اتهامهای آقای سعید طوسی چیزی نیست که، حتی از نظرِ کسی که فقط اخبارِ رسمیِ جمهوری اسلامی را پیگیری میکند، پنهان مانده باشد: مثلاً در خبرِ خبرگزاری فارس از نشستِ خبریِ سخنگوی قوّهی قضائیه نامِ ایشان عیناً آمده است و دستکم از "تشویق به فساد" صحبت شده است. موضوع مخفی نیست، یا دیگر مخفی نیست. در موردِ بعضی جرائمِ خاص هم حکمِ شرع البته مشخص است.
اتهامها مهیب است، و واکنشها طبیعی است که شدید باشد. اما کاش این هم روشن باشد که طبیعیبودنِ چیزی به این معنا نیست که مُجاز هم هست. حتی برخی فرهیختگان و کتابخوانان هم میشنویم که از اتهامْ چونان امرِ درمحکمهاثباتشده صحبت میکنند، و (حتی شاید بدتر) میبینیم که در رسانههای مکتوب هم از "قاری متجاوز" میگویند. متجاوز خواندنِ آقای طوسی حاکی است از بهرسمیتنشناختنِ حقوقِ متهم. کسی که دیگری را به صِرفِ اتهام (یا به صرفِ متهمبودن و در جناحِمقابلبودن) مجرم میخوانَد، هیچ تعجب نمیکنم که خود اگر در مسندِ قدرت باشد مخالفاناش را بیمحاکمه محبوس کند.
دوباره: به خودمان این توصیهی قدیمی را یادآوری کنیم که دشمنی با گروهیْ ما را بر آن ندارد که از عدالت دور شویم.
قاعدتاً باید این هم روشن باشد که رسیدگی به چنین اتهامهایی باید طوری باشد که وجدانِ جامعه را مجاب کند (حتی اگر منتشرکنندهی اولیه یا اصلی یا مهمِ اتهامها رسانهای باشد که آشکارا با حکومتِ ایران دشمنی داشته باشد و مجریاش آنقدر شرافتِ حرفهای نداشته باشد که وقتی به کسی تلفن میکند بگوید که از کجا است).
دقیقاً. ولی به نظرم شرط لازم (البته نه کافی) برای بهتر شدن این مسائل در جامعه، وجود دستگاه قضایی مستقل است.
تردید ندارم که «از اتهامْ چونان امرِ درمحکمهاثباتشده صحبت»کردن و متهم را مجرم نامیدن/پنداشتن امرِ غیرمجاز/غیراخلاقی/غیرمدنی/ناپسند است. همچنین سخت به رعایتِ حقوقِ *همهی* متهمان (حتی اگر اتهامشان شکنجهگری بوده باشد) پایبندم. اعتراضِ کاوه به «متجاوز خواندنِ آقای طوسی» و «بهرسمیتنشناختنِ حقوقِ متهم» را هم خوب میفهمم و با آن صدرصد همدلی دارم. اما در این ماجرا چیزهایی دیگری هم هست:
۱. این «بهرسمیتنشناختنِ حقوقِ متهم» از کجا آمده است؟ در ژنهای ماست؟ مجاری آموزشِ رسمی و غیررسمی و تریبونهای عمومی صاحبانِ قدرت در این زمینه به ما چه آموختهاند؟ مثلاْ، و فقط مثلاً، آموزههای سرمقالهنویس «حرفهای» و «مستدلنویسِ» موردِ علاقهی کاوه در این مورد چیست؟ به این نکته باز میگردم.
۲. توصیفِ *ضمنیِ* این یادداشت از ماوقع آن است که مثلاً یک/چند ماه یک پیش عدهای از سر «دشمنی با گروهیْ» بدونِ آنکه منتظر پروسهی قضایی شوند، آقای طوسی را متجاوز نامیدهاند و این را در نه در فضای مجازی بلکه در نشریات مکتوب (که گویا از نظر کاوه خیلی خیلی مهماند) نشردادهاند. این تصویرپردازیِ *ضمنی*، با حذفِ زمینههای رسانهای شدنِ ماوقع، بخش مهم و چشمگیر حرفهای زدهشده در بابِ این واقعه را نادیده میگیرد/سانسور میکند.
