بیش از یک ساعت از نیمهشب گذشته بود. کتاب و کاغذ و کامپیوتر را داشتم جمع میکردم که از کافهی محبوب بروم. آنطور که من مراد کردهام، ’کافهی محبوب‘ در جملهی قبلی ترکیبی وصفی است، نه مثلاً چونان عبارتی برای ارجاع به کافهای که خانمِ برگمن صاحباش باشد.
مقدمهی آشنا شروع شده بود. سرعت را زیاد کردم، اما میدانیم که کمتر از چهل ثانیه طول میکشد تا خواندن شروع بشود. آقای واترز که خطابِ دومشخصاش را گفت، دیگر نشد ننشینم. مثلِ هر بارِ دیگری، هر ثانیهاش انگار چنگی میزد بر جان. یک نسخهی انگلیسیِ شعار را ادا کرد، و حالا میشد رفت. در آسانسور، باز دیدم که نمیفهمم در شعرِ این آهنگ دارد چه میگذرد.
این، آن که صدای کلر توری دارد، و البته که کاش اینجا بود.
سلام
امکان دارد بفرمایید این چنگ در جان چه بود؟
چه معنایی برای شما دارد؟
صدای کلرتوری چه صدایی است؟
اصطلاح انگلیسی است؟
این مدخلِ ویکیپدیا را ملاحظه کنید.