کسره‌ی اضافه

من شخصاً مقیّدم که در هر نوشته‌ای به خطِ فارسی همه‌ی کسره‌های اضافه را بنویسم. در روزگارِ ما کسانی هستند که همه‌ی کسره‌های اضافه را می‌نویسند، حتی در متن‌هایی که وزنِ کلام به خواندن‌اش کمک می‌کند—نمونه‌ی برجسته‌اش دیوانِ حافظ با تصحیحِ سایه. در اینجا می‌خواهم چیزهایی بگویم در موردِ استدلالی بر ضدِ نوشتنِ کسره‌های اضافه. حرف‌های من در موردِ کسره‌ی اضافه است، گرچه طرفدارانِ استدلالی که نقدش خواهم کرد نوعاً اصطلاحِ ’اعراب‌گذاری‘ را به‌کار می‌گیرند.

آن استدلال این است که نوشتنِ نظام‌مندِ کسره‌ی اضافه حاکی است از دست‌کم‌گرفتنِ خواننده—طبقِ این استدلال، نویسنده‌ای که همه‌ی کسره‌های اضافه را می‌گذارد گویی پیش‌فرض‌اش این است که خواننده بدونِ این کسره‌ها نمی‌تواند متن را بخواند (یا نمی‌تواند به‌آسانی بخواند). نتیجه‌ی استدلال قرار است این باشد که گذاشتنِ نظام‌مندِ کسره‌های اضافه کارِ بد یا دست‌کم نالازمی است.

این استدلال چه وزنی دارد؟ می‌شود به این فکر کرد که آیا، به فرضِ صحّت، به موضوعِ استفاده‌ی حتی حداقلی از ویرگول و نقطه هم تعمیم می‌یابد یا نه. نیز، آیا تقسیمِ متن به پاراگراف‌ها دست‌کم‌گرفتنِ خواننده نیست؟‌ فصل‌بندی چطور؟ اما بیایید جزئی‌تر نگاه کنیم.

۱. فرض کنیم زمانی بوده که در خطِ فارسی بینِ دال و ذال فرقی نبوده است (أعنی: شکلِ نوشتاریِ این دو حرف یکی بوده)، و قاعده‌ای بوده است برای فهمیدنِ اینکه کدام دال است و کدام ذال. فرض کنیم این‌طور بوده. فرض کنیم که کسانی به‌فکرشان رسیده که وقتِ نوشتن فرقی بگذارند بینِ اینها، و برای یکی‌شان نقطه بگذارند و برای دیگری نگذارند تا به این ترتیب خواندنِ متن‌ها راحت‌تر بشود و نیازی نباشد همه قاعده را بدانند و به‌کار بگیرند. بعد چه می‌شود؟ احتمالاً اسلافِ طرفدارانِ استدلالِ دو پاراگرافِ قبل اعتراض می‌کرده‌اند که این کار—فرق‌گذاشتن بین دال و ذال در نوشتار—حاکی از دست‌کم‌گرفتنِ خواننده است، خواننده‌ای که نویسنده باید فرض کند که شخصِ فرهیخته‌ای است و با آن قاعده‌ آشنا است.

هوشِ درخشانی لازم نیست برای تشخیصِ اینکه فرق‌هایی هست بینِ این موضوع و موضوعِ کسره‌های اضافه؛ اما بیایید به وجهِ شبه توجه کنیم—چرا امساک کنیم در نوشتنِ نشانه‌ای که خواندن را راحت می‌کند؟ (یا، اگر که خودمان دوست نداریم بنویسیم‌اش، چرا کسانی را که می‌نویسندش محکوم کنیم؟) و البته بعضی تفاوت‌های موضوعِ دال/ذال و کسره‌ی اضافه به ضررِ استدلالی است که دارم نقدش می‌کنم. اول اینکه کسره‌ی اضافه چیزی است که نقشِ دستوریِ متمایزی دارد، و آنچه دلیل می‌خواهد ننوشتن‌اش است، نه نوشتن‌اش. دوم اینکه من جدّاً شکّ دارم که معترضان همگی و بی‌استثناء تواناییِ ویژه‌ای در خواندنِ متن‌‌های بدونِ کسره‌ی اضافه داشته باشند. سخت نیست ساختنِ مثال‌هایی که، در نبودِ شکلِ نوشتاریِ کسره‌ی اضافه، محتمل‌تر است که در بارِ اول درست خوانده نشوند.