خلاصهی طرحوارهای آن زمینه یک فرایند قضایی است که از سال ۱۳۹۰ شروع شده و شاکیان پس از ناامیدی از دستگاهِ قضا به سبب آنچه آنان دخالت سیاسی در پرونده مینامند، موضوع را علنی کردهاند. این علنیکردن با انتشار مقدار زیادی اسناد منتسب به مراجع قضایی و فایلهای صوتی و … همراه بوده است. مسئولان قضایی هم ضمن پذیرفتنِ تحتِ بررسی بودنِ پرونده *بهطور ضمنی* شاکیان و منتشرکنندگانِ اسناد را تهدید به تعقیب قضایی کردهاند.
در نظر من، آن بخشِ مهم و چشمگیرْ فرایندِ معوج و معیوبِ قضایی طی شده و بیپناهی و استیصالِ شاکیان/قربانیان است (شاکیانی که تاکنون هیچکس دلیلی برای خصومت شخصی یا سیاسی آنان با متهم ارائه نکردهاست).
۳. پرسش کلیتر از اعتبار/بیاعتباری عناوینِ متهم/مجرم/محکوم در *شرایط کنونی* است، یعنی خودمان این عناوین را چگونه میبینیم؟ از جرائم سیاسی/«امنیتی» میگذرم،کاری با «افکار عمومی» یا «وجدان جامعه» هم ندارم، خودِ ما مثلاً احکام صادره درمورد مجرمبودنِ آقای فتحالله امید نجفابادی در امر لواط، مجرم بودنِ آقای سعیدی سیرجانی در امر لواط، مجرم بودنِ اقای کرباسچی در اتهامات مالی، مجرم نبودنِ متهمانِ قتلهای کرمان، یا مجرم نبودنِ آقای سعید مرتضوی در اتهامات مالی را چگونه میبینیم؟
۴. بندِ بالا ما را میرساند به یاداوری کاوه در انتهای مطلب که «قاعدتاً باید این هم روشن باشد که رسیدگی به چنین اتهامهایی باید طوری باشد که وجدانِ جامعه را مجاب کند.» میتوان پرسید آن *طوری* که کاوه میگوید چقدر اتفاق افتاده است؟ یعنی تجربیاتِ پیش چشمِ ما در مورد محاکمهی افرادِ «غیرمستقل» چه میگوید؟ مثلاً متهمان و محکومانِ قتلهای زنجیرهای اکنون کجا هستند؟ برسر وکیلشان چه آمد؟ آیا در این مورد استصحاب جایز است؟
به گمانِ من، بخشی و فقط بخشی از پاسخِ پرسشی که در بندِ ۱ پرسیدم به این تجربیات برمیگردد.
۵. در این واقعه، کاوه روایتگر حقِ نادیدهگرفتهشدهی متهم بود و من خواستم حقِ نادیدهگرفتهشدهی شاکیان در روایتِ آنها از واقعه و تصوراتِ احتمالیشان از فرایند قضایی نیز در زمینهی داستان وارد شود. سلیقهمان در انتخابِ زاویهی دید متفاوت است گویا
۶. از ناسزای سخیفِ کاوه به مجری آن رسانه میگذرم. احتمالا کاوه به استانداردهای بالای حرفهای و شرافتِ کیهان و صدا و سیما عادت کرده است و کمتر از آن را نمیپسندد. لازم است که بگویم در ۳۸ سالی که از عمر انقلاب میگذردِ به اندازهی ۳۸ ساعت برنامهی رادیو/تلویزونهای برونمرزی را ندیدهام؟ بدیهی است که این ندیدن موجب هیچ افتخاری نیست.
تصور میکنم که اوضاعِ محتملترْ این است که شاکیانِ آقای طوسی از پیگیریِ دقیق و سریعِ قوهّی قضائیهی جمهوری اسلامی ناامید شدهاند و به صدای امریکا و جاهای دیگر متوسل شدهاند. با این فرض، اولاً قوّهی قضائیه در این مورد ناکارآمد بوده است، و ثانیاً شاکیانْ شایستهی سرزنش *نیستند*، حتی اگر با عصبانیت ناسزا بگویند. (هماهنگ با ۴:۱۴۸، من معتقدم که بر ستمدیده حرجی نیست اگر بانگ به بدزبانی بلند کند.) مخاطبِ من در این نوشته، شاکیانِ آقای طوسی نیستند؛ مخاطبام کسانیاند که بدونِ اینکه شخصِ آقای طوسی مستقماً بهشان ظلمی کرده باشد او را "متجاوز" میخوانند. و میگویم از سرِ دشمنی با گروهیْ عدالت را کنار مینهند، چرا که برای من روشن است که اگر آقای طوسی وابستگیِ آشکاری به حکومت نداشت اینهمه هدفِ توهین و تمسخر قرار نمیگرفت. (دوباره: اینکه خشمی که موضوعاش حکومت است بخورَد به یکی از وابستگانِ حکومت، این چیزی است که قابلِ درک است؛ اما به نظرِ من خلافِ عدالت است.)
