دربارهی منزلتِ فلسفیِ آقای دکتر عبدالحسین خسروپناه (رئیسِ محترمِ مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران) اخیراً سه مطلب در روزنامهی شرق منتشر شده است، که پیشنهاد میکنم بخوانید: یک، دو، سه.
این وبلاگنویس، در زمانی که هنوز شغلِ آکادمیک داشت، مطلبی دربارهی یک نوشتهی آقای خسروپناه و مطلبی دربارهی یک نشریهی تحتِ مدیریتشان منتشر کرد، که هنوز پاسخِ استدلالیِ مکتوبی به آنها ندیده است؛ امیدوارم به این نوشتههای اخیر پاسخ بدهند.
فهرستِ مطالبی از این وبلاگ که حاویِ نامِ آقای دکتر خسروپناه است.
آمده در سایتِ مؤسسهی پژوهشیِ حکمت و فلسفه:
تلاشهای حجتالاسلام خسروپناه در پرداختن به «فلسفه علوم خاص» مانند فلسفه فیزیک، فلسفه زیستشناسی، فلسفه اقتصاد فلسفه علوم اجتماعی، فلسفه روانشناسی، فلسفه ریاضی، فلسفه ارتباطات را نیز گسترش داده است که تأثیر مستقیمی بر تحول علوم انسانی دارد.
http://www.irip.ir/Home/Single/59952
بد نیست آقای صائمی و اعوان و انصارشان هم توضیح دهند آنان که «فهمی درست» از فضای فلسفی امروز جهان داشتند چه تخم دوزردهای در عرصهی جهانی فلسفه کردهاند. این که چند مقاله را بخوانی و دستهبندیای از بحثهای آنها ارائه دهی و یکی دو «گیر» هم به طرفین بحث بدهی را بعید میدانم هیچ دانشمند فاضلی «مساهمت» جدی در فلسفه بداند – و این «حداکثر» کاری است که آقایانِ دارای فهم درست از فلسفهی جهان انجام میدهند. آیا اگر در دپارتمانهای فلسفهی دنیا برویم، کسی نامی از مروارید و صائمی و طیبی و زمانی شنیده است؟
سلام.
تا جایی که من میفهمم، فضای جدّیِ فلسفهورزی، مثلِ هر فضای جدّیِ آکادمیک، فضایی نیست که کسی قرار باشد به تعبیرِ شما "تخم دوزرده" در آن بکند—روالِ کارْ آهسته و پیوسته و متین و باتواضع است.
آقایانی که نامشان را ذکر کردهاید همگی در نشریاتِ جدّیِ آکادمیک (و بعضاً در مجلاتی با رتبهی بسیار بالا) مقاله منتشر کردهاند، مقالاتی که مثلاً در سایتِ Philpapers فهرست شدهاند؛ بنابراین جوابِ سؤالِ شما در موردِ "دپارتمانهای فلسفهی دنیا" این است: قاعدتاً بله.
ممنون از این پاسخِ متین.
چیزی در نوشتهی فیلسوف بعد از این که نمیفهمم این است: گیریم که "عرصهی جهانی فلسفه" اصلا عرصهی "تخم دوزرده کردن" باشد (که البته فرضِ بزرگیست.) آ یا ایشان دارند میگویند که اگر کسی خودش تخم دوزرده نکرده، لاجرم نمیتواند هم فهم درستی از عرصهی جهانیِ فلسفه داشته باشد؟
چهطور؟! نمیشود من مختصاتِ عرصهی تخمِ دوزرده کردن را خوب بفهمم –مثلا از جمله خوب بفهمم که آقای رییسِ پرادعا جایی در این فضا ندارد–اما خودم هم امکانِ تخمِ دوزرده کردن را نداشته باشم، یا، علیالاصول، امکاناش را داشته باشم اما تا به حال پیش نیامده باشد؟
فرق است بینِ دو تخمِ دوزردهنکرده که یکی ماجرا را به درستی فهمیده و ادعایِ گزافی هم دربارهی تعدادِ زردههای محصولاش ندارد، و دیگری که کلا خودش را زده به آن راه!
