حداقلّی از همراهی، تا زمانی که طرزِ پوشش آزاد نیست

آقا و خانمی در خیابان با هم راه می‌روند، در گرمای تابستانیِ  ظهرِ رمضان. آقا پیراهنِ آستین‌کوتاه پوشیده، خانم مانتو. تا جایی که بر پایه‌ی ظواهر می‌شود حدس زد، خانم جورِ دیگری لباس می‌پوشید اگر آزاد بود. 

من این تصویر را دوست ندارم. تصور می‌کنم که هم‌چنان دوست نمی‌داشتم حتی اگر مشخصاً با قوانینِ حجاب در جمهوری اسلامی مخالف نبودم، حتی اگر موردی سراغ داشتم که رسول‌الله در مدینه یا امیرالمؤمنین در کوفه به زنی تذکرِ حجاب داده باشند.*

حدسِ قویِ من این است که ماجرا قدیمی‌تر از این باشد؛ اما مشخصاً و به‌وضوح یادم هست که در تابستانِ‌ ۸۷ که به ایران برمی‌گشتم، قصد کرده بودم هیچ وقتی از سال در جاهای عمومی‌ای که قانونِ حجاب نافذ است—خیابان و کافه و دانشگاه و رستوران و پارک و اداره و سینما و غیره—هرگز پیراهنِ آستین‌کوتاه نپوشم، حتی اگر تنها رفته باشم. بیش از ده سال است به این تصمیم‌ام عمل کرده‌ام، و قصد دارم تا زمانی که حجابْ اجباری باشد هم‌چنان عمل کنم. این ابرازِ همدلی کاملاً حداقلّی است: از جهاتی مثلِ آقایی که دوست دارد در استادیوم فوتبال ببیند اما شخصاً نمی‌رود، تا زمانی که ورودِ خانم‌ها آزاد نباشد.

امیدوارم روشن باشد که این ربطی به کسانی ندارد که نانِ حرف‌هایشان درباره‌ی حجاب را می‌خورند و دقیقاً مزدبگیرِ خصم‌اند و برای تحریم کوشیده‌اند و برای جنگ تدارک می‌بینند.

 

*تصورِ من این است که قاعدتاً در آن دوره هم مواردی بوده که حجابِ اسلامی (آن‌گونه که امروز در جمهوری اسلامی تعریف و تبلیغ می‌شود) رعایت نمی‌شده، هم‌چنان که مواردِ رباخواری و زنا و شربِ خمر بوده. به فرض که مواردی از تذکرِ پیامبر یا امام یافت نشود، منطقاً راه‌های متعددی هست برای تبیینِ نبودنِ چنین گزارش‌هایی، از جمله: یا رعایتِ حجاب (با این شکلی که امروز می‌شناسیم) واجب شناخته نمی‌شده، یا همگان رعایت می‌کرده‌اند، یا حکومت رعایت‌اش را الزام نمی‌کرده.

 

16 نظر برای "حداقلّی از همراهی، تا زمانی که طرزِ پوشش آزاد نیست"

  1. سلام.
    متن شما علاوه بر این‌که درباره هم‌راهی با خانم‌هایی است که می‌خواهند ولی نمی‌توانند به‌گونه‌ای دل‌خواه لباس بپوشند، هم‌دلی با مخالفان قوانین مربوط به حجاب در ایران هم هست و به همین دلیل مایل‌م نظر شما را در این‌باره بدانم.
    مخالفت با حجاب اجباری در جمهوری اسلامی ایران به چه معناست؟ پاسخ به سوال‌های زیر می‌تواند موضوع را روشن کند:
    ۱. آیا جمهوری اسلامی حق دارد برای پوشش در جامعه قوانینی داشته باشد؟ (توجه کنید که قانون در دل خود اجبار را هم دارد.)
    حالت اول: خیر، جمهوری اسلامی چنین حقی ندارد.
    معنای این حرف فقط این نیست که خانم‌ها حق دارند بدون پوشاندن موی سر در ملاء عام حاضر شوند، بلکه معنای‌ش این است که برهنه شدن مرد و زن نیز در ملاء عام مجاز است.
    آیا شما مدافع این حالت هستید؟
    حالت دوم: بله، جمهوری اسلامی چنین حقی دارد.
    در این صورت سوال بعدی را می‌پرسم.
    ۲. آیا جمهوری اسلامی حق دارد، هر طور صلاح می‌داند برای پوشش قانون بگذارد؟
    حالت اول: خیر، جمهوری اسلامی باید در طراحی قوانین پوشش برخی ضوابط پیشینی را محترم شمارد.
    چه ضوابطی؟ مثلاً این‌که جمهوری اسلامی حق ندارد ضوابطی هماهنگ با احکام اسلامی طراحی کند! یا این‌که جمهوری اسلامی نباید در قوانین پوشش از کشورهای غربی سخت‌گیرتر باشد!
    آیا شما چنین نظری دارید؟
    حالت دوم: خیر، جمهوری اسلامی باید در قانون‌گذاری احکام اسلام را رعایت کند.
    چنین حالتی منجر به همین می‌شود که شده است.
    حالت سوم: بله، جمهوری اسلامی چنین حقی دارد.
    این پاسخ هم منجر به همین وضعیت می‌شود.

