در انتخابِ اعضای شورای شهرِ تهران

اگر بپذیریم که این واژه‌های ’اصول‌گرا‘ و ’اصلاح‌طلب‘ و غیره کمک‌ می‌کنند که، دست‌کم به شکلی کلّی و تقریبی، گرایش‌های فعالِ پرطرفدارِ موجود را دسته‌بندی کنیم، برای خودِ من روشن است که سلیقه‌ی سیاسیِ من به اصلاح‌طلبان نزدیک‌تر است. با این حال، دلیلی نمی‌بینم که در رأی‌دادن به کاندیداهای شورای شهرِ تهران معتقد باشم که حتی به شکلی تقریبی هم لازم است به فهرستی که با امضای ”شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان“ منتشر شده است مقّید یا متعهد باشم. (احساسِ خوبی هم دارم از اینکه جنابِ آقای سیّدمحمد خاتمی در پیامِ ویدئوییِ دلنشین‌اش گرچه به‌تفصیل به حمایت از رئیس‌جمهورِ مستقر پرداخت، در موردِ شورا فقط در بابِ اهمیت‌اش گفت و از این فهرست صحبتی نکرد.) 

اول اینکه آن‌طور که من می‌فهمم (و البته سوادِ زیادی در این مورد ندارم)، شورای شهر علی‌الاصول لازم نیست سیاسی باشد. شاید حتی در شهرهای کاملاً توسعه‌یافته هم که مشکلِ مزمنِ ترافیک و فاضلاب و غیره ندارند لازم نباشد اهالیِ شورای شهر اهلِ سیاست باشند؛ اما در تهران موضوع به نظرِ من روشن‌تر است. وانگهی، بیایید نگاه کنیم: در کدام دوره‌ی شورای شهرِ تهران ترکیبِ اعضا از نظرِ گرایش‌های سیاسی نزدیک‌ترین بوده است به اصلاح‌طلبان؟ بی‌شک دوره‌ی اول. در مقایسه با هر دوره‌ی دیگری، عملکردِ شورا در دوره‌ی اول عملکردِ بسیار درخشانی نبوده است. این البته برهانِ قاطعی بر ضدِ فهرستِ ”شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان“ نیست؛ اما چیزی است که به هر حال می‌شود لحاظ کرد.

(انصاف بدهم و اضافه کنم که البته این‌طور به‌نظرم نمی‌رسد که فهرستِ مزبور خیلی هم سیاسی باشد: شاهدش اینکه برخی افرادِ مشهور که شهرت‌شان عمدتاً به واسطه‌ی علل و حواشیِ زندان‌رفتن‌شان بوده است در این فهرست نیستند—به نظرم یک نقصِ هر شورای شهر می‌تواند این باشد که اعضایش برجستگیِ خاصی جز زندان‌رفته‌بودن و حواشی‌اش نداشته باشند. بدیهی نیست؟: صِرفِ زندان‌رفتن—گیرم با شجاعت و به واسطه‌ی طرفداری از حق—کسی را شایسته‌ی عضویت در شورای شهر نمی‌کند.)

دوم اینکه اصلاً بیایید فرض کنیم که بهتر آن است که اعضای شورا سلیقه‌ی سیاسی‌شان به اصلاح‌طلبان نزدیک باشد. سؤالِ من این است که ”شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان“ کجای جبهه‌ی اصلاح‌طلبی قرار دارد؟‌ به وبگاهِ رسمی‌اش می‌روم و روی درباره ما کلیک می‌کنم؛ دست‌کم در این لحظه (هم‌چنان که در همه‌ی کوشش‌های دیگرم در چند روزِ‌ گذشته) آنچه می‌بینم دقیقاً هیچ است. نمی‌دانم که این شورا متشکل از چه کسانی است. آیا آقای محمدرضا عارف از افرادِ مهمِ این شورا یا از کسانی است که نظرش در این شورا نافذ است؟ اما حقیقت این است که به خودِ آقای عارف هم در انتخاباتِ بعدیِ مجلس شورای اسلامی رأی نخواهم داد (بر خلافِ مثلاً آقای علی مطهری). حتی اگر ’اصلاح‌طلب‘ نام یا توصیفِ یک حزب بود (و نه عنوانی کلّی برای یک جبهه)، برای من لازم بود بدانم که چینندگانِ فهرست دقیقاً چه کسانی‌اند؛ توضیحاتی که در وبگاهِ شورا آمده البته سازوکارِ کلّی‌ای را شرح می‌دهد؛ اما معلوم نمی‌کند که انتخاب‌کنندگان چه کسانی هستند.