یا شاید فیلسوف بعد از این صرفا دارند بغضِ شخصیشان نسبت به آقایان را ابراز میکنند؟
توضیح در موردِ کامنتها.
کامنتکذاشتن به صورتِ ناشناس در اینجا آزاد است؛ اما اینکه ناشناسی ادعا کند که یک کامنتِ ناشناسِ دیگرْ کارِ او است و بخواهد پاک شود، چیزی است که گاهی میشود مشکلساز باشد چرا که بررسیِ ادعای یکیبودنِ ناشناسها مشکل است. مشخصاً اگر با فیلترشکن وارد شده باشید، متذکر باشید که IPی ثابتی را در این وبلاگ برجا نمیگذارید که شاهدی باشد بر اینکه شما کدامیک از همان قبلیها هستید.
چرا امید دارید که آثای خسروپناه جواب استدلالی مکتوبی به شما بدهد؟ مگر رسم بر این است که هر کس جواب هر کس را بدهد؟ مگر پیش نیامده خود شما هم به کامنت هایی که اجازه انتشارشان را می دهید یا بعدا حذف نمی کنید، جواب ندهید، کامنت هایی که دقیقا در وبلاگ شما نوشته شده اند! دلایلی دارید حتما؛ محتمل است دیگران هم داشته باشند.
@khosropanah_ir
کانال تلگرامیِ دکتر خسروپناه
❓ جناب دکتر خسروپناه ضمن عرض سلام بنده از شاگردان آثار جنابعالی هستم و بسیار از آنها استفاده کردم من زمانی اهل عبادت نبودم ولی کتابهای شما به اشکالات ذهنیم پاسخ داد و از خدا شاکرم که با آثار شما آشنا شدم و بعد در پایان نامه ارشد و دکتری از نظریه دیدبانی و الگوی حکمی اجتهادی شما استفاده کردم اخیرا نقد سه نویسنده به نامهای سید نصرالله موسویان و امیرصائمی و کسری پناهی درباره اندیشه های فلسفی شما را مطالعه کردم هر چند برخی از پاسخها نسبت به نقدهای آنها به ذهنم رسید ولی چرا شما پاسخی تا کنون منتشر نکردید تا علاقمندان فلسفه بهره ببرند؟
متشکرم
پاسخ:
🖋 سلام علیکم و رحمه الله و برکاته آری دوست عزیز بنده هم نقدهای آن سه بزرگوار را دیدم و به یاد فیلمهای اکشن هالیوودی 2017 افتادم که چگونه با طعن و کنایه با یکدیگر سخن میگویند. نقدها نشان میدهد که قصد گفتگوی علمی نیست و نویسندگان تنها در مقام تخریب مدیریت شده و ژورنالیستی در یک صفحه روزنامه شرق بودند .بنده چه جوابی بدهم به ناقد محترمی که با مطالعه 93 صفحه کتاب فلسفه فلسفه اسلامی ابهام های خود از دیدگاه بنده را به پای نوشته میگذارد یا به آن دانش آموخته فلسفه چه بگویم که در درآمد نگاشته خود مینویسید عبدالحسین خسروپناه چهره ای شناخته شده در عالم سیاست است. این نویسندگان در صدد نقد علمی نبودند تا باب گفتگو باز شود که البته ای کاش چنین می شد و خدا می داند چقدر مشتاق نقد عالمانه نسبت به دیدگاههای این کمترین هستم ای کاش این عزیزان به جای اینکه بی پروا برخی از واژگان تحقیرآمیز را بکار می بردند به نقد منطقی با رعایت اخلاق می پرداختند ولی افسوس که سیاست زدگی دامن طالبان علم را هم گرفته و روزگار بدی شده است.
💫 انتشار بیست گفتار بنده در آینده که در بردارنده نقدهای استادان به دیدگاههای بنده است نشان می دهد که به شدت مشتاق شنیدن نقدهای دیگران هستم و لکن اجازه بدهید اینگونه نقدهایی که با ادبیات سیاسی در روزنامه سیاسی نگاشته می شود پاسخ نگویم. اگر عینک شفاف بر چشم نقادی خود بگذارند آنگاه با کمال میل حضوری و کتبی در محضرشان خواهم بود و لکن با عینک کبود سیاست زدگی گفتگو را نشاید که تنها حاصلش جدل باشد و بس
مومنان آیینه همدیگرند
این خبر می از پیمبر آورند
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زآن سبب عالم کبودت می نمود
با عرض پوزش
تمام کامنت چندصفحه ای من را سانسور کردین؟ شجاعت و نقدپذیری شما جای ستودن دارد.
