در دو-سه ماهِ اخیر به مناسبتی زیاد با ویتگنشتاین (بهویژه ویتگنشتاینِ متأخر) سروکار داشتهام. چند روز پیش باز رسیدم به قسمتِ ۲۴۴ از پژوهشهای فلسفی، جایی که صحبت از زبانِ درد است.
کودک آسیب میبیند و گریه میکند؛ مطابقِ ترجمهی استانداردِ پژوهشها (کارِ الیزابت انسکوم)، بزرگسالان به کودک exclamations را یاد میدهند و بعد جملههایی را [مثلاً ’درد دارم‘ را] یاد میدهند. ویتگنشتاین توضیح میدهد که بزرگسالان به این طریق یک رفتارِ جدیدِ مربوط به درد را به کودک یاد میدهند. مخاطبِ فرضیِ ویتگنشتاین (همان موجودِ هوشمندی که حرفهایش را ویتگنشتاین در علامتِ نقلِ قول میآورَد) میپرسد که، پس، آیا ’درد‘ حقیقتاً به معنای گریهکردن است، و ویتگنشتاین میگوید که اینطور نیست؛ بیانِ لفظیِ درد جایگزینِ درد میشود ولی درد را توصیف نمیکند.
جادوی ویتگنشتاین نگذاشت ادامهی قسمت را توضیح ندهم و مستقیماً بروم سرِ اصلِ مسأله. مسألهی من این است که آنچه، در ترجمهی استانداردِ انگلیسی، ویتگنشتاین به آن گفته است exclamations (در اصلِ آلمانی: Ausrufe) به فارسی چه میشود.[ ترجمهی جدیدِ انگلیسی در اینجا از لحاظِ معادلگذاری برای این واژهی آلمانی فرقی با ترجمهی انسکوم ندارد.] زندهیاد فریدون فاطمی در ترجمهاش از پژوهشها این واژه را در اینجا به ’ابراز عاطفه‘ برگردانده است؛ اما بهنظر میرسد که معنای واژهی اصلی و ترجمهی انگلیسیاش خاصتر از ابرازِ عاطفه باشد—مشخصاً: اداکردنِ جملههایی هم که کودک یاد خواهد گرفت مصداقِ ابرازِ عاطفه هستند.
برای واژهی انگلیسی (در شکلِ مفردش) فرهنگِ هزاره اینها را پیش نهاده: فریاد، داد، بانگ، جیغ. حالا دقیقاً نمیدانم در موردِ ’بانگ‘ چه بگویم (غیر از اینکه، فارغ از معنا یا دلالتِ ضمنیاش، گمان نمیکنم برای ترجمهی ویتگنشتاین مناسب باشد چرا که متنِ اصلی زبانِ خودمانیای دارد)؛ اما در موردِ بقیه بهنظرم میرسد که برای مفهومی که ویتگنشتاین دارد بیان میکند مناسب نباشند: مثلاً بهنظر میرسد که جیغزدن چیزی نباشد که بزرگسالان به کودک یاد بدهند—و حتی بهنظر میرسد جیغزدن نمونهای باشد از چیزی که ویتگنشتاین در همین پاراگراف در موردش صحبت کرده است: بیانِ طبیعیِ ابتداییِ یک احساس.
با تأمل و مشورت بهنظرم رسید که برای این معنای Ausrufe/exclamation میشود گفت آخگفتن.
دقیقا. در انگلیسی ouch هم می گویند که همان آخِ خودمان است برای بیانِ درد.
صرفًا چون بعد از ترجَمۀ شما منتشر شده است و نمیدانم دیدهاید یا نه: در ترجَمۀ جدیدِ فارسیِ پژوهشها—با ترجَمۀ آقایِ مالک حسینی—، نیز ترجَمه شده به "آخوفریادها". و گُمانِ من این است که "فریادها" اضافی است، رجوعی به یکی دو واژهنامۀ آلمانی نیز ظاهرًا مؤیّد همین است که "آخگفتن/آخ" درست است، بخصوص در این سیاقِ مشخّص که شما در اینجا بحثاش را کردهاید.