امانتداری: مسأله‌ی عنوان

در این روزهای اخیر صحبتی شده است (و مایل نیستم ارجاع بدهم) از موردی که مترجمی در ترجمه‌ی کتابِ معاصری که اصلاً به انگلیسی است عنوان را طوری ترجمه کرده است که آشکارا غیرامانتدارانه است—فرض کنید عنوانِ اصلی را اگر دقیق ترجمه می‌کردیم می‌شد گوته و غروب و ملخ، و ترجمه‌ای که منتشر شده این است: یارِ دبستانیِ من.

در جوابِ این حرف که این نحوه‌ی ترجمه خلافِ امانت است، چند سطری از مقدمه‌ی مترجم را نشان داده‌اند. در این چند سطر، مترجم از جمله می‌گوید که در نامه‌ای از نویسنده اجازه گرفته است که عنوان را تغییر بدهد. من—که به هیچ روی در این ادعای مترجم تشکیک نمی‌کنم—مایل‌ام اینها را ثبت کنم.

۱. مترجم معلوم نکرده است که آیا بابتِ این عنوانِ خاصِ ترجمه‌ی فارسی نیز اجازه گرفته است یا نه. یعنی معلوم نیست که آیا فقط اجازه‌ای کلّی گرفته است که تغییر بدهد، یا اینکه این عنوان را نیز برای نویسنده توضیح داده است و نویسنده تصویب کرده.

۲. به‌نظرم حتی با این فرض که نویسنده عنوانِ انتخابیِ مترجم را تأیید کرده است، هم‌چنان کارِ مترجم خلافِ امانتداری است. فرق می‌گذارم بینِ (الف) اینکه ترجمه‌ای امانتدارانه باشد یا نباشد، و (ب) مترجم حقی از نویسنده ضایع کرده باشد یا نکرده باشد.

۳. و مترجم اساساً چرا عنوان را عوض کند؟ آیا مایل است به‌اصطلاح بومی‌سازی کند؟ آیا مایل است عنوان را برای مخاطبانِ فارسی‌زبان جذّاب‌تر کند؟ آیا می‌خواهد کتاب را از دستِ مأمورانِ محترمِ سانسور نجات بدهد؟ با آخری می‌توانم همدلی کنم (چونان موردی موجّه از نقضِ امانتداری)، اولی را نقضِ غیرموجّهی از امانتداری می‌دانم، دومی را نقضی غیرموجّه و کاسبکارانه‌ی  امانتداری. در کنارِ اینها،‌ فرض می‌کنم که خوشبختانه بسیار به‌ندرت اتفاق می‌افتد که مترجم بگوید که گمان می‌کند نویسنده نمی‌فهمیده چه عنوانی مناسب‌تر است یا گمانه‌زنی کند که عنوان را ناشرِ اصلی به نویسنده تحمیل کرده است.

2 نظر برای "امانتداری: مسأله‌ی عنوان"

  1. در کشور فرانسه، که کاملا قانونی با مولف و ناشر آثار به زبان‌های دیگر در ارتباط و در تعهد است، و معمولا ناشر و مولف مقداری فرانسه متوجه می‌شوند، تقریبا تمام عنوان‌های اصلی آثار (کتاب، فیلم، تاتر، …) تغییر می‌کند، بسیار دور از ترجمه‌ی کلمه به کلمه. 

    من توضیح یا دلیلی برایش پیدا نکردم. 

  2. به نظر بنده حتی اگر نامه نگاری صورت گرفته پاراگراف هایی از نامه یا در صورت امکان کل نامه یا ایمیل باید به خواننده نمایش داده می شد. در یک رمان از میلان کوندرا به نام سبکی تحمل نا پذیر هستی (یادم نیست چه انتشاراتی و چه مترجمی) مترجم نوشته بود در برگردان فارسی دیگر مترجم ها این عنوان های مشابه را انتخاب کرده اند و اصل انگلیسی این است و مانند یک مقاله ی جمع بندی کننده مترجم به خوانند چندین ترکیب مختلف را با سند و مدرک نشان می داد. در صورتی که اختلاف بر سر انتخاب کلمه ی هستی و کلمه ی بودن بود. یار دبستانی من جای تحقیق باقی نمی گذارد.

نظرتان را بنویسید