۲. فرقِ فارقی هست بینِ کسره‌ی اضافه و بقیه‌ی آنچه ’اِعراب‘ نامیده می‌شوند. در موردِ کسرِ عظیمی از واژه‌ها، به‌نظر می‌رسد امرِ واقع این باشد که واژه‌ها را نمی‌خوانیم بلکه تشخیص می‌دهیم: نوعاً این‌طور نیست که حرف‌به‌حرف بخوانیم اُ/رْ/دیــ/بــِ/ــهِــ/شــْ/ت بلکه واژه‌ی اردیبهشت را در یک نگاه تشخیص می‌دهیم. برای همین است که کسی که از یک مرحله‌ی ابتدایی گذشته باشد و ذخیره‌ی معقولی از واژگان به‌دست آورده باشد نیازی ندارد که اعرابِ حرف‌های کلمه را ببیند، مگر آنکه کلمه جدید یا نامأنوس باشد. اما در متن و جمله این‌طور نیست—اگر متنِ پیشِ رویمان نه متنی است که از پیش ازحفظ هستیم و نه متنی است به‌غایت کلیشه‌ای، در این صورت نقشِ کلمات را نوعاً از پیش نمی‌دانیم؛ صورتِ نوشتاریِ کسره‌ی اضافه نقشِ کلمه را به ما نشان می‌دهد. به‌نظرم خیلی اغراق‌شده نباشد گفتنِ اینکه حذف‌اش مثلِ حذفِ ’از‘ است (یا حتی بهتر: مثلِ حذفِ حرفِ of در متنی انگلیسی).

۳. شاید به‌نظرمان برسد که کسره‌ی اضافه را نگذاریم (به هر دلیلی)، و جمله‌هایمان را با دقّتِ زیاد بخوانیم و فقط در جایی کسره بگذاریم که احتمالِ اشتباه‌خوانده‌شدن باشد. ایده‌ی جالبی است. ضمنِ دعوت به بررسیِ اینکه کسانی که مخالفِ گذاشتنِ همه‌ی کسره‌های اضافه هستند خودشان چقدر فی‌الواقع متن‌های بی‌کسره را (حتی متن‌هایی را که خودشان چند سال پیش نوشته‌اند) می‌توانند در نظرِ اول درست بخوانند، مایل‌ام، با مبلغی اغراق، این استراتژی را مقایسه کنم با این استراتژیِ خیالی: این کار را نکنیم که همواره پیش از غذاخوردنْ دست‌هایمان را بشوییم؛ بلکه ابتدا با میکروسکوپ نگاه‌شان کنیم،‌ و فقط در صورتی بشوییم‌شان که ذرّه‌ی مضرّی بر آنها بیابیم

۴. برای من بسیار جالب است که برخی کسانی که در موردِ نوشتنِ کسره‌ی اضافه ایراد می‌گیرند (و به این اکتفا نمی‌کنند که خودشان کسره نگذارند، بلکه، اگر مثلاً در جایی ویراستار باشند، کسره‌های اضافه‌ی دیگران را اضافی تلقّی می‌کنند و حذف‌شان می‌کنند) خودشان کاملاً مقیّد هستند که، بی استثناء، مثلاً بنویسند خانه‌ی مهرداد زیبا است (یا خانهٔ مهرداد زیبا است) و نبودِ شکلِ نوشتاریِ ی را برنمی‌تابند یا دست‌کم ناشی از شلختگی می‌دانندش. هر کسی البته می‌تواند همه‌ی این ی‌ها را بگذارد و، در عینِ حال، گذارندگانِ کسره‌ی اضافه را مسخره کند؛ اما به‌نظرم غریب است که کسی به‌جدّ بگوید گذاشتنِ کسره زیرِ ب در عبارتِ کتابِ مهرداد زاید است چون حاکی است از دست‌کم‌گرفتنِ خواننده الخ، اما اصرار داشته باشد که در عبارتِ خانه‌ی مهرداد آن ی از قلم نیفتد.  

