با وقتِ قبلی رفتم پیشاش، و مسأله را—مشکلام را—برایش گفتم، که این بود:
در متنی که ترجمه کرده بودم و قالباش نمایشنامهای بود، سه نفر گفتوگو میکنند، نامهایشان ’گرِچِن‘، ’سَم‘، ’دِیو‘. گفتوگو فلسفی و هیجانانگیز است. از متنِ انگلیسی، که ضمایرِ سومشخصِ مؤنث و مذکرش متمایزند، معلوم است که گرچن مؤنث است، سم و دِیو مذکر (و خوانندهی نوعیِ امریکایی حتی بینیاز از توجه به این ویژگیِ نحوی از ابتدا میداند که نوعاً مسمّای نامِ اولْ مؤنث است و دو تای دیگر مذکر.) این جنسیت در ترجمهی فارسیِ جملهها منعکس نمیشود.
به حدوداً انتهای ثلثِ اولِ متن که میرسیم، گرچن میگوید ”شوهرِ سابقِ من میگفت …“. گمانِ منِ مترجم این است که این میتواند برای گروهی از خوانندگانِ متنِ فارسیشده غیرمنتظره باشد، چرا که گمان میکنم که—متأسفانه—احتمالاً پیشفرضِ گروهی از خوانندگانِ متن این خواهد بود که شخصیتهای درگیر در این گفتوگوی جدّیِ فلسفی همگی مذکرند. بابتِ وضعِ جامعه متأسفام اگر گمانام درست باشد؛ اما به هر حال گمان میکنم که درست است. ولی مسأله درستیِ حدسام نیست؛ برای اینکه بتوانم مسأله را بیان کنم، اجازه دهید فرض کنم که گروهی از خوانندگانِ متنِ فارسی با اطلاعِ غیرمنتظرهای مواجه میشوند وقتی که میخوانند که گرچن میگوید که شوهرِ سابقاش چنین و چنان بوده، چرا که—همچنان دارم فرض میکنم—پیشفرضِ غیرنقّادانهی این گروه این است که شخصیتهای داستان مذکرند. [گزارهای که فرض میکنم برایشان غیرمنتظره است یا این است که گرچن مؤنث است، یا اینکه گرچن مذکری است که همسرِ مذکری داشته است.] این، از نظرِ من، اتفاقِ ناخوشایندی است: اینکه چیزی که در متنِ اصلی غیرمنتظره نمینماید، در ترجمه غیرمنتظره باشد.
خوب گوش کرد. گفتم (و حتماً خودش میدانست) که این نامها میتوانند صورتهای خودمانیِ ’مارگارت‘ و ’سمیوئل‘ و ’دیوید‘ باشند یا نباشند، و گفتم که به دلام نمینشیند که، در زیرنویسِ مترجم، بنویسم که اولی نامی زنانه است و دومی مردانه.
همدل بود یا نبود، مسألهی مرا بهرسمیّت شناخت. کمی سکوت کرد. گفت: ”همین را بگویید که اینها احتمالاً صورتهای خودمانیِ آن نامها هستند: این را که بگویید، هم اطلاعِ پیشزمینهی خوانندهی امریکایی در موردِ خودمانیبودنِ خطابها را انتقال میدهید، هم اینکه چون خوانندهی فارسیزبان با اسمِ ’مارگارت‘ و دو اسمِ دیگر آشنا است، میفهمد که کدام مؤنث است کدام مذکر.“
نمیدانم جوانتر هم که بوده همینقدر هوشمند و فرزانه و پخته بوده یا نه. مسألهام را حل کرد.
«بینیاز از» یا «بینیاز به»
به گوشِ من: بینیاز از. اما—و در اینجا نیمفاصله نمیگذارم—بی نیاز به. گمان میکنم که حتی عسسهای زبان هم (به فرض که نظرشان برای کسی مهم باشد) در موردِ طوری که در این نوشته آمده اعتراضی نداشته باشند، اگر که به متنهای قدیم نگاه کنند. چندین شاهد برای از را میشود در اینجا دید.
منظور از
«اما—و در اینجا نیمفاصله نمیگذارم—بی نیاز به».
را نفهمیدم.
به نظرم نکته کمی ظریفتر است.
من به او نیاز دارم.
من از او بینیاز هستم.
این هر دو درست است. «نیاز» با «به» و «بینیاز» با «از» میآید. نمونههایی که در دهخدا آمده هم از نوع دوم است. اما در عبارت شما:
«… حتی بینیاز از توجه به این ویژگیِ نحوی …»
معنا چیزی ست شبیه به این:
«… حتا بیآنکه نیازی به توجه به این ويژگی داشته باشد …»
از نظر معنا، «بینیاز» در عبارت شما به معنای «بدون نیاز» است و درنتیجه به نظر من باید با «به» بیاید.
امیدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم.