نامهی سرگشادهای منتشر شده است با صدها امضا، که تعدادِ معتنابهی از امضاکنندگاناش افرادِ برجستهای هستند. عنوانِ نامه تا حدی گویای محتوایش است:
به نظرِ من حمله به سفارت (و نیز حمله به باغِ قلهک، که در نامه از آن ذکری نشده) اولاً غیراخلاقی و ثانیاً نابخردانه بوده است—به نظرم لازم نیست در این موارد توضیحی بدهم. شخصاً خوشحالام که، تا جایی که میدانم، هیچ کدام از مقاماتِ بلندپایهی اجرایی یا قانونگذارِ جمهوری اسلامی علناً از این حرکات حمایت نکردهاند، و خوشحالام که وزارتِ امورِ خارجه در موردِ حمله به سفارت اظهارِ تأسف کرده است و آقای وزیر گفته است که این اتفاق تکرار نخواهد شد. و آیتالله العظمی آقای ناصر مکارمشیرازی که از مراجعِ تقلیدِ نزدیک به حکومت هستند لازم دانستهاند که "با صراحت" مردم را از اعمالِ فراقانونی نهی کنند. و حتی بیشتر از این: گفتهاند که "به احتمال بسیار قوى در اینگونه موارد افراد نفوذى خود را به میان جوانان پاکباز مىفرستند تا دست به تخریب و اقدامهاى دیگرى بزنند و در سطح جهان بر ضد ما تبلیغات وسیعى راه بیندازند که انداختند"، و خواستهاند مردم کاری نکنند که "هزینههاى زیادى باید براى آن بپردازیم".
گفتنِ اینها البته به این معنا نیست که من با کارِ قانونیی مجلس شورای اسلامی در الزامِ دولت به تحدیدِ روابط با پادشاهیِ متحدِ بریتانیای کبیر و ایرلندِ شمالی موافقام—اما این بحثِ دیگری است. حرفام در اینجا ناظر به بخشی از نامهی سرگشاده است:
[…] اطلاق عنوان «دانشجو» برای عاملین این اعمال خشونت بار را درست نمیدانیم. گرچه وجود دانشجو در میان عاملین حمله به سفارت بریتانیا کاملاً محتمل است، تأکید میکنیم که عاملین این حمله به هیچ وجه نمایندهی عامهی دانشجویان ایرانی نیستند.
اینکه امضاکنندگان میخواهند تأکید کنند که عاملانِ حمله نمایندهی عامهی دانشجویانِ ایرانی نیستند البته واضح است: بسیاری از امضاکنندگان تصریح کردهاند که دانشجو هستند. اما نمیفهمم که امضاکنندگانِ نامه یا نویسندگاناش چرا اطلاقِ "دانشجو" بر اشغالکنندگانِ سفارت (و احتمالاً بر فاتحانِ باغِ قلهک) را درست نمیدانند. آیا این درستندانستن از جنسِ این نیست که مثلاً در پایانِ بازیِ فوتبالْ مسؤولی میگوید که کسانی که سنگپرانی و صندلیشکنی کردهاند و دشنام دادهاند نه تماشاگرِ واقعی، که گروهی "تماشاگرنما" بودهاند؟ (لابد چون تماشاگرانِ فوتبال در ایران بیشبهه بهترین تماشاگرانِ دنیا هستند.)
قیدِ "کاملاً محتمل" هم احتمالاً—و شاید اشتباه کنم—نقشاش تأکیدی بلاغی بر اصلِ مدعا است، یعنی "که اینها را دانشجوخواندنْ خطا است، گرچه شاید معدودی دانشجو هم بینشان باشد." اما تصورِ من این است که حتی ده سال پیش هم میشد در دانشگاههای تهران صدها نفر پیدا کرد که آمادهی حمله به سفارتها باشند—یا شاید امضاکنندگان معتقدند که در دانشگاههایشان در ایران همهی شرکتکنندگان در مراسمِ سیاسی و تشکیلاتِ بسیج از خارج از دانشگاهها میآمدهاند؟ با سیاستهای اخیرِ وزارتِ علوم در برگذاریِ متمرکزِ آزمونهای تحصیلاتِ تکمیلی به نظر میرسد که پیداکردنِ چنین دانشجویانی حتی—و مخصوصاً—از میانِ دانشجویانِ دورههای دکتری بسیار راحتتر هم شده باشد، و از این هم راحتتر بشود.