سلام استاد
یک سوال داشتم که واقعا کنجاوم جوابش رو بدونم و کسی بهتر از شما نیافتم که ازش بپرسم. یک استادی رو میشناسم که خودم بارها سر کلاسش نشستم و از حجم چرندیاتش حالم بهم خورده. نه تنها من، بلکه بسیاری دانشجویان متوجه سطح پایین تدریس و غلط های آشکار و مغلطه گوییش میشن. دلم میخواست اسمش رو بیارم که بدونید الکی رو هوا نمیگم. اما ترسیدم کامنتم رو پاک کنید و اصلا جواب ندید.
حالا همین استاد توی سایتPhilpapaers حدود 8 مقاله ثبت شده داره!!!!! واقعا چطوری میتونه؟ خیلی دلم میخواد بدونم تکلیف این وسط چیه و چطور باید معیار سواد یک استاد یا دانشجو رو در محیط آکادمیک دونست. ممنون میشم اگر به دانشجویان سردرگمی مثل من کمک کنید
سلام.
من استاد نیستم. قاعدتاً افرادی که در محیطهای جدّیِ آکادمیک مشغول هستند و در مجلاتِ معتبر مقالههای متعدد دارند بهتر میتوانند جواب بدهند.
نمیدانم میزانِ ورودِ شما در فلسفه چقدر است. به فرضِ اینکه با شما موافق باشم که آن شخص مطالبِ چندان عمیقی در سرِ کلاس نمیگوید، و با این فرض که مقالاتِ ثبتشده نوشتهی خودِ ایشان است، چیزی که بهنظرم میرسد این است که شاید ایشان سطحِ کلاس را چندان بالا نیافته است، یا چندان تندذهن نیست.
و به طورِ اخص، البته تعجب خواهم کرد کسی در یکی از این نشریات مقالهای از خودش منتشر کرده باشد و زیاد مرتکبِ "غلطهای آشکار و مغلطهگویی" بشود.
البته حواسمان باشد که هر کسی میتواند حتی پیشنویس مقالاتش را در PhilPapers آپلود کند یا مقالهای را که در مجلهای ضعیف منتشر کرده در PhilPapers ثبت کند. و البته PhilPapers به طور پیشفرض در نتایج جستوجویش این قبیل مقالات را نمایش نمیدهد. کاوه هم بهدرستی اشاره کرده که ببینید آیا مقالات او دریکی از مجلاتِ لیستی که او لینک داده منتشر شده یا نه.
ظاهرا بنا به مصوبه وزارت علوم، به کار بردن واژه "دکتر" برای دارندگان مدرک سطح چهار حوزه علمیه ممنوع ست.
گویا ایشان مدرک دکتری از موسسه امام صادق دارند، که فکر کنم با مدرک سطح چهار حوزه فرق داشته باشد.
موُسسه امام صادق تنها سطح چهار حوزه را اعطا می کند
ممنون.
البته ظاهراً وزارت علوم از صدور چنین بخشنامهای ابراز بیاطلاعی کرده است:
http://www.iqna.ir/fa/news/1457648/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D8%A8%D8%AE%D8%B4%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D9%86%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C
البته در تصور بخشنامهای که در لینک بالا آمده اطلاق عنوان "دکتر" برای دارندگان مدرک سطح چهار حوزه ممنوع و مشمول مجازات ماده ۵۵۶ قانون مجازات اسلامی شده است. طبق این ماده، "هر کس بدون مجوز و به صورت علنی لباسهای رسمی مأموران نظامی یا انتظامی جمهوری اسلامی ایران یا نشانها، مدالها یا سایر امتیازات دولتی را بدون تغییر یا با تغییر جزئی که موجب اشتباه شود مورد استفاده قرار دهد در صورتی که عمل او به موجب قانون دیگری مستلزم مجازات شدیدتری نباشد به حبس از سه ماه تا یک سال و یا جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال محکوم خواهد شد و در صورتی که از این عمل خود سوءاستفاده کرده باشد به هر دو مجازات محکوم خواهد شد."
