مقایسه‌ی نامربوطِ تیراژِ قرنِ گذشته و امروز

آقای مصطفی تاجزاده نوشته‌اند:

 

تیراژ کیهان درزمان شمس‌الواعظین ۳۰۰ هزار بود،دوره شریعتمداری به ۷ هزار رسید.اولی از فعالیت مطبوعاتی محروم و دومی رئیس مادام‌العمر موسسه شد!؟

 

فرض می‌کنم که عددهایی که آقای تاجزاده نوشته‌اند درست و دقیق باشند (اما گمان نمی‌کنم تعبیرِ ”مادام‌العمر“ دقیق باشد)، و فرض می‌‌کنم نشانه‌ی پرسش و نشانه‌ی تعجب که پشتِ سرِ هم در پایانِ جمله آمده حاکی از این باشد که قرار است مقایسه‌ای انجام بدهیم و نتیجه‌ای بگیریم، و احتمالاً تعجب کنیم و افسوس بخوریم. با این فرض‌ها، می‌شود به دو نکته توجه کرد.

اول اینکه آقای شریعتمداری در اوائلِ دهه‌ی هفتاد مدیرمسؤولِ روزنامه‌ی کیهان شدند، و گمان می‌کنم که آقای شمس‌الواعظین پیش از آن زمان از روزنامه رفته بوده‌اند. تیراژِ سیصدهزارنسخه‌ای در زمانی بوده است که روزنامه‌ها را نمی‌شد در فضای مجازی خواند. در زمانِ نوشتنِ این مطلبِ وبلاگی، مطابقِ چیزی که یکی از آمارگرها می‌گوید، تعدادِ روزانه‌ی مراجعه‌کنندگان به وبگاهِ روزنامه‌ی کیهان بیشتر از روزنامه‌ی شرق (۱۹,۴۰۰ در مقابلِ ۱۵,۰۵۰) و چندبرابرِ روزنامه‌ی اعتماد بوده است.

دیگر اینکه مقایسه‌ی نقش‌های آقایان شمس‌الواعظین و شریعتمداری چندان مربوط به‌نظر نمی‌رسد، چرا که از این آقایان اولی سردبیر و دومی مدیرمسؤولِ روزنامه بوده‌اند—مقایسه‌ی مربوط مقایسه‌ای می‌بود بینِ آقای شریعتمداری با آقایان سیّدمحمد خاتمی و سیّدمحمد اصغری و مهدی نصیری، و آقای شمس‌الواعظین با آقایان انبارلویی و صفارهرندی.

و البته که برای داوری در موردِ روزنامه‌ها معیارهایی غیر از تیراژ (یا تعدادِ بازدید در فضای مجازی) هم هست: اینکه چقدر مقیّد به اخلاق و منطق‌اند،‌ تحلیل‌شان چقدر دقیق است، چند بار شوخی‌ها را خبرِ جدی انگاشته‌اند، بابتِ چند درصدِ اشتباه‌های کشف‌شده‌شان عذرخواهی کرده‌اند، و غیره. تا حریف را قوی‌تر بکوبند، پیشنهادِ من به آقای تاجزاده این است که، به‌جای صحبت از تیراژ، سعی کنند اینها را بررسی کنند.

چند توصیه‌ی منطقی / اعتبارِ شرقی  / در بابِ اعتبارِ اَسناد و دلالتِ ارقام / "شیطانِ بزرگ یعنی این"

 

5 نظر برای "مقایسه‌ی نامربوطِ تیراژِ قرنِ گذشته و امروز"

  1. تصور من این است که منظور  آقای تاج‌زاده از تعبیر «مادام‌العمر» نوعی کنایه و تعبیر اغراق آمیز است درباره‌ی سال‌هایی مدیدی که ایشان( آقای شریعتمداری) در مقامشان در آن نشریه ابقا شده‌اند. اساسا آقای تاج‌زاده در این مورد خاص شاید قصد نداشته‌اند حرف دقیقی بزنند و تنها منظورشان این بوده که به طریق اغراق و کنایه توجه را این سمت و سو جلب کنند. 

  2. I sometimes wonder what is your goal in writing posts like this. I am pretty sure the people you criticize don't read your blog and those who read your blog probably find these statement of obvious. 

    • نمی‌دانم منظورتان از مطالبی شبیه به این (posts like this) چیست و آیا مثلاً شاملِ مطلبِ بعد از این (درباره‌ی کورش) هم می‌شود یا نه. غیر از این، خوشحال می‌شوم بدانم اطمینان‌تان از کجا ناشی شده: آیا آماری از بازدیدکنندگان دارید؟ یا مثلاً از آقای تاجزاده سؤال کرده‌اید؟

      • I don't understand why you go to such pedantic detail and convoluted arguments when preaching to choir, maybe you have your reasons, maybe it is your style, I just wonder.

        You can ask himself directly or do a poll of your readers if you are interested in whether the claim is correct or not rather than wondering about epistemology of my claim.

نظرتان را بنویسید