(حدس میزنم که منظورِ نویسندگان بیشتر انکارِ خودجوشبودنِ حملات بوده باشد؛ اگر اینطور باشد، به نظرم بهتر بود بهجای انکارِ دانشجوبودنِ معترضان در یک جمله شواهدی برای خودجوشنبودن میآوردند.) البته که خوب است و نشانهی احساسِ مسؤولیت است که فرداً یا جمعاً در موردِ مسائلِ مهمی از جنسِ حمله به سفارت موضع بگیریم. اما چرا از موضعگیری و تحلیل فراتر برویم و بگوییم که کسانی که فلان کارِ خلافِ میلِ ما را انجام دادهاند دانشجو (یا ایرانی، یا …) نیستند؟ به نظرم این خودراهمهانگاشتن در بیانیهها از نشانههای استبدادزدگی است—مستبداناند که این را به رسمیت نمیشناسند که کسانی جورِ دیگری هستند.
به نظر من اعتراض بیشتر به کلیت دادن زیر مجموعه دانشجویان حمله کننده به همه حمله کنندگان بوده که در شکل خبری خودش به طور تلویحی میتونه حتی حس کلیت دادن به دانشجویان به صورت کلی رو برسونه. فرض کن 20 نفر حمله کردن و 9 نفرشون دانشجو بودن. از بقیه هم مثلن 3 نفر قصاب بودن. اگر اجازه داشته باشیم که بگیم گروهی از دانشجویان حمله کردن، چرا نتونیم بگیم گروهی از قصابها حمله کردن؟ علت این که یکیشو انتخاب میکنیم ( و مثلن نمیگیم جمعی حمله کردن که بینشون قصاب و دانشجو هم بوده) اینه که میخوایم کلک خبری بزنیم و این جور القا کنیم که گروهی به نمایندگی از دانشجویان حمله کردن، یا اینکه این دانشجوها بودن که حمله رو ترتیب دادن. درسته که اشتباه در شکل خبردهی شاید از نظر منطقی کوچیک بوده، ولی عمدی بوده و هدف خاصی رو دنبال میکرده.
«به نظرم این خودراهمهانگاشتن در بیانیهها از نشانههای استبدادزدگی است—مستبداناند که این را به رسمیت نمیشناسند که کسانی جورِ دیگری هستند.»
این عبارت ، مخصوصا قسمت دومش را باید قاب کرد و زد به دیوار.
شاید منظور نویسندگان نامه چیزی از جنس این سخن شیخ بوده است:
به صورت آدمى شد قطره آب/که چل روزش قرار اندر رحم ماند
و گر چل ساله را عقل و ادب نیست/به تحقیقش نشاید آدمی خواند
اگرچه محتمل است که کسانی در بین آدمیان/حملهکنندگان باشند که به صورت (مطابق با تعریف طبیعی/حقوقی)، آدم/دانشجو اند اما شایستهی "آدم"/"دانشجو" خوانده شدن نیستند.
شاید چنین ادعایی تنها وقتی میتواند نشانهی استبدادزدگی باشد که دلیل انکارِ شایستگیِدیگران برای "آدمی"/"دانشجو" خوانده شدن (و نه انکارِ آدم/دانشجو بودنِ آنها) معیاری ذهنی (سابژکتیو) و شخصمحور باشد، نه معیاری عینی، بینالاذهانی، یا عرفی.
عده ای سفارت رو گرفتن و صدا و سیما گفته که دانشجو هستن. این نامه برای اینه که من که دانشجو هستم بگم اونا نماینده من نبوده اند. هر چه تعداد امضاها بیشتر باشه معنیش اینه که عده بیشتری اون افراد رو نماینده دانشجوها یا ایرانی ها نمی دونن.
در حالی که خود گروه های تندروی دانشجویی نقش خودشون رو در این ماجرا دست کم به عنوان یک گروه متشکل تکذیب کردن (برای مثال "بیانیه ما بازی خوردیم")برای من کل انتقاد این جا عجیبه.
آیا ضد استبدادی رفتار کردن این بود که بنویسیم "گروهی از دانشجوهای ایرانی حمله کردن و ما، بقیه دانشجوهای ایرانی مخالفیم؟" نامه به وضوح گفته که احتمالا دانشجوهایی هم بودن. برای اثبات این که غیر دانشجو بودن کافیه به عکس ها و پیرمردها و آقای دوربینی و … نگاه کنیم. فکر می کنین در نامه ای که نهایتا مخاطب خارجی داره لازمه همه این موارد برای اثبات این که همه دانشجو نبودن و حرکت خودجوش نبوده توضیح داده بشه؟؟؟ من هیچ جای نامه ندیدم که گفته باشه دانشجو یا ایرانی نیستن.