من نه سر پیاز میباشم و نه ته آن. اما این هم دیدنی است
https://3danet.ir/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87/
ادامه ی این ماجرا را اینجا میتوان خواند
https://3danet.ir/%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA-2/
در همین باب مطالب زیر را در کانال فلسفهسنجی نوشتهاند. واضح و مبرهن است که من فامیل عروس و دوماد نمی باشم:
واعظان…
بنا بر آنچه در کانال عبدالحسین خسروپناه آمده، او در خطبههای نماز جمعهی دزفول در جمعه ۲۵ اسفند گفته است:
«امام باقر علیه السلام در روایتی با جابر بن یزید جُعْفی فرمایشی دارند و سفارش می کنند و می فرمایند: پنج سفارش است که شما را به این پنج سفارش توجه می دهم:
اگر مورد ستم واقع شدی تو ستم مکن.
چنانچه خیانت شدی تو خیانت مکن.
اگر تو تکذیب شدی خشم مگیر، عصبانی مشو.
چون تعریف شدی خرسندی مکن و خرسند مباش.
چنانچه نکوهش شدی بیتابی مکن.
پنج سفارش امام باقر علیه السلام است که خلاصۀ این پنج سفارش این است که نه به تعریف دیگران دل خوش باش نه به ملامت دیگران بیتاب باش.
بعضی از آدم ها این طوری هستند و اکثر ما هم به این صورت هستیم وقتی کسی تعریفمان می دهد خیلی خوشمان می آید، اگر یک وقت نقدی کردند و حرفی زدند که پسند ما نبود ناراحت می شویم، گاهی اوقات بی تاب و عصبانی می شویم و یک وقت ها عکس العمل نشان می دهیم. لازم نیست آدم اینقدر سریع از کوره در برود و همیشه انتظار داشته باشد که همه از خوبی های او بگویند.
به تعبیر امیرالمؤمنین اگر دیدید همه از خوبی های شما گفتند معلوم است مشکلی داری، اگر همه از تو تعریف دادند معلوم است مشکلی داری؛ اگر همه هم از بدی تو گفتند باز هم مشکلی داری؛ انسان باید در برابر این حوادث روزگار حلیم باشد.
لذا امام باقر علیه السلام می فرماید: وقتی نکوهشی شنیدی پیرامون آن نکوهش فکر کن و بیندیش، ببین آیا این بدی در تو هست یا نیست! اگر نیست و به تو نسبت دادند یک پاداش مهمی بی زحمت نصیبت شده است اما اگر در تو هست و عصبانی و خشمناک شدی، این را بدان این کار تو سقوط از دیده خداست و سقوط از دیده خدا خیلی بدتر از سقوط از دیده مردم است.
وقتی بدی در تو هست، عده ای تو را مذمت کردند و دیدی این بدی در تو است، آن را بپذیر و رفع کن چرا اصرار می کنی بر نبود آن بدی!؟ لذا فرمود: هیچ چیزی نیکوتر از آمیختگی حلم و بردباری علم نیست، انسان با حلم و بردباری و علم وقتی در مواجهه با یک امر ناملایمی قرار بگیرد تأملی کند، البته خیلی سخت است، گفتنش آسان است، آزمایش و در آزمایش قرار گرفتن آن خیلی سخت است ولی انسان باید تمرین کند و به این صورت به فرمایشات وقعی بنهد و بهره را ببرد.
اما توصیه ای که از امام هادی علیه السلام داریم، حضرت به یکی از شیعیانش فرمود: برو و فلانی را ملامت و نکوهش کن. آن شخص کاری کرده بود، کار نادرست و ناروایی بود، حضرت توصیه کرد که برو و آن شخص را نصیحت و ملامت کن که این چه کاری بود که کردی! بعد این را هم به او بگو که اگر خداوند خیر بنده ای را بخواهد هرگاه ملامتی شنید باید بپذیرد و لج نکند، به تو می گویند این ایراد و اشکال را داری، خدا خیر تو را خواسته است که به تو می فهمانند که این ایراد و اشکال را داری ناراحت نشو بپذیر.