شخصاً به فهرستِ مزبور نگاه خواهم کرد و از بین‌شان کسانی را که می‌شناسم و بودن‌شان را مفید می‌دانم انتخاب می‌کنم، و اضافه می‌کنم به کسانِ دیگری که بودن‌شان را مفید می‌دانم—اشخاصی که جاافتاده باشند (مثلاً بیش از چهل سال‌شان باشد)، و شهرتِ خوب و مربوط داشته باشند. 

 

پی‌نوشت. هم به لحاظِ نظری و هم با ملاحظاتِ عملگرایانه، به نظرم کاملاً خلافِ عقل است که اصلاح‌طلب‌بودن را مستلزمِ اعتقاد به ادعای تقلب در انتخاباتِ ریاست‌جمهوریِ سالِ ۸۸ بدانیم. غیر از این، به نظرِ این وبلاگ‌نویس مایه‌ی تأسفِ شدید است که می‌بینم کسانی که دلبستگی‌ای به اصلاح‌طلبی دارند به یکی از اعضای فهرستِ موردِ بحث حمله می‌کنند—و نوعاً حمله‌هایی کلّی و غیرمستند—چرا که در بابِ حوادثِ مرتبط با آن انتخابات مواضعِ مکتوبی داشته است که خلافِ میل‌شان است. همه گاهی محتاجِ موعظه هستیم.

 

12 نظر برای "در انتخابِ اعضای شورای شهرِ تهران"

  1. اما بیشتر کسانی که از لیست دفاع می‌کنند تمام این حرف‌ها را می‌دانند دانسته‌شده رای می‌دهند بحث  شان بر سر نشکستن رای است

    اینکه شما با رای دادن به گزینه های خارج از لیست هم رای گزینه های داخل لیست را می شکنید و اینکه گزینه های شما امکان رای آوردن ندارند.

    چون هرکسی در انتخابات شورا دوست آشنا فامیل دارد که به آنها هم رای می دهد.

    ( اه چقدر فارسی نوشتن اینجا سخته)

    •  

      ممنون که نظرتان را نوشتید. من خبر ندارم که آیا ”بیشتر کسانی که از لیست دفاع می‌کنند تمام این حرف‌ها را می‌دانند“ یا نه. دیگر اینکه این‌طور نیست که کسی که به شکلِ کامل به یک فهرست رأی نمی‌دهد لزوماً جاهای خالی را با نامِ ”دوست آشنا فامیل“ پر کند. در متنِ هم تأکید کرده‌‌ام بر شهرتِ خوب و مربوط.

  2. من منظورم این نیست که جای خالی را با دوست و آشنا پر می کنند منظورم اینه که شما باید همچین احتمال هایی هم در نظر بگیری.

    که گزینه های انتخابی شما احتمال رای آوردنشان پایین است و لیست هم با تمام کاستی و نواقص اگر کامل در رای گیری شرکت نکند رای اش شکسته می شود.

    همین

     

  3. از نوشتار شما اینطور فهمیده میشود که "افراد مفید" را معادل: "اشخاصی که جاافتاده باشند (مثلاً بیش از چهل سال‌شان باشد)، و شهرتِ خوب و مربوط داشته باشند" میدانید!!

    ضمن اینکه جا افتاده بودن با این تعریف که سن شان بیش از چهل باشد، به نظر ملاک منطقی ای نیست. نیز معیار "شهرت خوب و مربوط" هم مبهم است. خوب یعنی چی؟ مربوط به چی؟

    یک هفته ای است که اطرافیان اصرار دارند رای بدهم. میپرسم چرا؟ خود تو چرا رای میدی؟ چرا به فلانی و به فلان لیست؟ میزان دقت و وضوح معیارها و قوت استدلالهایشان مانند متنی است که شما پیشکش اذهان دنبال کنندگان وبلاگتان کرده اید.

    البته شاید محق باشید و محق باشند. عرصه سیاست اقلاً در مملکت ما (از ممالک دیگر خبر ندارم) از عرصه اندیشه منطقی و جدی فاصله اش بسیار است. رای دادن به رئیس جمهور بیشتر شبیه رای دادن به میزان جذابیت یک سلبریتی یا انتخاب دختر شایسته سال و اینها است.

    • در پاسخ به ماه چهره:

      برایم روشن نیست نتیجه‌گیری‌تان در موردِ معادل و تعریف چه مبنایی دارد. منظورِ من از جاافتاده کسی است که خیلی جوان نباشد و به پختگی‌ای رسیده باشد. معیارِ چندانِ غریبی نیست برای عضویت در شورایی که برای شهر تصمیم‌ می‌گیرد. مربوط‌بودن هم یعنی اینکه کاندیدا فعالیتِ اجتماعی‌ِ مهم و تأثیرگذاری کرده باشد. در اینجا به گمان‌ام انتظارِ تعریف‌های دقیقِ با مرزهای مشخص انتظاری نابجا است.

