دقیق‌تر: کودتا؟

تصورِ من این است که یکی از لوازمِ اینکه سرنگونیِ دولتی را بشود ’کودتا‘ خواند این است که این سرنگونی بر خلافِ قانونِ کشور باشد. به‌نظر می‌رسد که در نبودِ مجلس، عزلِ مصدق از اختیاراتِ محمدرضا پهلوی بوده است. گمان نمی‌کنم سرنگونیِ حکومتِ مصدق کودتا بوده باشد.* 

تردیدی در این نیست که دولت‌های انگلستان و ایالاتِ متحده در سرنگونیِ مصدق نقشِ جدی داشته‌اند، و، از جمله با نگاه به پیامدهایی از قبیلِ قدرت‌گرفتنِ شاهِ دیکتاتور در ایرانِ بعد از مصدق، معتقدم که سرنگونیِ دولتِ مصدق مجموعاً اتفاقِ نامبارکی بوده است. اما بیایید چیزها را با نام‌شان بخوانیم. اینکه رویدادی که بد بوده است و دوست‌اش نداریم را ’کودتا‘ بنامیم حتی اگر بفهمیم که کودتا نبوده است، شبیهِ این است که ’لائیک‘ را چونان دشنام به‌کار ببریم یا به کسی که می‌دانیم که دکتر نیست بگوییم ’دکتر‘. 

(این وبلاگ‌نویس دچارِ این توهّم نیست که حرف‌اش نفوذ یا تأثیرِ زیاد دارد؛ با این حال، اگر به این نتیجه برسد که در موردِ اختیاراتِ قانونیِ محمدرضا پهلوی در نیمه‌ی دومِ مردادِ ۱۳۳۲ یا در موردِ تعریفِ ’کودتا‘ اشتباه کرده است مدعای خاص‌اش را پس خواهد گرفت. اما گرفتارِ این مثالِ خاص نمانیم: حرفِ اصلی‌ام این است که مفاهیمی را که تعریفِ کمابیش دقیقی دارند درست به‌کار ببریم و برای ابرازِ محبت یا عصبانیتْ معانی را معوّج نکنیم.)

* تصور کنید که در نظامی سلطنتی، نخست‌وزیر مجلس را به استنادِ نتیجه‌ی همه‌پرسی منحل کرده باشد. (در روزِ همه‌پرسی صندوق‌های جداگانه‌ای برای رأی‌های مثبت و منفی گذاشته شده بوده است، و بیش از نودونه درصدِ رأی‌ها موافقِ‌ خواستِ نخست‌وزیر بوده؛ این وضعیت اگر امروز در همه‌پرسی‌ای رخ بدهد نظرِ ما درباره‌ی آزادانه‌بودنِ رأیِ رأی‌دهندگان چه خواهد بود؟) شاه از مملکت رفته. وزیرِ امورِ خارجه در خیابانْ سخنرانی‌های آتشین می‌‌کند بر ضدِ شاه و صحبت می‌کند از تمام‌شده‌بودنِ دوره‌ی حکومتِ شاه—سعی‌ای برای کودتا اگر در کار بوده، کودتای مصدق بر ضدِ پهلوی بوده است!

 

12 نظر برای "دقیق‌تر: کودتا؟"

  1. گفته اید :  به‌نظر می‌رسد که در نبودِ مجلس، عزلِ مصدق از اختیاراتِ محمدرضا پهلوی بوده است. لطفاً توضیح دهید با توجه به کدام قانون. در ضمن تعریفی که از کودتا ارائه کردید را از کجا آورده ای؟ کودتا یک معنا دارد؟

    • اصلِ چهل‌وششمِ قانونِ اساسیِ مشروطه (بدونِ اینکه متممی اصلاح‌اش کرده باشد) می‌گوید "عزل و نصب وزرا بموجب فرمان همایون پادشاه است". حدسِ من این است که این نشان می‌دهد که شاه می‌تواند نخست‌وزیر را هم عزل کند (مستقل از بودن یا نبودنِ مجلس). در کنارِ این، پرسیدنی است که عزل و نصبِ نخست‌وزیر آیا پیش از مصدق هم سابقه داشته است یا نه. باید بررسی کنیم.

      من تعریفی از "کودتا" به دست ندادم و فقط یکی از شرط‌های لازم‌اش را بیان کردم (آن‌طور که واژه را می‌فهمم). این فهم سازگار است با آنچه در ابتدای این مدخلِ ویکیپدیا آمده است. نمی‌دانم فهمِ شما از معنای این واژه چیست؛ اگر متضمنِ غیرقانونی‌بودن نباشد، به گمان‌ام اطلاع‌دهندگیِ استفاده از این واژه از بین می‌رود (غیر از اینکه نشان دهد کسی که واژه را در توصیفِ سرنگونی‌ای به‌کار برده با آن سرنگونی موافق نبوده است).