به فرمایش امام باقر اگر در خود تأمل کردی که این ایراد را نداری ثواب گیر تو می آید، یک نسبتی به تو داده اند. اگر در خود یافتی، حالا چون آن شخص آن ایراد را داشت و امام هادی هم می دانست که آن ایراد را دارد لذا آن شیعه را فرستاد تا او را نصیحت کند».
پس از فایل صوتی این خطبههای نماز، بلافاصله در کانال خسروپناه این متن گذاشته شده است:
«حجت الاسلام والمسلمین مسلم گریوانی(استاد سطح عالی حوزه و نویسنده کتاب عرفان وارهها)
هفته گذشته (5 اسفند)، روزنامه شرق، چند یادداشت توسط افراد مجهولالحال در نقد (بخوانید قَدح و طَعن) یکی از ثمرات حوزه علمیه یعنی جناب حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه منتشر کرد که فرصتی شد تا قلم را در خدمتِ ستایش نظام دانش و منش؛ و علم و حِلم حوزه علمیه که وی یکی از خروجیهای ارزنده آن است بگماریم:
روحیه علمی، اندیشهورزی، آزاداندیشی و پرسشگری یکی از خصایص نظام آموزشی حوزههای علمیه است. طلبه علوم دینی، از آغاز ورود به نظام علمی حوزه، با عنصر و حلقه «مباحثه» که حداقل با سه طلبه تشکیل میشود، به عنوان یکی از الزامات آموزشی مواجه میشود. در این الگوی بینظیر آموزشی که برخی مراکز علمی جهان نیز در حال اجرا هستند، دو رکن موج میزند: اول: تقریر آن توسط یکی از اعضای مباحثه که قدرت تبیین و قوت تثبیت مطلب در ذهن طلبه را جوانه میزند؛ دیگری ارائه نقد و انتقاد نسبت به نوع فهم و ارائهی ارائه کننده یا حتی استاد، بلکه مصنف کتاب که موجب بارش فکری، روحیه انتقادپذیری و تفکر انتقادی میشود. این روش علمی، موجب شکوفایی و رشد زودهنگام و نیز باعث تفکر انتقادی و روحیه علمی که دو رکن آزاداندیشی است در میان طلاب میشود. همچنین در درس خارج، وجود برخی طلاب در نقش «مستشکل»، استاد درس خارج را به چالش جدی علمی میکشاند.
تولید دانشهایی نظیر فقه، اصول، کلام، منطق، فلسفه و تفسیر؛ بلکه تکمیل و ارتقای علوم دیگر از قبیل هیئت، نجوم، ریاضی، و… با آن دقتهای ریز و فروعات، محصول چنین نظام علمی است. یکی از اساتید فعلی فلسفه اسلامی (غلامحسین ابراهیمی دینانی) گفته است: «من در طول عمرم آزاداندیشتر از علامه طباطبایی (ره) ندیدم.» و علامه، شکوفه همین درخت حوزه علمیه است.
نقل شده است که امام خمینی (ره) وقتی در کلاس درس خارج قم، متوجه میشود که طلاب بخاطر هیبت و عظمت ایشان، پرسش نمیکنند، میگوید: «اینجا مگر جلسه روضه است؟! ساکت نباشید و اشکال کنید!» و میدانیم که از باغ درس امام راحل، چه نهالهایی روییده شد و چه میوههایی چیده شد و چه بزرگانی دیده شد، از امثال شهید مطهری و شهید بهشتی گرفته تا حضرت آیت الله خامنهای و بزرگان دیگر.
