تصور کنید با پرسشی اخلاقی مواجه هستیم و برای مقاصدی عملی نیاز داریم پاسخاش را بدانیم. به شخصی مراجعه میکنیم (به یک "متخصص") که به او اعتماد داریم و نظرش را در موردِ پرسشمان صائب میدانیم. پاسخاش را میپذیریم و بر پایهاش عمل میکنیم. اما دلیلِ او برای این پاسخ را بررسی نکردهایم (و شاید اصلاً دلیل را نپرسیدهایم): نظر را پذیرفتهایم، صرفاً چون متخصص چنین گفته است.
با تمرکز بر بعضی بحثهای اخیر در موردِ احاله در اخلاق (بهویژه [1] و [4])، در این جلسه به دو مسأله میپردازیم: اول اینکه آیا در مراجعه به متخصص (به مفهومی که چند سطر بالاتر گفتیم) اِشکالی هست یا نه، دوم اینکه چرا این کار را غریب مییابیم.
[1] David Enoch, "A defense of moral deference", The Journal of Philosophy, 111 (2014): 229-258.
[2] Alison Hills, "Moral testimony and moral epistemology", Ethics, 120 (2009): 94-127.
[3] Robert Hopkins, "What is wrong with moral testimony?", Philosophy and Phenomenological Research, 74 (2007): 611-634.
[4] Sarah McGrath, "Skepticism about moral expertise as a puzzle for moral realism", The Journal of Philosophy, 108 (2011): 111-137.
—
این چکیدهی صحبتِ من در پنجمین همایش نظام اخلاقی مولانا است (تهران، نوزدهمِ آذرِ نودوپنج). پیش از جلسه برای اینکه ذهنام را مرتب کنم حرفهایم را نوشتم، و حاصلْ متنی طولانی است (حدوداً ششهزار کلمه)، که بخشِ عمدهای از آن صرفِ این شده است که صورتِ مسأله روشن شود و ایدهآلسازیهایی وارد شود تا مسألهی اصلی از حواشیاش جدا شود (حاشیههایی مثلِ خطرِ سوءاستفاده از مناسباتِ قدرت). اگر مایلاید میتوانید به من ئیمیل بزنید تا متن را برایتان بفرستم. گرچه در مواضعیْ تقریر از من است، تقریباً هیچکدام از ایدهها از من نیست: صرفاً گزارش کردهام. در ضمن، این وبلاگنویس هرگز درگیرِ هیچ پژوهشی در موردِ "نظامِ اخلاقی"ی جلالالدین رومی نبوده است.