      • شاید در فارسی «کودتا» به چیزی گفته می‌شود که چنین شرط لازمی ندارد. در این صورت ترجمه‌اش «coup» نیست و ارجاع به ویکیپدیا‌ی انگلیسی (یا هر گونه مرجع غیر فارسی) بی‌فایده است. ظاهراً برای ما بر اساس فرهنگ‌های معین و لغتنامه دهخدا چنین شرطی لازم نیست (البته به اصل این‌ها دسترسی ندارم و از این سایت معانی را نگاه کردم).

  2. مصدق در دادگاهش به مخدوش بودن حکم برکناری و سفید امضا بودن این حکم اشاره کرده بود. چون نوشته مشخصا در فضای تنگی بوده که نشان می‌دهد امضای شاه مقدم بر حکم روی کاغذ نشسته.

    • ممنون. نمی‌دانم این اعتراض/ادعا در چه سیاقی بوده؛ اما اگر قبل و بعدش مهم نبوده باشد، در این صورت خودِ اعتراض شاید شاهدی باشد بر یک مدعای من: مصدق در خودِ این امر اشکال نکرده که شاه مجاز بوده او را عزل کند.

  3. خیلی مسخره است

    در صورت پذیرش این تفسیر که با وجود مجلس، شاه حق عزل و نصب وزرا و نخست
    وزیران را دارد، سئوال و مشکل جدی تری به وجود می آید و آن اینکه: چنانچه مجلس به نخست
    وزیری رأی اعتماد داد و شاه هم برای کس دیگری فرمان نخست وزیری صادر کرد، چه خواهد شد؟
    … آیا هر دو نخست وزیر خواهند بود. … و اگر نه: کدام یک نخست وزیر خواهند بود؟

  4. اول اینکه در قانون این هم آمده بوده که کلیه قوانین و دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجرا میشود که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول آن  فرمان و دستخط همان وزیر است. دو اینکه آیا فرمان عزل مصدق در زمان غیبت مجلس بود؟ سه اینکه به فرض دستخطِ شاه پایِ عزل مصدق بوده است، یک معنایِ عرفیِ کودتا این هم می تواند باشد که شاه برخلافِ نظر بخش قابل توجهی از مردم و مجلس و بی توجه به آن بخاطر حفظ جایگاهش حکمِ عزل بدهد.

  5. اساسا تلاش برای تثبیت مفاهیم علوم اجتماعی کشتی به خشکی راندن است. مفاهیم ساده و سرراست اقتصادی مثل سرمایه و هزینه ثابت و هزینه متغیر در دستگاه مارکس معنایی متفاوت از اقتصاد متعارف دارد. مفاهیمی مثل ایدئولوژی، طبقه، نخبگان، توتالیتاریسم، انقلاب، قدرت، دموکراسی، در دستگاه های نظری مختلف به معانی متفاوتی به کار برده می شوند. حتی میان مارکسیست ها هم بر سر معنای این واژگان اختلاف هست. البته شما استاد فلسفه اید، ولی احتمالا به جای تلاش برای به دست دادن تعریف جامع و مانع باید به حدی از شباهت خانوادگی که تفاهم را ممکن می کند رضایت داد.

     

    این که برای برکناری دولت مستقر کشوری درگیر با قدرت های جهانی، پروژه ای با سازماندهی و حمایت مالی دستگاه های اطلاعاتی همان قدرت ها طراحی شود و با دخالت مستقیم ارتش به صورت مخفیانه و قافلگیرانه اجرا شود اسمش کودتا است. این که مستمسکی قانونی برای این کار تراشیده باشند یا نه علی السویه است. جالب است که خود غربی ها هیچ ابایی ندارند از کودتا نامیدن این واقعا و اذعان به نقش خودشان در آن. 

     

    از اینها گذشته، به نظرم ما بیش از حد درگیر این واقعه مانده ایم. البته از رجوع به گذشته گزیری نیست، ولی مدت هاست وقتش رسیده آن را پشت سر بگذاریم. این واقعه نه آغاز تاریخ ما بود، نه پایان آن. زنده نگه داشتن این گونه کینه های تاریخی هیچ فایده ای ندارد. 

  6. جمله اول مدخل کودتا از فرهنگ آکسفورد، کل مدخت سه ستون است.

