آداب‌دانی

اگر با دوست‌تان در کافه‌ای قرار دارید، البته که روشن است که باید خبر بدهید اگر می‌بینید که دارید دیر می‌رسید. چیزی که شاید این اندازه روشن نباشد این است که اگر هم می‌بینید که دارید زود می‌رسید باید خبر بدهید—دست‌کم به‌نظرِ من باید چنین کنید اگر که خبر دارید دوست‌تان زیاد به آن کافه می‌رود.

این را که نوشتم به‌نظرم رسید که ایده‌اش آشنا است. با جست‌وجوی ساده‌ای رسیدم به دو حدیث (شماره‌های ۸۶۹ و ۸۷۰ در گزیده‌ای از صحیحِ بخاری). پیامبرِ اسلام نهی کرده بوده‌اند که کسانی که از سفر برمی‌گردند وقتِ شب به خانه‌هایشان وارد شوند. خودِ پیامبر هم، در بازگشت از سفر، شب واردِ منزل‌ نمی‌شده‌اند بلکه صبح یا بعدازظهر وارد می‌شده‌اند. 

 

19 نظر برای "آداب‌دانی"

    • از این جهت قابل قیاس اند که در هر دو مورد، ممکن است طرف قرار در کاری باشد که دوست نمی‌دارد شما از آن مطلع باشید و روی ساعت دقیق قرار حساب باز کرده است، گو اینکه یکی فضایی عمومی است و دومی خصوصی.

      • متشکرم از پاسخت. دقیقاً از همین رو قابل قیاس نیستند که در نظرم "کافه" جایی نیست که بتوان آنرا محل خصوصی دانست یا دست کم خیلی دشوار است.

        • من موضوع را این طور می‌بینم:

          می‌دانید که دوستتان زیاد به آن کافه می‌رود و (البته این را نویسنده نگفته) شما بسیار کم به آنجا می‌روید و بلکه حتی بار اولتان است. اگر قرارتان ساعت چهار است و دارید ساعت سه می‌رسید، باید خبر بدهید چرا که او، که زیاد آنجا است، شاید قبل از شما قراری دارد که نمی‌خواهد شما در حین آن قرار ببینیدش. یا شاید مثلا معمولا وقتی آنجا است قلیان می‌کشد و نمی‌خواهد شما در آن حال ببینیدش. 

  1. در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمیکند چون کافه که خانه نیست و از این رو مکانی خصوصی تلقی نمیشود. از همین رو به گمانم "باید"ی الزام آور از این مجرا حاصل نمیشود. 

      • شما در کامنت قبلی نوشته‌اید: … باید خبر بدهید…

        این باید دقیقاً چه نوع بایدی است؟

         فردی که کافه را محیطی خصوصی تلقی نمیکند، بی ادب که نیست؟ هست؟

        • مقدمه‌اش این بود که "من موضوع را این طور می‌بینم:". منظورم این بود که این برداشت من از این نوشته‌ی وبلاگ است. با این یادآوری، معروض می‌دارد:

          این «باید» ناظر است به آداب‌دانی، به etiquetteفردی که با شرایطی که ذکر کردم زودرسیدنش را خبر نمی‌دهد، این امر را رعایت نمی‌کند و آداب‌دان نیست. بله: بی‌ادب است به همان معنی که کسی که خیلی بلند صحبت می‌کند یا موقع خمیازه کشیدن جلوی دهانش را نمی‌گیرد بی‌ادب است. 

  2. بی‌ادب شمردن کسی که در مکانی عمومی خیلی بلند صحبت می‌کند چندان دشوار نیست. اما بی‌ادب شمردن کسی که زودتر سر قرار می‌رسد و کافه را مکانی خصوصی دوستش نمی‌داند و لزومی به اطلاع‌رسانی نمی‌بیند خیلی دشوار است. (مگر در حالاتی خیلی خاص. مثلاً دوستش همزمان در آنجا شاغل باشد یا…).

    صرفِ اینکه دوستم زیاد آنجا می‌رود دلیلِ خیلی موجهی نیست که من حتما باید خبر بدهم.

    به این حالت هم می‌شود فکر کرد: مایلم زودتر سر قرار برسم و خود را پیش از رسیدن دوستم آراسته کنم. پس لازم نیست خبر دهم زودتر می‌رسم.

    • در دو کامنت تأکید کرده‌اید بر خصوصی بودن یا خصوصی نبودن کافه. بحث (که بنده ادامه‌اش نخواهم داد) می‌تواند دقیقا این نباشد که کافه محلی خصوصی هست یا نه. بحث، آن طور که من می‌فهمم، در این است که شما می‌دانید که دوستتان گاهی آنجا است و باید (یعنی اقتضای آداب‌دانی مورد نظر نویسنده این است) احتیاط کنید و زودتر وارد نشوید چرا که شاید دوستتان با کس دیگری باشد یا در حال قلیان کشیدن باشد و معذب باشد که سر برسید و غیره.

