خوابِ دیشب، لابد در پیِ دیدنِ نوازنده‌ی دیروز

صفر نهصدوسی‌وپنج، الیٰ آخر.

– زیبا، ببخشید من کمی دیر می‌رسم. 

– اصلاً عجله نکن. چیزی شده؟

– چیزی خوب. برایت خواهم گفت.

با سه-چهار دقیقه تأخیر رسیدم. گفتم که در پله‌های ماقبلِ آخرِ روبه‌بالای ایستگاهِ تجریش آقای جوانِ ویولن‌نوازی داشت سیاهه‌ی شیندلر می‌نواخت و ایستادم تا تمام بشود.

 

یک نظر برای "خوابِ دیشب، لابد در پیِ دیدنِ نوازنده‌ی دیروز"

نظرتان را بنویسید