اگر ضد استبداد رفتار کردن قبول کردن تبلیغات ج.ا باشه، از فردا باید بگیم روز عاشورا عده ای اراذل شهر رو به هم ریختن و عده ای هم در تصادف فوت شدن… به هر حال واضحه که بین سبزها هم ممکنه کسی آشوبگر باشه و هر روز هم هزاران تصادف می شه!!!
Dear kaveh, the letter expresses clearly that some among the attackers may have been students, which renders (at least) the title of your post disingenuous. The letter claims that these attackers, even if some among them are students, are not representative of the Iranian students as a whole. This claim is not made in a vacuum of logic and semantics; it is based on the firsthand knowledge and experience of people who are signing it. Relating this to "estebdad zadegi" seems quite irrelavant to me. I would however characterise as "academic dishonesty" the attempts to give a mindless attack organised by high-rank elements within the regime the semblance of an irregularity. part of academic honesty is to call a spade a spade, when there are logical grounds for others to obscure the truth. The letter intends to do just that.
Best regards. .
اگر بخواهیم تحلیلی زبانشناختی و فلسفی با دقت و پس زمینه ریاضی با گرایش مدلگرایانه (اراپه مدلی که چند متغیر را شامل میشودو بقیه را در نظر نمیگیرد) در باره یک بیانیه سیاسی اراپه کنیم البته نتیجه جز متنی که کاوه نوشته است نخواهد بود . البته با همان رویکرد میشود پرسید که گفته است که نمیتوان بیانیه سیاسی (که خودش یک عمل سیاسی است) را تحلیل زبانشناسی (یا زبانشناختی یا زبانشاسانه و غیره) نکرد؟!
فکر میکنم نوشتههای این قبیل را باید حتما جمع آوری و نگهداری کرد چون اگر چند سال دیگر که هوش مصنوعی پیشرفت کند و به یک کامپیوتر خبر حمله به سفارت و بیانیه را بدهیم و بخواهیم آن راتحلیل کند نتیجه منطقی و صورتشناسانه آن حتما یک چیزی شبیه اینکه کاوه نوشته است میشود! من که لذت بردم!
1. به نظر من حق کاملاً با کاوه است. این تنها یک نمونه از تاثیرپذیری عمیق مخالفان از فرهنگِ نظام مقدس و نظام سلف آن است.(نمونهی تهوعآور دیگرش سانسور نامه عبدالله مومنی توسط برخی رسانههای سبزاست). دانشجونما، کارگرنما، روحانینما و مشابه اینها از اصطلاحات برساختهی نظامهای "دایی یوسفی" است. فضل تقدم دایی یوسف در گرفتن مصاحبههای اجباری را نیز نباید فراموش کرد.
اما دانشآموختگان ایرانی (حتی برجستههاشان) مگر در همین هوا تنفس نکردهاند؟ مگر از همین صدا و سیما و مطبوعات تغذیه نکردهاند؟ ]]چرا باید اینها از آن سم و دود تنفس نکرده باشند؟ چرا فکر می کنیم مثلاً دانشجویان فلسفهی علم در محضر آن پیر فرزانه فقط فلسفه و فیزیک آموختهاند و از "هویت"شناسی وی بهره نبردهاند؟
2. خوشحالی کاوه از اظهارات آقای وزیر(که تشریفاتی بودن مقامش بر هیچکس پوشیده نیست) و آن مرجع معظم ضمن نادیده گرفتنِ مدارای مقامات نظامی، امنیتی و قضایی در حین تسخیر و بعد از تسخیر، چشم بستن بر سکوت رضایت آمیز برخی "مقامات عالیهی نطام" و افراد مهمتر دردستگاه دیپلماسی کشور و ایضاً نادیده گرفتن حضور یک مقام شبه نظامی مهم در جریان تسخیر، با رعایت نهایت حسن تعبیر سادهاندیشی محض است. فرمایشات ریاست محترم مجلس هم که زیر سبیل نداشته رد شد.
3 .نگرانی اصلی من اما ازسی سال دیگر است که این تسخیرکنندگان (مانند تسخیرکنندگانِ پیشین) بشوند نسخهی جدیدِاصلاحطلبان و امت شهیدپرور را شور حسینی دربگیرد. احتمالاً آن موقع آقای احمدینژاد نقش آقای رفسنجانی یا خاتمی را خواهد داشت. در آن میانه، خواندنِ "نسخهی قابل انتشار"م آرزوست.
