گرفتن و دادنِ حق، و اقسامی از عذرخواهی

[گزارشی سردستی در میانه‌ی کار.]

 

به‌نظرم اینکه آقای دکتر مهدی هاتف مشکل‌اش با نشر نی را در فضای عمومی مطرح کرد تا اینجا اتفاقِ خوبِ پرثمری بوده، و به‌نظرم جوابِ نشر نی جوابی است پخته و شجاعانه. البته که صِرفِ جواب‌دادن کفایت نمی‌کند و باید اقداماتِ عملی را دید؛ اما همین حرکتِ جواب‌دادن، همین پذیرفتنِ اشتباه و اعلامِ رسمیِ این پذیرش، اقدامی است متمدنانه و درست.

اگر صیانتِ پلید نمی‌گذارد که اینستاگرام را ببینید، مطلبِ انصاف‌نیوز را ملاحظه کنید. خلاصه‌ی شاید نادقیقی از ماجرا این است که آقای هاتف وقتی حق‌الترجمه‌اش را مطالبه کرده جواب شنیده که ویرایشِ ترجمه هزینه‌بر بوده و با کسرِ آن هزینه، مترجم حالا حتی به ناشر بدهکار است. [تصور کنید که معلوم بشود چاپِ دومی در کار نخواهد بود، و بدین ترتیب مترجم امکانِ پرداختِ بدهی از طریقِ کسر از حق‌الترجمه را از دست داده باشد و ناشر بتواند با شکایت از او او را به‌زندان بیندازد!] این پاسخْ مستند بوده به بندی از قراردادی بینِ نشر نی و آقای هاتف. چند روز بعد از انتشارِ اعتراضِ آقای هاتف، نشر نی پاسخ داده که می‌پذیرد که، وقتی ترجمه را برای انتشار قبول کرده، هزینه‌ی ویرایشِ ترجمه بر عهده‌ی ناشر است و گنجاندنِ آن بند در قرارداد اساساً نادرست بوده و ناشر جبران خواهد کرد.

 

به‌نظرم یکی از چیزهایی که می‌شود از این ماجرا یاد گرفت این است که، با لحاظ‌کردنِ اینکه نه‌چنین است که هر قانون و قراردادی عادلانه باشد،‌ می‌شود اعتراض کرد حتی به آنچه خودمان خوانده‌ایم و امضا کرده‌ایم (چه برسد به آنچه، گیریم آزادانه و با اطلاع، پدران و مادران‌مان پذیرفته باشند).

لابد کسانی خواهند گفت که نشر نی چنین نمی‌کرد اگر که موضوع وسیعاً در فضای مجازی مطرح نشده بود. گیریم درست و دقیق بگویند. به هر حال، خیلی از حقوقی که به‌رسمیت شناخته شده، خیلی از خساراتی که دریافت شده، نتیجه‌ی فشارهای اجتماعی بوده است. من از ذهنِ سرمایه‌داران و سیاستمداران خبر ندارم؛ اما مگر قرار است حقوقِ شهروندان به واسطه‌ی نیک‌اندیشی و انسان‌دوستی و مهربانیِ کارفرمایان تأمین شود؟ و لابد کسانی هستند که به چیزی کمتر از انحلالِ نشر نی راضی نمی‌شوند… اصلاحات، و گرفتنِ حقوق، امری است تدریجی، و تقریباً ناشدنی است اگر که منافعِ همه‌ی طرف‌ها لحاظ نشود. (بگذریم از ترّهاتی در پاسخ به آقای هاتف که اصولاً شما چرا با سیستم همکاری می‌کنید!)

کارِ نشر نی در مقامِ پاسخ به این اعتراض کاری است در نظرِ من درست (دست‌کم به لحاظِ شکلی) و احترام‌برانگیز، کاری که یک بنگاهِ اقتصادی انجام داده است، کمابیش مستقل از موضوعِ کارش—فرقی ماهوی در کار نمی‌بود اگر کارگری غیرماهر در کارگاهِ لباس‌دوزی توانسته بود اعتراضِ‌ مشابهی را در مقیاسی وسیع منتشر کند در موردِ نامعقول‌بودن یا ناعادلانه‌بودنِ روالِ کاری‌اش. 

مستقل از مسأله‌ی نشر نی، می‌شود آرزواندیشی کرد که ناشرانِ ما نه‌فقط در مقامِ بنگاه‌هایی اقتصادی بل در مقامِ مؤسساتی فرهنگی نیز پاسخگو باشند و گاهی، وقتی که مدلّل شد که محصول‌شان خیلی بد بوده، عذرخواهی کنند—عذرخواهی کنند بابتِ بررسی‌نکردنِ دقیقِ کتاب، بابتِ ویرایش‌نکردنِ کتاب، بابتِ عوض‌کردنِ اسمِ کتابِ مترجَم و کامل‌نبودنِ ترجمه، بابتِ سپردنِ دبیریِ مجموعه‌ای به دستِ شخصی بی‌صلاحیت، و غیره. می‌شود به راه‌هایی برای جبرانِ خسارتِ خریداران نیز اندیشید.

 

پی‌نوشت. دوستی تذکر داد که گویا این‌طور نیست که برای همگان واضح باشد که ناشر بنگاهی است اقتصادی—گویی برخی معتقدند که ناشر باید اولاً و تماماً در فکرِ اشاعه‌ی فرهنگ باشد و قصدش سودآوری نباشد، و لابد هزینه‌ی ویرایش و طراحیِ جلد و کاغذ و توزیع و غیره باید از صدقات یا از کمک‌های دولت تأمین شود.

نظرتان را بنویسید