عبدالحسین خسروپناه، خود میوه همین ساختار حوزوی است. او از اشکال و استشکال استیحاشی ندارد بلکه استقبال میکند. شخصیتی که خواهیم گفت از دیدگاه بزرگان حوزه دارای ارج والا و بلند است. بدون تردید اندیشه بشری غیر از معصومین، همگی قابل نقد و چالش هستند، هر کسی میتواند دیگری را نقد کند و کسی نمیتواند خود را بالاتر از نقد تلقی کند اما درباره یادداشتی که در نقد او در روزنامه شرق نوشته شده است، چند نکته قابل ذکر است:
1. ناقد از چه زاویهای وارد نقد میشود؟ آیا میتوان از زاویه تاریخی یک فیلسوف را مورد نقد قرار داد؟ یا با عینک سیاسی، دانش را به رگبار بست؟ آیا با نگرش سیاسی میشود علوم انسانی اسلامی را تخفیف و خوار شمرد؟
اگر چنین باشد باید به من طلبه حق دهید که با نگرش دینی، به روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ ادیان، فلسفه، سیاست، فرهنگ و اقتصاد حمله کنم. آیا شبه روشنفکران ایران، چنین اجازهای به روحانیون میدهند یا اینکه در همین رسانه، به یک مرجع بزرگوار، حکیم و فقیه حمله میشود که چرا یک فقیه، وارد مباحث بانکی و اقتصادی میشود؟!
2. آیا نقد یک اندیشمند و نظریه پرداز، به صورت غیر علمی، آن هم در رسانهها، آن هم در یک رسانه خبری نه علمی، آن هم رسانهای متعلق به جناح خاص سیاسی، اقدامی علمی و فنی است؟
3. نویسندگان یادداشتهای مذکور، خودشان در زمینه حکمت، فلسفه، کلام، و سایر علوم اسلامی و نیز علوم انسانی، چقدر مطالعه داشتهاند؟ پرونده علمی ایشان در تالیف و تدریس در زمینههای مذکور چیست که به خود اجازه نقد یک متکلم، فیلسوف و صاحب ایده و نظریه در زمینههای علوم اسلامی و انسانی را میدهند؟
4. نقد، ادب، آداب و انصاف دارد. خوب است که به بخری تعابیر به کار رفته در نقدهای مذکور توجه شود: «دارای فضل اندک»، «بیمبالات»، «بیتامل»، «ناآشنا به مفاهیم فلسفی»، «جمع آوری کننده مطالب دیگران»، «مناسب برای برخی مناصب اداری و تبلیغی»، «متوهم در مساهمت [مشارکت] فلسفی» «آشفتگی غریب»، «پرگوییهای ملالتبار»، «مستظهر به نهادهای امنیتی»، «بیدقتیهای فراوان» و…
آیا این تعابیر، علمی و فنی است یا مساله حاشیه است؟ اگر حقیقتا نقد علمی دارید، او را دعوت کنید به یک مرکز علمی و دانشگاهی تا نقد علمی خود را وارد کنید اما چرا در روزنامهها، دیگران را به رگبار تهمت و برچسب میبندید؟!
نکته قابل تامل اینکه شما برچسبهای این نویسنده احتمالا جوان را بگذارید کنار تعابیری که توسط حکما، مراجع و بزرگان حوزه درباره خسروپناه به کار برده شده. تعابیری از قبیل «هشام بن حکم زمان»، «مطهری دوران»، «استاد»، «علامه» و… همچنین رهبری معظم انقلاب، به دلیل منش اندیشگی و شخصیتی خاص آقای خسروپناه و مدیریت موفقی که در انجمن حکمت داشت و توانست اندیشمندهای مختلف با عقاید، علایق و سلایق مختلف را تجمع و تحمل کند، وی را «شیخ عاقل» توصیف کردند.
5. یادداشت این نویسنده، مرا یاد برشی از تاریخ ایران انداخت که وقتی شهید مطهری، شهید بهشتی و دیگران در حوزه اقتصاد، فرهنگ،حجاب و… نظریهای میدادند، برخی از بیرون و درون میگفتند: «او سواد چندانی ندارد، نه فلسفه را خوب خوانده، نه غرب را خوب شناخته و نه دانشگاه و علوم انسانی را خوب سُفته است.» دقیقا همین تعابیری که نویسنده درباره خسروپناه به کار برده است.