     

    Oxford Concise Dictionary of Politics, 2003: “The sudden, forcible, and illegal removal of a government, usually by the military or some part thereof, often precipitated by more immediate grievances bearing directly on the military." Coup

     

    در واقع شما نکته کانونی را "قانون" قرار می دهید، که چندان گره گشا نیست. بحث بر سر "قانون" خودش هزارتویی است که ورود به آن آسان ولی خروج از آن محال است.

     

    https://www.scribd.com/document/336224872/Oxford-Concise-Dictionary-of-Politic

    • حرفِ من این است که، این تعریف را اگر ملاک بگیریم، برای اینکه چیزی کودتا باشد لازم است که غیرقانونی باشد. قانون هم البته می‌تواند تفسیربردار باشد؛ اما،‌ دست‌کم اگر قانون اجازه‌ی تغییرِ نخست‌وزیر را به شاه داده بوده باشد آنگاه ماجرای بیست‌وهشتمِ مرداد کودتا نبوده است (هرقدر هم که بد و نامطلوب بوده باشد).

      بحث بر سرِ قانون هم می‌تواند ورود به هزارتو و غیره نباشد: دست‌کم بعضی اصولِ قانونِ اساسی روشن‌اند.

  7. من فکر می‌کنم نگاه عمومی به استفاده از واژه شبیه به ریاضیات و نگاه در آنجا نیست. به گمان من، شما استفاده از واژه‌ی «کودتا» را منوط به وجود یک شرایط خاص کرده‌اید و انتظار دارید که تمامی آن شرایط برآورده شود تا آن واقعه را «کودتا» بنامیم. به گمانم در زبان ما این چنین از واژگان استفاده نمی‌کنیم. پیرو این بحث خوب است که نگاه کنیم یک سیاست‌مدار چه اسمی برای واقعه استفاده کرده. برای نمونه می‌تونیم صحبت‌های مادلین آلبرایت، وزیر پیشین امور خارجه آمریکا، رو در نظر بگیریم:

    https://goo.gl/jRt1NW

    https://goo.gl/DSUTky

    در اینجا آلبرایت از واژه‌ی Coup استفاده کرده است.

    و یا این مقاله‌ی جک استراو که زمان تونی بلر وزیر امور خارجه بوده:

    https://goo.gl/PPiMWN

    مورد بعدی مساله‌ی به اطلاع مصدق رساندن است. فرض را بر درستی ویکی‌پدیا می‌گذارم. نصیری با تانک ازسعد‌آباد به منزل مصدق میره و نامه‌ی عزل رو میده. به نظر شما اگر کار قانونی بوده، که بر فرض هم بگوییم بوده، با تانک به اطلاع رساندن، کمی بوی کودتای نظامی نمی‌دهد؟ 

    باز بر فرض که ویکی‌پدیا درست باشد، تمهیداتی در نظر گرفته شده بوده در صورت شکست عملیات. پول و مهمات در لیبی، هواپیماها در ترکیه، قایق‌ها در نزدیکی بصره! این عملیات خیلی نظامی نیست؟ به واقع «غیرقانونی» نبوده؟! حتا حمله یا تهدید به حمله‌ی نظامی نبوده؟! 

    • ممنون. 

      از اینها که نوشته‌اید، آنچه می‌تواند وزنی علیهِ استدلالِ من داشته باشد این است که این سیاسیونِ مهمی که به آنان ارجاع داده‌اید آن واژه را به‌کار برده‌اند (باید دقیق بخوانم).

      گمان نمی‌کنم کسی در این اشتباه بوده باشد که کاربردِ واژگان در اینجا شبیه به کاربردشان در ریاضیات است. اما در دادگاه و در بحثِ حقوقی، بسیار مهم است که تعریفِ واژه چیست (شاید موردِ استیضاحِ بیل کلینتن را شنیده باشید). مثلاً در دادگاه مهم است که چیزی—هر قدر هم بد و ظالمانه و زشت—مصداقِ "تجاوز" یا "زنا" هست یا نیست.

      دوباره: البته برای من مهم است که البرایت و اوباما و ستراؤ چه گفته‌اند؛ اما اینکه تانک و تمهیدات در کار بوده یا نبوده ربطی به بحث ندارد: تانک و غیره نشان می‌دهد برای خشونت آمادگی داشته‌اند و حرکتْ نظامی بوده و غیره (و، اگر کودتا بوده، نظامی بوده یا نه)؛ نشان نمی‌دهد که کارْ قانونی هم بوده یا نه. اقدامِ قانونی می‌تواند با مقاومت روبه‌رو بشود و برای اِعمال نیاز به قدرتِ نظامی داشته باشد.

نظرتان را بنویسید