به مرتیکه، دربارهی بند ۱:
بحث اصلاً بر سر این نیست که آیا دانشآموختگان ایرانی استبدادزده هستند یا نه. در این مورد ممکن است با کاوه موافق باشیم یا مخالف. موضوع اختلاف اما، دستکم در این جا، این است که آیا آنچه کاوه از بیانهی آنها نقل کرده است (با توجه به سیاقِ آن)، مانندِ نمونهی دیگری که تو ذکر کردهای، "از نشانههای استبدادزدگی" است یا نه. تنها با استدلال برای این ادعای دوم است که میتوان گفت "حق کاملاً با کاوه است."
من حتی مطمئن نیستم کاوه در این پست ادعا کرده باشد که دانشآموختگانِ ایرانی استبدادزدهاند. آیا گفتن این اینکه کسی نشانهای از سرماخوردگی را دارد، مستلزم این است که گفته باشیم او سرماخورده است؟ نسبتدادنِ ادعای "استبدادزدگی…" به کاوه بستگی دارد به این که نظر او دربارهی معیار تفرد "نشانه" چه باشد و آیا علتِ آن را جزئی از این معیار میداند یا نه.
از کجای نامه توانستید نتیجه بگیرید که شاید منظور نویسندگان نامه این بوده است که"کسی که مثل ما نیست دانشجو نیست."؟ درحالی که در همین بخش از نامه تاکید شده است که "وجود دانشجو در میان عاملین حمله به سفارت بریتانیا کاملاً محتمل است."؟
متن نامه حاکی از آنست که نویسندگان وجود برخی از دانشجویانی که موافق حمله به سفارت (و بنابراین "دانشجویانی که مانند آنها نیستند") را مسلم دانسته اند.
1. یک نکتهی شاید مهم:
متن انگلیسی بیانیه در مقابل "اطلاق عنوان دانشجو برای عاملین … را درست نمی دانیم" نوشته We …challenge the characterization of the perpetrators of this violent act as students
با انگلیسی نصفه نیمهی من جملهی فارسی ترجمهی دقیقی از جملهی انگلیسی نیست. challenge به حدّت و شدّت "درست نمیدانیم" نیست. همینطور characterization را معادل دقیق "اطلاق" نمیدانم. فرهنگهای پویا و هزاره برای آن معادلهای "توصیف/وصف و شخصیتپردازی" آوردهاند که برای این مقال مناسبتر است. "عاملین" هم در ذهن من از perpetrators قویتر است. لغت انگلیسی برای من بیشتر معنی "مقصرین" میدهد هرچند فرهنگها مرتکبین را نیز برای آن آوردهاند.
2. از نظر من مشکل مهمتر بیانیه آنجاست که میگوید: "عاملین این حمله به هیچ وجه نمایندهی عامهی دانشجویان ایرانی نیستند." بااینکه در برنامهریزیشده بودنِ این حرکت تردید ندارم و پذیرفتن "خودجوشانه" بودنش به گمانم ابلهانه است، این گزاره با تأکید غلیظِ "به هیج وجه" از زبان جمعی تحصیلکرده جای چون و چرای بسیار دارد؟ نمایندگی عامهی دانشجویان ایرانی با کیست و چگونه و در چه فرایندی/ تحقیقی مشخص شده است؟ این موضوع به نظر من قدری عمیقتر از سهو قلم است. این گزاره از تغییر بافت جمعیت دانشجویی (ونیز جمعیت استادان) کشور غافل است؛ امری که کاوه به آن اشاره کرده است. اما بر خلاف نظر کاوه موضوع به "سیاستهای اخیر وزارت علوم" در دوران "این آدم بَده" بازنمیگردد. طی 25 سالی که از "شوخی با منطق و بازی با دانشگاه" آن استاد محترم میگذرد، بسیاری از شاگردانی که از زیر دست ایشان و امثال آقای دکتر کردان فوق لیسانس و دکتری گرفتند در دانشگاههای کشور درس میدهند و دانشجویانی مطابق میل خود میپذیرند و پرورش میدهند.
اما به ساجد:
1. میپذیرم که کارم در کشاندنِ حرف کاوه از نشانه به بیماری نادرست بود. هرچند مثال سرماخوردگی بحث شما را به جای خوبی نمیبرد.
2. به کامنت قبلی شما(۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۱۶) بازمیگردم که بگویم دقیقاً دلیل انکار استبدادزدگان همان معیار ذهنیِ مثل خودشان نبودن است. مثلاٍ در فقه و عرف برای اثبات مسلمانی معیارهای عینی و بینالاذهانی وجود دارد، اما "مسلمان نابِ محمدی" آن است که مسلمانیاش مثل من است. قرائت سعدیوار بیانیه هم کمکی به بیانیه نمیکند. سعدی عقل و ادب را معیار شایستگی آدمی نامیدهشدن میداند که به گمان من ذهنی و شخصی است. شخصاً گمان ندارم که تنظیمکنندگان بیانیه با "اشغال و تخریب" و "اعمال خشونت بار" در همهی شرایط مخالف باشند.
