تصور کنید فیلمِ مستندی میبینیم که آندرئا پیرلو دارد سبکِ بازیِ زیدان را تحلیل میکند، با تأکید بر بازیِ برزیل-فرانسهی ۲۰۰۶، یا مارتین سکورسیزی کارِ هیچکاک را با تمرکز بر سرگیجه. یا ایرج جنتیعطایی ظرایفی از ترانهی سرودهی محمدتقی بهار را برایمان میگوید. استادِ طرازِ اولی کارِ استادِ طرازِ اولی را شرح میدهد، و ما حظّی میبریم آغشته به تحسین (و شاید غبطه).
حاشیهی کریپکی بر ویتگنشتاین را که میخوانم، و مخصوصاً به مقایسهی مسأله و راهحلِ شکّاکانهی ویتگنشتاین با مسأله و راهحلِ شکّاکانهی هیوم که میرسم، چنان احساسی دارم.
من البته منتظر بودم که الان در اینجا چیزی در مورد Raymond Smullyan بخوانم. علینا بطول الآمال.
شنیدهام ناشرِ ایرانی وعده کرده که ترجمهی کتابی از ایشان (دربارهی قضایای ناتمامیتِ گودل) در همین امسالِ هجریِ خورشیدی منتشر بشود. عمرِ هر دوی شما (R.S. و م.-ص. ز) دراز باد.
ظاهراً، و معالأسف، عمر دراز اولی همین امروز به پایان رسیده است. هرچه خاک اوست، بقای عمر دومی.
به گمانام محمدصالح هم میخواسته خبر بدهد و من اشاره را درنیافتم…
عمرِ *شما* دو تن دراز باد.
برایان لایتر هم خبر را اعلام کرده است:
http://leiterreports.typepad.com/blog/2017/02/in-memoriam-raymond-smullyan-1919-2017.html
بله. من گمان کرده بودم که می دانی. علی ای حال، امیدوارم ناشر مذکور به وعده اش عمل کند.
A logician approaches two men, knowing that one always tells the truth, and one always lies. She does not know which is which.
She asks the man on the left "Would your fellow tell me that Raymond Smullyan has died?"
The man replies "no."
The logician weeps.
عنوان پیشنهادی من:
نه این که فلیمی باشد از صحبتهای ماتراتزی درباره زیدان در فینال ۲۰۰۶.