از انتخابشدنِ آقای روحانی بسیار خوشحالام (آن هم با رأیی قویتر از چهار سال پیش، هم به لحاظِ تعداد و هم به لحاظِ درصد). نه فقط از این نظر که کاندیدایی که به او رأی دادهام انتخاب شده است، بلکه مشخصاً از این نظر هم که میزانِ مشارکت اینهمه بالا بوده است، و نیز از این نظر که میبینم که برخی از کسانی که بعد از انتخاباتِ سالِ هشتادوهشت بهجدّ میگفتند که رأی نخواهند داد پریروز رأی دادهاند و بلکه دیگران را هم به مشارکت ترغیب کردهاند، و بسیار خوشحالام که میبینم که ایرانیانِ زیادی در داخل و خارج احساسِ مسؤولیت کردهاند و رأی دادهاند. این به نظرم قدمِ بزرگِ مؤثری است برای نهادینهکردنِ دموکراسی. و به نظرم، حالا که کمی مانده به بیستسالهشدنِ دومِ خرداد، خوب است قدردانِ جنابِ آقای سیّدمحمد خاتمی باشیم که در سالِ ۱۳۹۰ دشنامهای سبز و کنایههایی از الوانِ دیگر را به جان خرید و در انتخاباتِ مجلس شورای اسلامی رأی داد. من شخصاً ارادتمندانه سپاسگزارم که ایشان خردمندانه کوشید که این شعله نمیرد.
از نتیجهی انتخاباتِ شورای شهر تهران کمتر از نتیجهی انتخاباتِ ریاستجمهوری خوشحالام. غیر از اینکه به نظرِ من شرطِ لازمِ عضویت در شورای شهر میزانی از تجربه و جاافتادگی است (از جمله از نظرِ سنّ و سال)، این هم هست که نه از اولین دورهی شورای شهرِ تهران خاطرهی درخشانی در ذهنام مانده است و نه از ششمین دورهی مجلس شورای اسلامی. غیر از استقراءِ بدبینانهای که در موردِ شورای بعدیِ شهرِ تهران نگرانام میکند، این هم البته هست که—چنان که افرادِ زیادی گفتهاند—یکدستبودنِ تعلقاتِ سیاسیِ هر شورایی که امکاناتِ مالی و وظایفِ اجراییِ فراوان دارد البته مایهی نگرانی است. به گمانِ من شورا شورای بهتری میبود اگر مثلاً آقایان چمران و طلایی هم عضوش میبودند، همچنان که، از جهاتی، به نظرم اتفاقِ خوبی بود که آقای حدادعادل در مجلسِ ششم بود.*
به هر حال، این انتخابات هم، مثلِ چند موردِ این سالهای اخیر، باعث شد تهران را حتی بیش از قبل دوست بدارم.
* و نیز گمان میکنم مجلسِ ششم مجلسِ بهتری میبود (از لحاظِ کارآمدی و پیشبردِ اصلاحطلبی) اگر هاشمیرفسنجانی عضوش میبود. شخصاً متأسفام که، هیجانزده و از روی خامی، یکی از هدفهای عمدهام در رأیدادنِ سالِ هفتادوهشت جلوگیری از حضورِ او در مجلس بود.
با توجه به ترکیب شورا نگران فساد نیستم، به گمانم تنوع در حدی هست که این نگرانی را کم کند. اینکه قوانین فعلی به شکلی است که ممکن است اقلیت *هیچ* نمایندهای نداشته باشد، بیشتر برای من مایهی تاسف است. کاش وقتی طلب/رفتار عمومی (در هر دو سو) لیستی رای دادن شده، قوانین به گونهای تغییر کند که گروهی به دلیل چند درصد رای کمتر کلا بینماینده نماند.
سلام و تبریک،
یک نکته: فقط کنایه و دشنامِ سبز نبود. انتقادهایِ حساب شده هم بود. فراموش نکنیم انتقادهایِ حساب شده و قابلِ تامل به خاتمی هم بخشی از ماجرا و تاریخِ عجیبِ اصلاح طلبی است.