اینکه قوّهی قضائیه در مواردِ دیگری هم بد عمل کرده باشد یا وجدانِ جامعه را مجاب نکرده باشد چیزی نیست که به بحثِ من مربوط باشد. مخاطبِ من اولیاءِ این قوّه نیستند (و گمان هم نمیکنم که وقتی بگذارند و اینها را بخوانند)؛ مخاطبِ من هر آن توئیتکنندهای است که مطلبی حاویِ "قاری متجاوز" را بازنشر میدهد.
اینکه کیهان و صداوسیما بد عمل کنند نافیِ این نیست که مجریِ صدای امریکا در معرفینکردنِ خود بد و خلافِ اخلاقِ حرفهای عمل کرده است (برای من تقریباً روشن است که صحبتِ ایشان با آقای طوسی برای مدرکجمعکردن نبوده است)، بگذریم از اینکه من تصادفاً در همین مطلب هم ارجاعی دادهام به یکی از نقدهایی که بر کیهان نوشتهام.
اگر طبق ادعای شما سعید طوسی، وابستگی آشکار به حکومت داشته باشد، تبعاتِ پیگیری ماجرا پیچیده تر از اشاره شماست، تا آنجا که کسی که با خبر از توزیع به شدت ناعادلانه اطلاعات در ایرانِ امروز باشد اساساً "شرافت حرفه ای" را بلاموضوع خواهد دید.
ربطِ مقدمه و نتیجهی شما را درست متوجه نمیشوم. در هر صورت، نظرِ من این است که شرافتِ حرفهای هرگز بلاموضوع نیست.
اتهام شما به مجری VOA نابجاست، یک بار دیگر مکالمه را گوش دهید:
ف.: فلاحتی هستم…
ط.: مهدی فلاحتی؟ خدا به شما سلامتی بدهد…
واضح است که طوسی میداند دارد با «مهدی فلاحتی» مجری VOA صحبت میکند.
آنچه واضح است این است که آقای طوسی میداند که دارد با فردی به نامِ "مهدی فلاحتی" صحبت میکند؛ واضح نیست که آقای طوسی این را هم میداند که آقای فلاحتی برای صدای امریکا کار میکند. تصور میکنم که آقای فلاحتی با واسطهای پیغام داده بوده که شخصی به نام مهدی فلاحتی میخواهد با شما در موضوعِ معلوم صحبت کند. (برایم روشن نیست که آقای فلاحتی آنقدر معروف باشد که همه بهاسم بشناسندش: من شخصاً ناماش را نمیدانستم. غیر از این، تعجب میکنم که کسی که وابسته به حکومتِ جمهوری اسلامی است دانسته با صدای امریکا صحبت کند؛ اینکه بعداً هم تن به گفتوگو نداده شاهدی است–گرچه نه برهانی قاطع–برای اینکه از ابتدا نمیدانسته دارد با کسی از صدای امریکا حرف میزند.)
تصورِ من این است که اقتضای شرافتِ حرفهای این است که وقتی گفتوگویی پخش میشود، مصاحبهکننده در ابتدا بهروشنی گفته باشد که کیست و از چه مؤسسهای است.
گمان میکنم بیانیه مورخ ۲۹ مهر سعید طوسی (پیش از مصاحبه یاد شده) را نخواندهاید:
http://www.isna.ir/news/95072917748/سعید-طوسی-اتهامات-علیه-خود-را-رد-کرد
که به «ورود شبکه ماهوارهای صدای شیطان بزرگ آمریکا به این موضوع» اشاره میکند. آیا در چنین وضعیت حساسی، ایشان یک بار هم این برنامه را تماشا نکرده است؟ که اگر کرده باشد قطعا اسم «فلاحتی» و صدایش در ذهنش میماند. شواهد شما برای اتهام به مجری یادشده بسیار ضعیف است.