     

    من نمی‌فهمم کسی که واقعاً مدافع دمکراسی است با چه منطقی با قوانین حکومت درباره پوشش مخالفت می‌کند. حکومتی که در آن بعد از یک انقلاب مردمی، نوع حکومت، نویسندگان قانون اساسی، متن قانون اساسی به رای عمومی گذاشته شده است و هیچ صاحب‌منصبی بدون رای مردم (مستقیم یا باواسطه) وجود ندارد و از این جهت در بین کشورهای مدعی دمکراسی بی‌نظیر یا کم‌نظیر است، با چه منطقی می‌توان در مقابل بخشی از قوانین آن شورش کرد و ژست طرف‌دار رای مردم بودن را هم گرفت؟! حتی اگر فرض کنیم که در مقطعی از زمان اکثریت با چیزی مخالف باشند حکومت‌های مردم‌سالار بر خود واجب نمی‌دانند که در اداره کشور تک‌تک قوانین و ضوابط موافق رای لحظه‌ای مردم باشد بلکه بر مردم واجب می‌دانند که اگر به کلیت یک مجموعه رای دادند در جزئیات سلیقه او را بپذیرند. البته در این‌که اکثریت مردم درباره پوشش چه نظری دارند، من ادعای به‌اصطلاح "مخالفان حجاب اجباری" را نادرست می‌دانم. فکر می‌کنید اگر از مردم بپرسند "آیا پوشش در جامعه باید آزاد باشد و هر کس بتواند با هر پوششی یا حتی بدون پوشش در انظار ظاهر شود" چه خواهند گفت؟ آیا اگر بپرسیم "آیا قوانین پوشش باید طبق ضوابط اسلامی مشخص شود یا حاکمان هر چه خودشان دل‌شان خواست تصویب کنند یا باید کشورهای خارجی برای ما قانون بنویسند" چه خواهند گفت؟

    • سلام.

      من در موردِ این نکته‌ها سوادِ کافی ندارم—اینها واکنشِ اولیه‌ام است، که شاید در نتیجه‌ی تأمل یا مطالعه نظرم درباره‌شان عوض بشود. فعلاً بسیار گرفتارم؛ امیدوارم به‌زودی فرصت کنم. ممنون‌ام که نظرهایتان را نوشته‌اید.

      ۱. بله، حقّ دارد. اما لازم نیست چنین کند، هم‌چنان که نه ایران و نه جای دیگری در موردِ همه‌چیز قانون نمی‌گذارد: شهروندان آزادند هر کاری بکنند مگر آنکه قانونی نهی‌شان کند. عرفِ جامعه چیزهایی را تعیین خواهد کرد .

      ۲قیدِ "هر طور صلاح می‌داند" مستعدِ ابهام است. به‌نظرم اینها باید رعایت بشوند: این‌طور نباشد که الزامِ قوانین باعثِ سختیِ زیادِ تعدادِ معتنابهی از شهروندانِ عادی بشود؛ این‌طور نباشد که درصدِ معتنابهی از مردم نقض‌اش کنند (مثلِ قانون بر ضدِ فیلترشکن، بر ضدِ آنتن‌های ماهواره). طبیعتاً "زیاد" و "معتنابه" باید روشن بشود که چیست.