نوشتهاید: « شخصاً خوشحالام که، تا جایی که میدانم، هیچ کدام از مقاماتِ بلندپایهی اجرایی یا قانونگذارِ جمهوری اسلامی علناً از این حرکات حمایت نکردهاند»
اما رییس مجلس گفت: «حرکت اخیر دانشجویان نمادی از فضای افکار عمومی در کشور ما بود» و «حرکت دانشجویان بیشرمانه نبود بلکه بیشرمانه رفتارهای خصمانه ۵ دهه دولت انگلیس است»
در عالم واقع، و البته در سیاست، آنچه کلامی منتقل میکند مهم است و نه معنای خود جملات و همهی رسانهها از آن جملات چنین برداشت کردند که علی لاریجانی از تسخیر سفارت انگلستان حمایت کرده است. این را گفتم تا ملانقطیانه نگویید در جملات لاریجانی این جمله را نمیبینم که «من از این اقدام دانشجویان حمایت میکنم».
قول را از این دو جا تقل کردهام:
http://www.fardanews.com/fa/news/173388/%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3-%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
مرتیکه و محسن،
ممنون: من متذکرِ صحبتهای آقای رئیسِ مجلس شورای اسلامی نبودم. با این حال، همچنان خوشحالام که حمایتهای مقاماتِ رسمی بیشتر از اینکه هست—هر قدر هست—نبوده است (قیاس کنید با سالِ پنجاهوهشت و اشغالِ سفارتِ امریکا).
https://www.facebook.com/bbk.ghzvhi/posts/10150493045395845
ضابطی به پاسداری معبری مشغول بود که احدی از رعایای خلیفه به بوسیدن پای وی افتاد، بوسیدنی که نپرس. ضابط گفت برخیز، دیوانهای مگر؟ رعیت گفت شکر به جای میاورم. ضابط پرسید شکر چه؟ رعیت گفت تو میتوانی با باتومت آن کنی که در کهریزک رایج بود و با طنابت آن که با مختاری و پوینده و دیگران کردند. سپاسگزار و وامدار توام که حضرت حق فرمود:اعملوا آل داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور. و همانا من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق
من به جزئی از این نوشته می پردازم تا بگویم یا مغرضانه قضاوت کردید یا از روی بی اطلاعی یا سطحی:
آزمون دکتری امسال به هیچ وجه یک آزمون گزینشی برای انتخاب بسیجی ها نبود
ازمون به شدت عمومی بود و هر کسی می توانست مرحله اول را رد کند و مرحله دوم (مصاحبه) هم کار به سلیقه استادان کشیده شده بود که مثل سال های فبل می توانستند آن را اعمال کنند
بنابراین آزمون امسال بیشتر از سال های قبل بسیجی گزین نبود
البته ممکن است هدف این بوده باشد یا در آینده به این هدف برآورده شود ولی امسال البته اینگونه نبود
ولی موافقم که این شیوه آزمون کمتر از سال های قبل افراد باسواد را بر گزید. اما هر بی سوادی بسیجی نیست و بالعکس
با کلیت حرفتان اما موافقم
ناشناس 15 سپتامبر، 23:35،
نه معتقدم و نه گفتهام که نوعاً بسیجیان کمسوادند یا برعکس.
نکته این است که شواهدْ حکایتگرِ این است که حکومتِ جمهوری اسلامی اخیراً به طرزِ ویژهای—و بسیار شدیدتر از قبل—برای واردکردنِ طرفداراناش به دورههای تحصیلاتِ تکمیلی برنامهریزی کرده است. این را که مرحلهی اولِ آزمون بسیار ساده است میشود اینطور فهمید که درصدِ بسیار زیادی از شرکتکنندگان در این مرحله نمرهی لازم را بهدست میآورند، و لذا کسی نمیتواند اعتراض کند که، *تا جایی که به آزمون مربوط میشود،* کسانی که برای مصاحبه معرفی میشوند فاقدِ صلاحیتِ علمی بودهاند. بعد وزارتِ علوم میتواند هر کس را بخواهد برای مصاحبه معرفی کند. در دانشگاههایی در تهران میشنویم که دانشجویانِ دانشکدهای کمتر از یکدهمِ ورودیهای جدیدِ دورههای دکتری را از قبل میشناختهاند، که غریب است.