در نوجوانی ترجمهی فارسیِ بخشی از زندگینامهی راسل را خوانده بودم (حدس میزنم ترجمهی مسعود انصاری بوده باشد)، و بسیار خوشام آمده بود. و، درست اگر یادم مانده باشد، در یکی از اولین سالهایی که میشد از نمایشگاهِ کتابِ تهران کتابِ خارجی خرید اصلِ کتاب را—سه جلد در یک مجلّد—خریدم و مبهوتِ لُرد شدم. (در حضورِ اصل، طبیعتاً به سراغِ ترجمهی احمد بیرشک نرفتهام.) خواندنِ شرحِ خودنوشتهی زندگیِ فیلسوفِ بسیار برجسته و مصلحِ بزرگِ قرنْ لذتِ نابی دارد. و البته که نثرِ روشنِ زیبای راسل خواننده را با خود میبرَد—یا دستکم مرا بُرده است، بارها.
میخواستم به شخصِ فرهیختهی کتابخوانی هدیهاش بدهم، و دوستِ عزیزی لطف کرد و یک چاپِ جدیدِ کتاب را برایم آورد. دیروز در مترو کتاب را ورق میزدم و از جمله مکاتبات با کواین را میخواندم و لذت میبردم.
کتاب را با مقدمهای منتشر کردهاند که مایکل فوت در ۱۹۹۸ نوشته است. مقدمهای بسیار بیمزه، حتی اگر با متنِ کتاب مقایسهاش نکنیم. کارِ راتلج در گذاشتنِ این مقدمه در ابتدای کتاب بسیار ناامیدکننده است. مقدمهی فوت حاوی غلطی هم هست: میگوید که راسل (۱۹۷۰-۱۸۷۲) در ۹۳سالگی فوت کرده است.
همین هفته پیش بعد از سال ها سراغ این کتاب رفتم. من هم نسخه تک جلدی اش را داشتم و خوانده بودم، قسمت هایی را چند بار. اخیرا مشغول خواندن کارهای جوزف کنراد هستم. یادم آمد که راسل به او علاقه زیادی داشت تا حدی که نام او را بر دو پسرش گذاشته بود — جان کنراد و کنراد سباستیان راسل. کتاب را از کتابخانه گرفتم تا قسمت مربوط به کنراد را دوباره بخوانم. قطعه جالبی است. اما شوخ چشمی تاریخ نشان می دهد حتی قضاوت تیزبین ترین آدم ها هم دقیق نیست.
Conrad, I suppose, is in process of being forgotten… P 204
کنراد فراموش نشده. آثارش هنوز در تیراژ بالا منتشر و خوانده می شود. از روی آثارش فیلم و سریال می سازند. کتاب هایی که درباره او نوشته شده یک کتابخانه کوچک را پر می کند. بعضی ها او را مهم ترین نویسنده قرن بیست و یکم می دانند. فرصت کردید کتاب مایا جیسونوف درباره او را بخوانید.
Maya Jasanoff. 2017. The Dawn Watch: Joseph Conrad in a Global World. Penguin Books
سلام.
بخشهایِ زیادی از کتاب برایم فوقالعاده عجیب و جذاب بودهاند. مثلاً آن بخشی که تهدید به خودکشی میکند و بلافاصله بعد از طوفانِ عصبانیتِ چند ساعتهی (الیس) فلسفهی لاک تدریس کرده است! چه تواناییِ نامعمولی!!!…
خواندنِ نامههایِ بزرگان هم بسیار جالب و البته آموزنده است؛ بهخصوص نامهی ویلیام جیمز—از واضعانِ پراگماتیسم— به راسلِ جوان که در انتها محترمانه به او توصیه میکند که mathematical logic را کنار بگذارد اگر میخواهد رابطهاش با واقعیاتِ محسوس حفظ شود! البته عمرِ جیمز به دنیا باقی نبود تا تاخت و تاز راسل با واقعیاتِ ملموسِ زندگی را ببیند.