      ۲.۱. به فرضِ لزومِ رعایتِ قوانینِ اسلام، برای من مسجّل نیست که وضعِ چنان قوانینی به همین وضعیتِ فعلی منجر می‌شود—لابد می‌دانید که در موردِ شمولِ آیه‌های حجاب اختلافِ نظر هست. (قس. وضعیتِ ربا، که تصور می‌کنم معنا و حدودش بسی روشن‌تر از حجاب است و در کتاب‌الله هم بسیار به‌شدّت نهی شده؛ آیا قوانینِ بانک‌ها با آنچه در موردِ ربا در قرآن آمده سازگاری دارد؟ نتیجه: این‌طور نیست که اگر بنا باشد در قانون‌گذاریْ احکامِ اسلام رعایت بشوند، آنگاه وضعِ قوانین همین باشد.)

      ۳. در حکومتِ دمکراتیک، شهروندان حقّ دارند با قوانین مخالفت کنند: در حدِ بیانِ نظراتْ قاعدتاً آزادند.

      ۳.۱. من نمی‌دانم اگر از مردم چنان چیزهایی را بپرسند پاسخ چه خواهد بود. جامعه‌ی ما چندده‌میلیونی است و تنوعِ نظرات در آن زیاد است و همگان هم به‌یکسان امکانِ اظهارِ نظر ندارند. کنجکاو هستم نتیجه‌ی همه‌پرسی یا نظرسنجیِ گسترده‌ای در موردِ لزومِ رعایتِ حجاب را بدانم.

      ۳.۲. به فرضِ که اکثریتِ بسیار بزرگی (فرض کنید نود درصدِ کسانی که حقّ رأی دارند) طرفدارِ نظری باشند، باز هم این به‌خودیِ خود و در هر موردی نمی‌تواند مستندِ ایجادِ محدودیت باشد (همان‌طور که در جامعه‌ی دمکراتیکِ با اکثریتِ ۹۵درصدیِ غیرمسلمان، به‌نظرِ من این اکثریت مجاز نیست اقلیتِ مسلمان را از داشتنِ حجاب منع کند). بعضی حقوق هستند که هیچ قانونی نمی‌شود محدودشان کند.

  2. ۱. آن جمله‌ی برائت از مشرکین که در آخر متن آمده و می‌گوید «امیدوارم روشن باشد که این ربطی به کسانی ندارد که…» در نگاه من دارای دو نقش می‌باشد:

    الف. به پیروی از ترانه‌ی الکی نامجو می‌گوید « ما خوبیم اونا عن‌اند.»

    ب. به نظام مقدس می‌گوید «من که جیک‌جیک می‌کنم برات….» پس از من بپذیر این اندازه مخالفت را که برای هیچکدام ما مؤونه‌ای ندارد.

    حیف که آن همه ریاضی که حضرت استادی خوانده به کار نمی‌آید تا با عدد و رقم محاسبه شود هیچ خصم و جنگ طلب و اجنبی‌ای به ایران و ایرانی آن قدر ضرر و زیان وارد نکرده که خودِ نظام مقدس. کارگران و معلمان حقوق نگرفته در که مجامع خود داد می‌زنند «دشمن ما همین‌جاست/دروغ میگن آمریکاست» احتمالاً  خطابشان به همین افراد است. 

    ۲. کاش ما مردانِ میهن آریایی-اسلامی حاضر بودیم به عنوان همراهی با بانوان از حق ارث دوبرابر و حق طلاقمان صرف‌نظر کنیم. البته این‌ها چون در صدر اسلام بوده و در قران آمده با تحلیل هرمنوتیکی شیوه‌ی امیر المؤمنین قابل حل و فصل نیست. 

    • چیزی که توضیح دادم، موردِ مشخصِ همراهیِ حداقلّیِ من با مشمولانِ حجابِ اجباری است. خوب است بگویید که، تا زمانی که حجابِ اجباری برقرار است، شما در زندگیِ روزمره و در کوچه و بازار و در هوای گرم برای بیانِ همدلی‌تان چه می‌کنید یا چه کاری را توصیه می‌کنید
       

    • سلام.