پیشنهاد می شود تعبیرتان را به صورت عمومی مطرح کنید چراکه همکاران آقای فلاحتی فرض کرده اند که کارش خلاف اخلاق رسانه بوده اما عیبی نداشته. مثلن این را ببینید که یکی از کارمندان VOA گفته «پخش صدای #سعیدطوسی حرفهای وافشاگرانه است.اینجااطلاعرسانی از اخلاق رسانه مهمتره.فقط نمیدونم چرامیگه شمارهتونو"متاسفانه"گیرآورد»
https://twitter.com/Fahimehkhezr/status/792389435253886977
صحبت از "شرافت حرفه ای"، بدون در نظر داشتنِ شرایطِ حاکم بر خبرپراکنی (یعنی شرایطی که تحتِ آن، حکومت صاحبِ اخبار است و گزینشی اخبار را به طور نظام مند سانسور می کند) ناقص دیدنِ ماجراست.
شرافت حرفهای اینه
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950809000802
مارتا نوسباوم، استاد فلسفه اخلاق و حقوق در دانشگاه شیکاگو، اخیرا مقاله ای درباره تجاوز نوشته بود. می گوید خودش در جوانی به خانه هنرپیشه معروفی رفت و مورد تجاوز قرار گرفت. بعد استدلال می کند که قانون و دادگاه در برابر چنین وضعیتی ناتوان است. افراد معروف مدام در معرض تهمت دروغ هستند و در بسیاری موارد تشخیص حقیقت از افترا ممکن نیست. در مورد تجاوز معمولا هیچ وجود شاهدی وجود ندارد و نمی توان مدرکی دال بر عدم رضایت شخص قربانی به دادگاه ارائه داد. بعد نتیجه می گیرد باید به زنان یاد داد خودشان را در موقعیت های خطرناک قرار ندهند. البته مقاله او درباره زنانی است که به سن قانونی رسیده اند و ارتکاب عمل جنسی نسبت به کودکان در صورت اثبات در هر حالت جرم است.
اما مواردی هست که شمار شاکیانی که با داستان مشابهی به دادگاه رجوع می کنند به حدی می رسد که وقوع جرم را محرز یا دست کم بسیار محتمل می کند. بیش از بیست زن از دست کمدین ثروتمند امریکایی، بیل کازبی، به دادگاه شکایت کرده اند. احتمال این که ده یا بیست نفر با داستان های مشابه از شخصی شاکی شوند کم تر و کم تر می شود. گرچه اتهام وارده به کازبی هنوز در دادگاه ثابت نشده، اما حد اقل انتظار این است که دادگاه به شکایت این افراد رسیدگی کند. در چنین مواردی حتی اگر مدرکی محکمه پسند ارائه نشود، شخص در برابر افکار عمومی محکوم است. و اگر ماجرا با نهادهای قدرت پیوند بخورد پای مشروعیت آن نهاد هم به میان کشیده می شود.
در مورد وجود موارد سوء استفاده جنسی از پسران در کلیسای کاتولیک تقریبا شکی نیست. اما سرپوش گذاشتن واتیکان بر این موارد از اصل ماجرا بدتر است. مردم از کلیسا عصبانی هستند که به جای برخورد با خاطیان شکایت خانواده ها را مسکوت گذاشته. در مورد آقای طوسی هم خشم عمومی بیشتر به تلاش برای سرپوش گذاشتن به ماجرا بر می گردد. شاکیان از مراجعه به دستگاه قضایی خسته شده اند. در چنین شرایطی شاید واکنش عمومی حد اقل این فایده را داشته باشد قضیه پیگیری شود.
البته نکته اصلی شما کماکان درست است. نباید متهم و محکوم را یکی گرفت.
بسیار ممنون بابتِ ذکر این ماجراها. نوشتهی خانمِ نوسباؤم را میشود در اینجا دید:
http://www.huffingtonpost.com/martha-c-nussbaum/why-some-men-are-above-the-law_b_8992754.html?1452889415
مستند جدیدی درباره سرپوش گذاشتن کلیسای کاتولیک بر سوء استفاده جنسی از کودکان
http://www.imdb.com/title/tt6792200