تصورِ من این است که هیچ شخص یا نهادی (گیریم شخصی باسواد یا نهادی برآمده از دموکراسی) پلیسِ زبان نیست—به‌نظرِ من، هر کس مجاز است هر طور خواست بنویسد. چیزی که برایم ناراحت‌کننده است این است که کسی برود در نقشِ پلیسِ زبان، آن‌هم بدونِ پشتوانه‌ی سوادی در زبان یا شهرتی به خوب‌نوشتن.

 

در نامطلوب‌بودنِ بعضی‌ کارهای برخی ویراستاران.

 

14 نظر برای "کسره‌ی اضافه"

  1. سلام

    می‌دانم که متن شما در رد استدلال مخالفان نوشتن کسره‌ی اضافه است، با این وجود استدلال شما له نوشتن کسره‌ی اضافه چیست (اگر صرفا مسأله ذوقی نیست)؟ این را از آن جهت می‌پرسم که به نظرم رسید (البته در متنی دیگر از شما) که نوشته‌ی پُر-ویرگول را نمی‌پسندید و به نظرم رسید شاید تضادی میان این دو باشد.

    • سلام. بسیار ممنون.

      راست‌اش سوادِ کافی ندارم. احساسِ من این است که، بر خلافِ ویرگول، کسره‌ی اضافه واژه‌ای است مستقل (مثلِ "از" و "در")، و قاعدتاً اصل باید بر این باشد که بنویسیم‌اش.

      • كسره ى اضافه واژه نيست؛ تكواژِ آزادِ دستورى است. (در مقابلِ واژه، يا تكواژِ وابسته، يا انواعِ ديگرِ تكواژِ آزاد.) 

        البته نتيجه يكى ست: مسئوليتِ نقش هاى، از جمله، دستورىِ نوشته مان را بر دوشِ خواننده نگذاريم. 

         

         

         

  2. سلام

    من خودم وقتی متنی پر از کسره است کمی خواندنم کند میشود تا روان، چنین فکر میکنم نویسنده دقت خیلی بالایی داشته در بیان این ترکیب یا مثلا چیز خاصی را میخواهد تاکید کند… به نظرم راه حلی که البته شما نقدش کردید راه حل خوبی است یعنی وقتی در خواندن یک ترکیب دو احتمال وقف و کسره عرفاً هست، کسره لازم است و الا نیازی نیست. 

    اما یک نکته دیگر اینکه اسم این کسره ای که گفته اید "کسره اضافه" است . در حالیکه شامل کسره وصفی و غیر آن هم میشود… در همین متن شما "شخصِ فرهیخته ای" ترکیب اضافی نیست بلکه ترکیب وصفی است… یا "کسرِ عظیمی"…. یا "گذاشتنِ نظاممندِ کسره" نظاممند وصفِ گذاشتنه و کسره متعلق گذاشتنه… ولی بر سر هردو "کسره اضافه" آورده اید… اگر کسره اضافه را با مسما برگزیده اید لازم است برای موارد غیراضافی توضیحی خوبی پیدا شود. در این صورت به نظر میرسد گویا چنین کسره هایی بیشتر هدفش گفتاری کردنِ نوشتار باشد تا متمایز کردن ترکیبهای اضافی…

    • سلام. ممنون بابتِ‌ نوشتنِ این یادداشت.

      گمان می‌کنم که در این زمانه‌ی شدیداً شتاب‌زده، بد هم نیست که چیزی باعث بشود متن‌ها را با تأملِ بیشتری بخوانیم. غیر از این، همدل نیستم با این ایده که چیزی را حذف کنیم صرفاً چون نبودش باعثِ ابهام نمی‌شود—با پیروی از این ایده، خیلی از واژه‌های درسته را هم می‌شود از جمله حذف کرد (حتی گاهی "است" یا "نیست" را هم می‌شود).

      در موردِ اصطلاحِ کسره‌ی اضافه: این اصطلاح رایج است حتی وقتی که با ترکیبی وصفی سروکار داریم—مثلاً اینجا را ببینید.

  3. سلام بر کاوه لاجوردی عزیز

    کامم از برد بلژیک شیرین است و از حرف‌های خاله‌زنک رایج در تلگرام  تلخ که در خوابگرد رضا شکرالهی که خودش ویراستار است لینک مطلب شما را می‌بینم و مشتاقانه به خلوت شما سرک می‌کشم ببینم استدلال مردی که به‌دقت نمیشناسمش اما به دقت معروف است چیست.