      ۱. پس موافق هستید که جمهوری اسلامی حق دارد که درباره پوشش قانون وضع کند ولی فرموده‌اید لزومی ندارد. درست است که لزومی ندارد که حکومت‌ها درباره هر چیزی قانون وضع کنند ولی به نظرم دلایلی روشن وجود دارد که پوشش در وضعیت فعلی کشور ما نیازمند قانون است. حکومت‌های فاسد و غرب‌گرای پهلوی با روش‌های مختلف ده‌ها سال فرهنگ پوشش را در ایران منحرف کرده است و هنوز هم کم نیستند کسانی که اگر راه بر آن‌ها باز باشد هیچ مرز اخلاقی و عرفی را محترم نمی‌شمارند. به‌علاوه خودنمایی جنسی و عرضه کردن عمومی زیبایی‌های زنانه هم مخرب آرامش روانی جامعه است و هم رقابت‌زا و مسری. دیگر این‌که وضع قانون برای پوشش هم منحصر به جمهوری اسلامی نیست:

      http://www.shia-news.com/fa/news/158965/قوانین-پوشش-در-کشورهای-مختلف-دنیا

      ۲. فکر می‌کنم شروطی که برای قانون‌گذاری گذاشته‌اید، منطقی نیستند. قوانین اصولاً وضع می‌شوند که مصالح جامعه را تامین کنند. با منطق شما اجباری کردن کلاه ایمنی،… آن‌چه منطقی است این است که با کار فرهنگی مخالفان و متخلفان قانون کاهش پیدا کنند تا هزینه مادی و معنوی اجرای قانون کم شود.

      ۲.۱. چه کسی گفته جمهوری اسلامی در وضع قوانین محدود به احکام اولیه اسلام است و مثلاً اگر پیام‌بر و امامان معصوم چیزی را منع نکرده‌اند، جمهوری اسلامی هم نباید منع کند؟ یعنی اجباری کردن کلاه ایمنی برای موتورسوار و وضع تعرفه بر واردات کالاها خلاف است چون در اسلام سابقه نداشته است؟! لذا بر فرض که اختلاف نظری بین علما درباره شمول آیه‌های حجاب باشد موجب نمی‌شود که دست حکومت برای حفظ حریم‌های اخلاقی جامعه بسته باشد. داستان بانک و ربا بحث مفصلی می‌طلبد. اجمال‌ش این است که اولاً مشکل بانک‌ها بسیار ریشه‌ای‌تر از وجود ربا در آن‌ها است: خلق پول و شبه‌پول از هیچ که دودش به شکل تورم در چشم من و شما می‌رود و کباب‌ش را مگسان گرد بنگاه‌های وابسته به بانک‌ها می‌خورند بلائی است که بسیاری از علمای دین هم توجه کافی به آن ندارند و صد سال است که فریب اقتصادخوانده‌ها را خورده‌اند. دیگر این‌که نظام پولی و بانکی مانند قلب و رگ و خون سراسر زندگی مردم را گرفته و از دید بسیاری رهایی از آن محال به نظر می‌رسد.

      ۳. فرموده‌اید در حکومت دموکراتیک شهروندان حق مخالفت با قوانین را دارند و در حد بیان نظرات آزاد هستند. اگر منظورتان از مخالفت، مخالفت عملی است که حرف نادرستی است زیرا نقیض‌ش درست است: مخالفت با قانون جرم است و شایسته عقوبت، وگرنه قانون نیست. اگر منظورتان همان بیان نظر مخالف است، حرف‌تان تا حدی درست است ولی ربط‌ش به بحث حجاب چیست؟ برداشتن روسری در خیابان و حتی بر سر چوب گرفتن آن می‌شود بیان مخالفت؟! درباره حجاب بحث کردن ممنوع است؟ البته این‌که در حکومت‌های دموکراتیک دنیا چنین است که شما آرزو کرده‌اید هم جای بحث دارد. من بعید می‌دانم اگر یکی از همین حکومت‌ها بیان و ترویج عقیده‌ای را خلاف جدی منافع‌ش تشخیص دهد آن را قلع و قمع نکند. یک نمونه‌اش در آمریکا، دوران مک‌کارتی است که تمایل قلبی مخفیانه به کمونیسم داشتن هم جرم بود و الان هم بسیاری از روشن‌فکران غربی که منتقد آن هستند حرف‌شان این نیست که چرا آزادی بیان عقاید رعایت نشد، بلکه می‌گویند چرا کسانی که واقعاً کمونیست نبودند، مثل چارلی‌چاپلین، هم اذیت شدند. سیاست فعلی کشورهای مشهور به دموکراتیک، اگر خود را در معرض خطر ببینند، هم همین است.