      آن «پس» در انتهای کامنت اخیرتان («مایلم … پس لازم نیست … »)هم جالب بود. ایام به کام.

      • آن "پس" در انتهای کامنتم به این هم مربوط است: احترام به سلیقه زیبایی‌شناختی دوستم.

        گذشته از این بحث، من این را بی‌ادبی شما تلقی نمی‌کنم که بحث را این‌گونه خاتمه دادید، چون دلیل موجهی برای خودم ندارم. شما هم شادکام باشید.

  3. آیا این را هم خلاف آداب می دانید که وقتی خبر دارید دوست‌تان زیاد به کافه مشخصی می‌رود، قبل از رفتن به آن کافه به او اطلاع ندهید؟

     

    • اگر خبر ندارد که من دارم به آنجا می‌روم، و رابطه‌‌ی دوستانه‌مان طوری است که احتمالِ معتنابهی می‌دهم از دیدارِ بی‌خبرِ من معذب بشود، بله.

      [اینها همه البته با این فرض است (همان‌طور که کافه‌دار در یادداشت‌‌اش تذکر داده است) که دوستِ من باور دارد که این کافه از جاهایی نیست که من گاهی می‌روم.]

  4. اگر با دوستی در کافه هستید و می‌دانید پس از شما قرار است شخص دیگری سر ساعت مشخصی برای ملاقات با دوست شما به کافه بیاید–واین شخص پیش از این صریحاً گفته میلی به دیدار شما ندارد–اما شما محل را مخصوصاً ترک نمی‌کنید تا شخص مذکور را ملاقات کنید. ادب چه می‌گوید؟

    • قبلاً فکر نکرده‌ام؛ واکنشِ اولیه‌ام این است که من در قبالِ آن شخص مسؤولیتی ندارم. (فرض کرده‌ام که آن شخص دوستِ من نیست؛ اگر باشد، شاید ملاحظاتِ دیگری وارد بشود.) نظرِ شما چیست؟

      [با مفروضاتِ این مسأله، حتی اگر خودِ دوستِ من هم از حضورِ همزمانِ ما معذب بشود آداب‌دانی نمی‌گوید که من باید محل را ترک کنم (گرچه لطفی به دوست‌ام خواهد بود اگر ترک کنم)، چرا که من حالا دیگر در آن محل حضور دارم. ملاحظاتِ من در موردِ ورودِ سرزده و پیش‌ازموعد بود.]

      • آداب‌دانی من خودی و غیرخودی، دوست و غیردوست نمی‌شناسد. سعی می‌کنم کسی را آزار ندهم و ملاحظه دیگر آدم‌ها را در جامعه می‌کنم. پس به نظر من قطعاً خلاف ادب است که آن شخص را در تلهٔ دیدار بیندازم. علاوه بر این در موقعیتی که مثال زدم شما از «دوست» سوءاستفاده می‌کنید که به هدف معذب کردن شخص تازه‌وارد نایل شوید و این خودش مشکل دیگری است. خلاصه که بحث آداب‌دانی و حد و مرزهایش گسترده است.

  5.  ادب، اخلاق، احترام، لطف. اشتراک معطوف به شخص در همه اینها و به کار بردنشان جای یکدیگر در نظرات شما و دوستان نظر دهنده محل اختلاف شده است. 

  6. به نظرم بهتر می‌بود به جای تعمیم به امر اخلاقی و ادب صرفا بیان می‌کردی که این احساس خوبی به تو نمی‌دهد یا اینکه ترجیح می‌دهی دوستانت این رعایت کنند. به نظرم احتمالا صادقانه‌تر می‌بود که در لفاف ادب و اخلاق پیچانده نشود.

    من وظیفه‌ای برای خودم نمی‌بینم که اینکه کی به کجا می‌روم را به کسی توضیح بدهم. فرض کن قراری هم با طرف نداشتی، باز باید به او خبر بدهی؟

    • سلامٌ علیکم.

      ۱. من صحبتی از اخلاق نکردم. تصور می‌کردم اینکه عنوانِ مطلبْ "آداب‌دانی" است روشن کند که دارم درباره‌ی چه ایده‌ای حرف می‌زنم. 

      ۲. دو-سه یادداشت بالاتر آقای میم شبیهِ همین سؤال را مطرح کرده است. جوابِ من این است: اگر خبر ندارد که من دارم به آنجا می‌روم، و رابطه‌‌ی دوستانه‌مان طوری است که احتمالِ معتنابهی می‌دهم از دیدارِ بی‌خبرِ من معذب بشود، بله. و همین که یک بار دید یا خبردار شد که من هم گاهی می‌روم، دیگر وظیفه‌ای ندارم خبر بدهم. اینها البته در حیطه‌ی آداب‌دانی است.

نظرتان را بنویسید