    کسره‌ها زیاد است و هر از گاهی مجبورم دوباره بخوانم که مبادا نکتۀ مهمی از کفم رفته باشد. حرف‌های نانوشته بیش از کسره‌های نوشته به چشمم می‌آید و یاد دعوای همیشگی میان ویراستار و نویسنده و مترجم و ناشر می‌افتم.

    از آنجا که در گناه ویراستاران شریکم و کسری از عمرم را بهر زیر و رو کردن زبر و ضمۀ خلائق هدر داده‌ام فرصت را غنیمت می‌شمارم که ذیل چنین متن موشکافانه‌ای دو کلمه افاضه کنم در باب کسرۀ اضافه.

    اولاً تایپ آن از اساس پرزحمت است و احتمالاً کاربرد آن به مرور کم خواهد شد و ویراستار فقط افول تدریجی آن را تسریع می‌کند. ثانیاً در فونت‌های مختلف و در نرم‌افزارهای متفاوت در جاهای متفاوت نمایش داده می‌شود و استاندارد درست و درمانی ندارد و متن را شلخته جلوه می‌دهد و گاهی بر اثر تداخل حتی به فتحه برای حرفی دیگر بدل می‌شود. ثالثاً و رابعاً و خامساً و هکذا را به بنده تخفیف بدهید که دیگر هر چه در باب اضافه بودن کسرۀ اضافه بگویم اضافه است.

    متن اگر متن باشد کارش را می‌کند. حالا چه با کسره چه بدون آن.

    مشتاق دیدار و مشتری متن‌های شما چه با کسره چه بدون آن

  4. سلام. چیزی نزدیک به آن مثالی که درباره‌ی دال و ذال زدی در بعضی نسخه‌های خطی کتاب‌های عربی اتفاق افتاده است. در نسخه‌نویسی معمول این بوده که تا می‌توانند کمتر نقطه بگذارند؛ شاید برای اینکه سرعت نوشتن بیشتر و مصرف مرکب کمتر شود. اما بعضی نویسندگان (یا رونویسان) با قواعدی برخی نقطه‌ها را می‌گذاشتند تا خواندن متون تسهیل شود. مثلا در چندین نسخه دیده‌ام که نسخه‌نویس این قاعده را درباره‌ی نقطه‌های افعال مضارع رعایت کرده است: اگر فعل با یا شروع شود (یعنی مفرد مذکر غایب، مثنای مذکر غایب، یا جمع غایب باشد) نقطه‌های یا گذاشته نمی‌شود اما اگر فعل با تا یا نون شروع بشود، نقطه‌های تا و نون گذاشته می‌شود (البته به جز فعل مفرد مؤنث مخاطب که با تا شروع می‌شود اما مشابهی ندارد که با نون یا با یا شروع شود. ناگفته نماند که این صیغه کاربرد چندانی هم در آن کتاب‌ها نداشت). این در شرایطی است که احتمالا برای مخاطبان این متون حتی بدون این نقطه‌ها تشیخص این‌که عبارت صحیح چه بوده چندان دشوار نبوده است.

  5. این نوشته نکته‌ی مرتبطی را طرح کرده است که از نظر دقت در متن‌ها به‌ویژه متن‌های فلسفی (خواه ترجمه یا تألیف) به نظرم اهمیت دارد. گویا ضعفی ساختاری در زبان فارسی هست که به این راحتی‌ها بر طرف نمی‌شود. اگر فرصت کردید آن نوشته را بخوانید دوست دارم نظرتان را بدانم.

  6. ین نوشته کاوه لاجوردی راجع به کسره ی اضافه خیلی برای من جالب بود چون منم همیشه تو نوشتن به مشکل برخورد میکنم. رفتم یک مقداری راجع بهش مطالعه کردم . تو جستجوهام به یک توضیح خیلی زیبایی برخورد کردم که دکتر باطنی استاد زبان شناس میده راجع به زبان فارسی که این موضوع کسره ی اضافه هم توش هست. فکر میکنم دیدن این نظر کمک زیادی به روشن شدن موضوع میکنه. اون توضیح رو اینجا میتونید ببینید:

     

    با تشکر

    نوشین

    https://www.youtube.com/watch?v=9e8i7tdBhoo

نظرتان را بنویسید