      ۳.۱. درباره نظرسنجی در باب حجاب باید به نکاتی توجه کرد. عموم مردم وقتی به ضوابط محدودکننده فکر می‌کنند صرفاً به آن وجهی توجه می‌کنند که شخص خودشان را محدود می‌کند؛ چراغ راه‌نمایی در ذهن آن‌ها صرفاً برای خودشان قرمز است، خیابان‌های یک‌طرفه جلوی ورود آن‌ها را می‌گیرد، افزایش نرخ دیه یک تهدید مالی است، کنکور سدی برای ورود به دانش‌گاه است و… و برعکس آزادی‌های خیالی را فقط از منظر خود می‌بینند! "آزادی در هر چیزی فرصتی برای من است که در بدترین حالت از آن استفاده نمی‌کنم"! ضوابط پوشش هم چنین است. ممکن است مردم به‌طور خاص فقط به این فکر کنند که قانون آن‌ها را محدود کرده و توجهی به محدودیت دیگران و منافع ناشی از آن برای خود نکنند.

      در این مصاحبه ببینید زنان بدحجاب هم اعتراف می‌کنند که حجاب را ترجیح می‌دهند:

      https://www.aparat.com/v/1zowm

      به‌علاوه افرادی که به اسم "جمهوری اسلامی" حاکم شده‌اند حق ندارند به دلیل رای اکثریت در مقاطعی اصول و قوانین جمهوری اسلامی را زیر پا بگذارند. فرض کنید ۱۶ تیم فوتبال وارد رقابتی با ضوابط مشخص شده‌اند. اگر زمانی ۴ تیم به مرحله پایانی رسیدند می‌توان برای تغییر ضابطه مسابقات نظرسنجی ترتیب داد و به استناد ۷۵ درصد آراء مسابقات را از اول شروع کرد؟! در یک حکومت دموکراتیک اگر من خود را موظف به رعایت ضوابط می‌دانم انتظار دارم حکومت مدافع حق من، در چارچوب ضوابط، باشد حتی اگر اکثریت نظر دیگری داشته باشند وگرنه به آن باید دیکتاتوری اکثریت گفت نه دمکراسی.

      ۳.۲. عبارت آخرتان این است: "بعضی حقوق هستند که هیچ قانونی نمی‌شود محدودشان کند." در منظومه فکری شما چه نوع حقوقی این‌قدر بنیادی هستند که رای اکثریت نیز در مقابل آن‌ها بی‌ارزش است؟ همان‌هایی که با رای اکثریت جماعتی از نمایندگان برندگان جنگ جهانی دوم عنوان "اعلامیه جهانی حقوق بشر" به خود گرفت؟

      ۴. نهایتاً این‌که نگفته‌اید مخالفت شما با قوانین پوشش در جمهوری اسلامی، محتوای‌ش چیست.

      • سلام.

        ممنون بابتِ ادامه‌ی بحث. همان‌طور که قبلاً گفتم، فعلاً فرصتِ مطالعه در این موضوع را ندارم. این نوشته‌ها، همراه با استدلال‌های شما، اینجا هست و کسانی که علاقه‌مند باشند می‌توانند بررسی‌شان کنند. البته استقبال می‌کنم از اینکه بحث را ادامه بدهید؛ اما شاید فرصتِ پاسخ نداشته باشم (حتی به فرض که پاسخی داشته باشم).

        چند نکته به‌نظرم می‌رسد که شاید توجه به آنها بی‌فایده نباشد. 

        ۱. البته می‌شود درستیِ آنچه نشانی‌اش را نوشته‌اید را بررسی کرد. و می‌شود به این مدخلِ ویکی‌پدیا هم نگاهی کرد.

        ۲. موافق نیستم که هدف از قانونگذاری تأمینِ "مصالحِ جامعه" است، اگر که منظورتان از مصابحِ جامعه چیزی فراتر از ترجیحاتِ رأی‌دهنگان باشد (با لحاظ‌کردنِ حقوقِ غیرقابلِ نقض که در ۳.۲. به آن برمی‌گردم.). یا دست‌کم در جوامعِ دموکراتیک چنین هدفی در کار نیست.

        ۲.۱. حرفِ خاصی ندارم جز توجه‌دادنِ مخاطبان‌مان به نهیِ بسیار شدیدِ ربا در کتاب‌الله. نمی‌شود که در عینِ حال که اصرار داریم قوانین باید خلافِ نصّ‌ِ قرآن نباشند، چشم ببندیم بر وجودِ ربا.

