ظاهراً کمتر فیلسوفِ حرفهایای هست که نظرش این نباشد که افلاطون یکی از بزرگترین فیلسوفانِ همهی دورانها است. (تا کمی رسماً حرفِ زرد زده باشیم: باعثِ تعجب بود که در نظرپرسیِ اخیرِ برایان لایتر کسی [بله: چه کسی جز ارسطو؟] بالاتر از افلاطون قرار گرفته است.) و ظاهراً تردیدی در این نیست که، در کنارِ محتوای عظیمِ فلسفیِ آثارِ افلاطون، سبکِ نوشتههای او هم در شأنِ کمنظیرش مؤثر بوده است.
چنان که معروف است، غیر از چند نامه که مسلّم هم نیست از افلاطون باشند، آثارِ افلاطون همگی به شکلِ محاوره است (حتی آپولوژی را هم شاید بشود محاوره انگاشت)، و در تقریباً همهی اینها یکی از طرفهای بحثْ سقراط است. بعضی از محاورههای افلاطون بسیار زیبا و زندهاند؛ طرفهای بحث حرفهای هوشمندانه میزنند و از حریفان اشکالهای هوشمندانه میگیرند، و بعضی حرکتهای منطقی یا جدلیشان فوقالعاده است. به نظرِ من غریب است که کسی مثلاً پروتاگوراس یا کتابِ اولِ جمهوری یا گُرگیاس را بخواند و لذت نبرد. اما این نبوغِ ادبی متأسفانه (؟) در همهی نوشتههای افلاطون نمیدرخشد. گاه پیش میآید (در محاورههای دورهی پایانی) که آنچه از محاوره میبینیم صرفاً قالب است: کسی نظرِ مفصّلاش را میگوید و میگوید، و، عملاً چونان ابزاری برای جداکردنِ پاراگرافها، کسِ دیگری میگوید ”بله“ یا ”حتماً“ یا ”جز این نمیشود تصور کرد“، و از این قبیل. و حتی روایتِ افلاطون و چینشِ صحنه هم گاه باورپذیر نیست: جایی دیده بودم (و الآن به منبع دسترس ندارم) که کسی محاسبه کرده بود که متنِ محاورهی قوانین، که قرار است سه پیرمرد در حالِ قدمزدن انجاماش داده باشند، اگر بنا بود گفته شود گفتناش هجده ساعت طول میکشید!
محاورههای جدیِ هوشمندانه منحصر نیستند به زیرمجموعههایی از نوشتههای افلاطون. غیر از محاورههای مفقودِ ارسطو که باستانیان میستودندشان، البته محاورههایی از بارکلی و هیوم هم به زیبایی و هوشمندانهبودن مشهورند.
اینها را گفتم تا به اینجا برسم که در دورانِ ما هم محاورههای بسیار خوبی منتشر شده است، یکی از بهترینشان، آنقدر که من دیدهام، محاورهای در هویّتِ شخصی و جاودانگی، نوشتهی جان پِری. سه دوست، که یکیشان در بسترِ مرگ است (ناشی از جراحاتِ تصادفِ موتورسیکلت)، دربارهی امکانِ بقاءِ بعد از مرگ صحبت میکنند—روایتی درخشان از مفهومِ اینهمانی و آراءِ لاک و دیگران، از جمله برخی فیلسوفانِ قرنِ بیستم. حالوهوا البته که یادآورِ یکی از معروفترین محاورههای افلاطون یعنی فایدون است.
نوشتهی پِری به اندازهی نوشتهی افلاطون دراماتیک نیست، اما همچنان بسیار خواندنی است. فرقِ بسیار واضح البته در موضعهای شخصیتهای اصلیِ دو محاوره دربارهی جاودانگی است. دیگر اینکه، دستکم آنطور که در یادِ من مانده، سقراط عمدتاً وجودِ روح را فرض میگیرد و سعی میکند برای جاودانگی—جاودانگیِ روح—برهان بیاورَد؛ در محاورهی پِری، تأکیدِ اصلی بر اینهمانی است (بقاءِ من مستلزمِ این است که، بعد از مرگِ دنیویِ من، کسی باشد—مثلاً در بهشت—که آن کس خودِ من باشد، با من اینهمان باشد) و یکی از بحثهای اصلی در این است که آیا مفروضگرفتنِ روحی غیرمادّیْ مسألهی اینهمانی را حل میکند یا نه. شاید بشود همهی اینها را اینطور خلاصه کرد که، بر خلافِ فضای کلاسیکِ فایدون، فضای این محاوره کاملاً مدرن است.
خواندنِ کتابِ پری هیچ پیشنیازی ندارد. در چند باری که دستیارِ استاد در کلاسهای پرجمعیتِ نخستین درسِ فلسفه (برای رشتههای علوم و مهندسی) بودهام، دیدهام که دانشجویان نوعاً این محاوره را بسیار دوست میدارند و درگیرِ بحثهای شخصیتهایش میشوند. سوادِ لازم را ندارم؛ اما گمان میکنم این را حتی بشود چونان نمایشی رادیویی اجرا کرد.
خلاصهای از مواضع و استدلالهای محاورهی پری؛ مدخلِ دانشنامهی اینترنتیِ فلسفه دربارهی فایدون.
اطلاع دارید که کتاب جان پری ترجمه شده یا نه؟
بله: ترجمه شده و بهزودی به ناشر تحویل میشود.
کتاب منتشر شده اما در هیچکدام از کتابفروشیهای آنلاین نیست.
چطور باید تهیه کرد؟
سلام جناب لاجوردی 1-آیابه نظرجنابعالی کانت "بانقدعقل محض" ضربه بزرگی به دنیای ریاضیات نزد؟ به نظرمن بعدازکانت "دنیای ریاضیات" ازآن حالت وحدت دچارکثرت شد.تاقبل ازکانت"فیزیک ونجوم" زیرمجموعه دنیای ریاضیات بودولی پس ازکانت به نوعی ریاضیات درخدمت فیزیک درآمد. بعدازدکارت عالم ریاضی شد.به نظرمن کانت "بانقدعقل محض "رشته های دکارت راپنبه کرد.
سلام.
این کتابِ کانت را نه خواندهام و نه تصویرِ دقیقی دارم از تأثیرش بر علم و بر ریاضیات بهطورِ خاص.