6. کدام انصاف و متد علمی و دانشگاهی میطلبد که با مطالعه یک اثر، یکجا تمام آثار و شخصیت او را نفی و طرد کنیم؟
7. نگارنده جوان این مطلب، از ابتدا خسروپناه را چنین معرفی میکند: «عبدالحسین خسروپناه چهرهای شناختهشده در عالم سیاست است.» به راستی در ایران وی را به چهرهای علمی میشناسند یا به سیمای سیاسی؟! البته او چند صباحی است در حوزه سیاست ورزی، مدیریت و مسائل فرهنگی کشور، نکتههای معرفتی و راهبردی، مینویسد اما کسی او را چهره سیاسی به معنای رایج آن نمیشناسد.
8. نویسنده محترم در نقد خود، مبتلا به همان چیزی شده که خسروپناه را بدان متهم میکند! او میگوید: «آقای خسروپناه بریده کتابهای فلسفی و مطالبی که از اینجا و آنجا نقل شدهاند را در کتابهایش میآورد و نقد میکند.» مگر خود منتقد غیر این کار را در یادداشتش انجام داده است؟ بریدهای را میآورد و با مغالطه پهلوان پنبه، جزء و کل و سیاه و سفید، رقیب را نقد میکند.
اینکه بریدههایی از یک متن را بیرون بکشیم و با بریدههای دیگر از متن کتاب، به مصاف یکدیگر ببریم و آن را تناقض بنامیم، اوج بیانصافی است و با هر کتابی حتی قرآن نیز میتوان چنین برخورد کرد و باید گفت قرآن کتابی است پر از تناقض!
یا در جایی دیگر از مطلب خود مینویسد: «آقای خسروپناه یکجا از هستی شناسی معرفت تعبیر به شناخت وجود و ماهیت معرفت میکند و در جای دیگر همین را معرفت شناسی مینامد! در حالیکه معرفت شناسی را قسیم هستی شناسی معرفت میخواند.»
9. منتقد مذکور در جایی از یادداشت خود، خسروپناه را نقد میکند که چرا از قول دنسی، نوشته است: «نظریه شناخت، دانش موجهسازی باور است»، در حالیکه دنسی معرفتشناسی را مطالعه معرفت و توجیه باور دانسته است، نه «علم موجهسازی باور»!! به راستی بین این دو جمله جز تصحیح فنیتر عبارت دنسی، چه تفاوت محتوایی وجود دارد که وی را به اعجاب و نهایتا نقّال مطالب دیگران تخفیف و توبیخ میکند!
10. این نقد و قدح نویسنده را در کنار جسارت برخی روشنفکرانِ تاریک دل و کالیفرنیا نشین که از بیان، بنان و زبان ایشان، تنفر، تنافر و تفاخر میبارد و از سینه آنها آتش حقد و رشک شعلهور است، به آقای خسروپناه و سایر حوزویان از قبیل آیت الله صادقی رشاد، حکایت از نخ ریسمانی است که پیوستاریِ حوزه ستیزیِ درون و بیرون ایران با یکدیگر را دارد و گویای یک حقیقت است و آن عبارت است از سیل تخریب و ادبیات تضعیف و سناریوی تخفیفِ این لباس و جایگاه و نهاد.
البته بر همگان پیداست که این هجمهها از زمانی آغاز شد که یک شخصیت نسبتا جوان و میانسال، حوزوی، از قم، بر مسند ریاست انجمن حکمت ایران نشست. گفت:
من از مفصل این نکته مجملی گفتم تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل!
11. رسانه به اقتضای رسالت آگاهیبخشی و روشنگری که دارد میتواند در تقریب اذهان و تالیف قلوبِ حوزه و دانشگاه، سازنده باشد. پرسش این است که آیا رسانههای ما در این مسیر بودند یا در راستای تخریب و تنفیر حوزه و دانشگاه از یکدیگر گام برداشتند؟!»
میزان حلم و مدارای خسروپناه را میتوان از مواجههی او و شاگردان و همکارانش با منتقدان نوشتههایش دریافت. در اینجا میتوانید توییتهای او را دربارهی امیرحسین خداپرست، که استدلال کرده بود خسروپناه مرتکب سوءرفتار علمی شده است، ببینید:
http://s9.picofile.com/file/8321481084/tw_k.jpg