        ۲.۱.۱. تصادفاً در موردِ مشخصِ بستنِ کمربندِ ایمنی، بحث‌های جدی هست؛ مثلاً اینجا را ببینید.

        ۳. موافق‌ام.

        ۳.۱. تصور می‌کنم که باید تکلیف‌مان را با شأنِ رأی مردم روشن کنیم: آیا نظرشان درباره‌ی حجاب نافذ هست یا نه. اگر نیست، عرضی ندارم؛ اگر هست، می‌شود به این فکر کرد که نظرسنجی‌ کرد و بلکه همه‌پرسی کرد. و می‌شود دید که در سطحِ شهرِ تهران (که چه درصدی از جمعیتِ کشور در آن‌اند)، عملاً چه کسری از خانم‌ها حجابِ قانونی را رعایت می‌کنند. 

        ۳.۲. بله: حقوقِ فردی‌ای هستند که رأی اکثریت در مقابل‌شان وزنی ندارد. برای بحث در این موضوع می‌شود این را دید.

        ۴. محتوا را به‌دقت نمی‌دانم؛ تصورِ کلّی‌ام این است که مطابقِ عرف باشد، مثلِ پهلویِ دوم.

  3. همین حداقل هم تحسین برانگیز است. اما خیلی بعید است مخاطبتان مثلا در کوچه و خیابان ابراز همدردی شما را بفهمد، مگر اینکه  علنا اعلام کنید.

      • دم شما گرم که همدلی میکنید. در این صورت همدلی شما شخصی باقی میماند؟ وقتی شما درباره همدلی خودتان  چنین مطلبی مینویسید به نحوی آنرا با مخاطبانتان در میان گذاشته اید و این همدلی را ابراز کرده اید. باز هم شخصی باقی میماند؟ 

      • بله بله. همه شانس ندارند که پنج سال دقیقا حقوق بگیر جواد لاریجانی باشند و در جلسات سخنرانی او در آی‌پی‌ام مهوعانه تملقش را بگویند و علیه کسانی که به او در آن جلسات اعتراض می‌کنن مطلب بنویسند. قصه‌ای را که در مورد قطع همکاریتان با آنجا نوشته‌اید فقط احمق‌ها باور می‌کنند. کیست که استاندردهای مقاله در آنجا و رزومه شما را نداند؟ آدمی با رزومه شما اگر آن تملقها را نمی‌گفت، قراردادش برای سال دوم هم تمدید نمی‌شد، مثل خیلی‌های دیگر. 

    • فایده‌ی کلّیِ همدلی، حتی در این مرتبه‌ی حداقلّی.

      فایده‌اش برای من: احساسِ بدتری می‌داشتم اگر وقتی که با خانمی راه می‌روم و هوا گرم است و او مانتو پوشیده، من پیراهنِ آستین‌کوتاه می‌پوشیدم.

      فایده‌‌ی احتمالی‌اش برای خانمی که همراهِ من است (حتی اگر دلیل‌ام برای این رفتار را نداند): احساسِ بدِ او را کمتر می‌کند. 

      مثلِ اینکه دوست‌دخترِ من طرفدارِ پرسپولیس باشد و دوست داشته باشد در ورزشگاه بازی‌اش را ببیند و به سببِ این محدودیتِ نامعقولِ فعلی نتواند. شاید منصفانه نباشد که من بروم.

  4. دو چیز نظر من را در این نوشته جلب کرد.
    یکی این شرطیه خلاف واقع:
    «تصور می‌کنم که هم‌چنان دوست نمی‌داشتم حتی اگر مشخصاً با قوانینِ حجاب در جمهوری اسلامی مخالف نبودم، حتی اگر موردی سراغ داشتم که رسول‌الله در مدینه یا امیرالمؤمنین در کوفه به زنی تذکرِ حجاب داده باشند»
    و دوم. شاید کسی بپرسد «چطور غور کردن در جزئیات توجیهات اخلاقی که به نظر از حساسیت اخلاقی برمی‌خیزد مانع از این نمی‌شود که فرد در اتهام‌زنی ضمنی به دیگران احتیاط کند؟» پاسخ اول این است که واو عطف مشکل اتهام‌زنی را حل کرده. پاسخ دوم این است که هدف آن غور کردن از اساس پیدا کردن همین گریزگاه‌های رندانه است و کارکرد اخلاقی دیگری ندارد.

نظرتان را بنویسید