      شاید نگاه به فرآیندِ انتخابات در جاهای دیگر شما را به این نتیجه برساند که، از نظرِ فاصله از اندیشه‌ی منطقی و جدی، ایران فرقِ زیادی با جاهای دیگر ندارد. شرکت در انتخابات می‌تواند نتیجه‌ی میل به تغییر یا میلِ به حفظِ وضعِ موجود باشد. اگر پاراگرافِ سوم‌تان برای اظهارِ نظر بود، حرفی ندارم؛ اگر واقعاً دارید سؤال می‌کنید که دلیل‌های من برای رأی‌دادن چیست، می‌تواند در قسمتِ جست‌وجو در همین وبلاگ واژه‌ی انتخابات را وارد کنید و بعضی مطالب را بخوانید. یک نمونه‌اش این است.

  4. در دعوای مربوط به بهاره آروین که در پی نوشت به آن اشاره شده، نویسنده بیطرف نیست. آروین یک مقاله اش را اینطور شروع کرده: «آن زمان که کاوه لاجوردی «اخلاق شکست» را نوشت، داد منتقدان بیش از همه از این درآمده بود که ای بابا، این‌ها هم با این اخلاق‌گرایی انتزاعی و بی‌جای‌شان.»

    http://baharvin.blogspot.co.uk/2010/

  5. ممنون از پاسخ

    وبلاگ را دنبال میکنم. دیده بودم پستهای سابق شما را.

    با احترام در مورد معیار پختگی و جا افتاده بودن با شما مخالفم. اتفاقاً شورای شهر به نشاط و خلاقیت جوان​ترها نیاز بیشتری دارد. عضویت در شورای شهر برای افراد پخته و جا افتاده (با تعبیر شما) غالباً و با توجه به افراد پخته مشاهده شده در این شورا مسئولیت دوم و سوم است و بنابراین کار در آن​جا در اولویت دسته​ چندم. در یک کلام آدم جا افتاده وقتش را در شورای شهر هدر نمی​دهد. نهادهای مهم​تر و در سطح کلان​تر برای فعالیت این قبیل آدم​ها هست (کاملاً به اهمیت شورای شهر واقفم). ضمن این​که قرار نیست در شورای شهر تصمیمات پیچیده مثلاً در حد سیاست​گذاری خارجی گرفته شود تا نیاز به پختگی چندانی باشد. مگر این​که از شورا انتظارات دیگری جز آن​چه در قانون برای آن تعریف شده داشته باشیم.

    اگر هم بگویید پختگی "در حد و اندازه​ی حضور در شورای شهر" منظور است باز هم معلوم نیست که چرا بالای چهل سال و جوان نبودن این حد و اندازه را تعیین می​کند. به هر حال انجام هر کاری حدی از پختگی را لازم دارد. برای همین این ملاک، ملاک خوبی نیست! به نظرم این ملاک شما شاید برای نمایندگی مجلس بهتر باشد.

    فرمودید فعالیت اجتماعی مهم و تاثیرگذار. یک سوال: در کدام نهاد دیگری (به جز انجمن دانشگاه​ها که اوضاع خوبی ندارند و برای مردم هم شناخته شده نیستند) غیر از شورای شهر می​توان "فعالیت اجتماعی مهم و تاثیرگذار" داشت که البته قانونی هم باشد و باعث شناخته شدن آدم​های مهم و تاثیرگذار شود؟ اتفاقاً شورای شهر شروع خوبی است برای فعالیت.

    پرچانگی من را عفو کنید

    سپاس از توجه​تان

    • ممنون. فقط در موردِ بندِ آخر حرفی دارم. انواعِ مختلفِ فعالیت را می‌شود در نظر گرفت:‌ کار در بنیادهای خیریه‌ی خوشنام و مستقل، کار در صنف‌ها و سندیکاها (مثلاً اتوبوس‌رانی و تاکسی‌رانی)، ورزشکارِ حرفه‌ای خوشنامی که حرف‌زدن‌اش را دیده باشیم و پسندیده باشیم، استادِ مستقلِ دانشگاه‌ها، وزرای خوشنامِ سابق، نمایندگانِ سابقِ مجلس که خوشنام و مردمی بوده باشند، شهردارانِ سابق.

نظرتان را بنویسید