميكند. نهايت اينكه با پرداخت رشوه و جريمه، مشكل حل ميشود. هم واسطه به نان و نوايي ميرسد و هم نهاد متولي موضوع از جريمه منتفع ميشود و هم سازنده. در مورد ساختمان پلاسكو ميتوان يك گزارش كارشناسي داد كه تطبيق مقررات و ضوابط چگونه انجام شده؟ اخطارها كي و چگونه داده شده؟ و سازوكار بيتوجهي يا خنثي كردن به آن اخطارها چگونه بوده؟ با اطمينان ميتوان گفت كه بخشي از حلقههاي اين فرآيند مفقوده خواهند بود و آنها همان حلقههاي فساد است. همان اتفاقي كه در ساختمان علاءالدين هم ميتوان ديد، زيرا غيرممكن است كه يك ساختمان در تهران ساخته شود و يك طبقه اضافه بر جواز شهرداري بتواند بسازد، مگر آنكه تعداد قابل توجهي از دست اندركاران نظارت بر ساختوساز ناحيه و منطقه شهرداري، در يك رابطه فساد قرار گرفته باشند.
علت ديگر فقدان شفافيت است. با وجود اينكه قانون دسترسي آزاد به اطلاعات نوشته شده است، با اطمينان ميتوان گفت كه در عمل هيچيك از مردم و روزنامهنگاران قادر نيستند به اطلاعات مربوط به اين مساله دسترسي پيدا كنند. مسالهاي كه يك كشور را درگير خود كرده و صدها ميليون دلار خسارت وارد كرده است. اگر پيش از اين كسي ميخواست اطلاعات آن را به دست آورد، دستش قطع ميشد و متهم ميشد به اينكه دنبال اطلاعات خصوصي و درصدد بردن آبروي افراد است. ولي كيست كه نداند اين عدم شفافيت، پوششي است براي پنهان ماندن فساد.
علت مهم ديگر ناآمادگي ما براي پرداخت هزينه ورود به دنياي مدرن است. ما ميخواهيم از منافع دنياي مدرن بهرهمند شويم، ولي هيچگاه هزينههاي آن را نپردازيم. وقتي كه مقررات و استانداردها را ميبينيم، گمان ميكنيم كه اين موارد نوعي فانتزي و هزينهسازي است. فوري خواهيم گفت كه پدران و پدربزرگهاي ما اين طوري رفتار ميكردند و مشكلي هم نداشتند، و نيازي هم به رعايت اين استانداردهاي هزينهبر نداشتند.
[…]
http://www.etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=633&pageno=1