کاش به همان مهمل‌گویی‌های معهودشان بسنده کنند

در شبِ خلوتِ تهرانِ زیبا، قدم‌زنان رسیدیم به جایی در خیابانِ نوّاب، کمی مانده به میدانِ جمهوری. آکواریوم‌فروشی‌ای دیدیم که آکواریومِ خالی‌ای در ویترین‌اش بود. گفتم ”آخ‌آخ: یک‌وقت کسی از اینجا عکسی نگیرد بفرستد برای آقای فلانی—وگرنه بسیار محتمل است تحلیلی ’جامعه‌شناختی‘ مرتکب بشود با تکیه بر عناصرِ کلیدیِ‌ جمهوریِ اسلامی، بی‌آبی، حصارِ شیشه‌ای، رابطه‌ی سیاسیِ ایران و فرانسه در زمانِ اعدامِ نوّاب‌صفوی، تقاطعِ آزادی و نوّاب، و غیره.“ گفت ”به‌نظرم شما فعلاً نگرانِ این باشید که بخشی از مطلبی از وبلاگ‌تان نقل شود در بیانِ حسِ خوب‌تان به هنرِ بازیگریِ آقای مشایخی.“

و من حالا نمی‌دانم که بنویسم که گفتم ”لا إله إلّا الله“ یا نه. اما به‌نظرم می‌شود این مطلبِ خیالی را تقدیم کنم به همه‌ی مهمل‌نویسانِ خودجدّی‌گیر. [و، دست‌کم در منطق، به بحثِ خودارجاعی خیلی علاقه دارم.]

 

نظرتان را بنویسید