اگر سواد نداریم دست‌کم متواضع باشیم

در مترو جوراب می‌فروشند جفتی هزاروپانصد تومان. این جوراب‌ها، با آن آشکاربودگیِ کیفیت‌شان، مارکِ نایکی یا پیوما (یا هر دو!) دارند. برایم جالب است که کسی گول بخورد و اینها را اصل تصور کند؛ اما آیا بدیِ دروغ کمتر می‌شود اگر بر مخاطبْ معلوم باشد که دروغ است؟ یا شاید این تولیدکنندگان قصدِ خاصی ندارند و لذا دروغ نمی‌گویند: شاید صرفاً گمان می‌کند که بخشی از روالِ جوراب‌سازی این است که لوگوی مشهوری را روی محصول بدوزند یا بچسبانند؟

چیزِ دیگری هست که به نظرم دست‌کم همین‌قدر زشت است: اینکه در جلسه‌‌ای آکادمیک و رسمی، کسی در موضوعی صحبت کند که بضاعت‌اش را ندارد. منظورم فقط شارلاتانیسم نیست: هم‌چنان زشت است، حتی اگر سخنران در این گمان باشد که در موضوع توغّل دارد.

اما گاهی کار از زشتی می‌گذرد. سخنرانِ بی‌بضاعت اگر مطالعه‌اش کم باشد و در قالبِ استادِ علّامه فرو برود، یا اگر کم‌هوش باشد و ژستِ تندذهنی بگیرد، این دیگر مهوّع است به نظرِ من. علّامه‌ی کم‌خوان نیمی از صحبت‌اش می‌شود نصیحت و انتقاد از رفتارِ ترافیکیِ ما ایرانی‌ها، حتی اگر قرار بوده مثلاً تغییراتِ موضعِ رالز در ویراستِ دومِ کتاب‌ را برایمان بگوید؛ باهوشِ تقلّبی حتی نصیحت هم بلد نیست: فقط مزه‌پرانی می‌کند، اگر که بلد باشد. هیچ کدام به هیچ سؤالِ جدی‌ای جوابِ جدی نمی‌دهند، هر دو هم البته که شکایت می‌کنند از کمیِ وقت، وقتی که از پیش معلوم بوده چقدر است و حتی از ربع‌اش هم استفاده‌ی به‌دردخوری نکرده‌اند.

اهلِ فنّ معمولاً در این امور گول نمی‌خورند، غیرِ اهلِ فنّ گاهی گول می‌خورند؛ اما، خب، شاید کسانی هم باشند که باور کرده باشند که چیزی که از دست‌فروشِ کنارِ خیابان خریده‌اند عطرِ شانل بوده یا معتقد باشند سرمایه‌داری در نیجریه هست که آماده است بیست‌میلیون دلار به حساب‌شان واریز کند.


پی‌نوشت. اشاره به کلاهبرداری‌های 419 با خواندنِ صفحه‌ی 50-ِ کتابِ سامنر به فکرم رسید.

6 نظر برای "اگر سواد نداریم دست‌کم متواضع باشیم"

  1. سلام
    وقتی یکبار نوشته را خواندم، با خودم گفتم چرا این قدر ابهام؟ و چرا نه هیچ نوع از صراحت مصداقی؟
    به عبارت دیگر، محتوای نوشته نقدی ست به بخشی از فضای آکادمیک و برخی از افراد آکادمیک. چنین محتوایی می طلبد که آدرس ها به صورت صریح ذکر شود: اینکه این نقد به کدام محیط آکادمیک مربوط می شود، به کدام شخص یا اشخاص؟ نوع فضل فروشی بی مایه ایشان چگونه بوده و الخ.
    حداقل نظر من این است که جز از طریق صراحت، هدف این نوشته محقق نمی شود. یک مثال بزنم. در جایی این طور نوشته شده:
    "هم‌چنان زشت است، حتی اگر سخنران در این گمان باشد که در موضوع توغّل دارد."
    وقتی سخنران چنین گمانی دارد، جز با صراحت (هرچند این صراحت برای او گزنده باشد) می توان او را از گمان باطلش مطلع کرد؟
    در جایی نوشته شده:
    "یا اگر کم‌هوش باشد و ژستِ تندذهنی بگیرد"
    او چگونه باید بفهمد که کم هوش است؟ جز با صراحتی گزنده؟

    بحث سلیقه است ولی تمام ابهام ها و کنایه های ریز و درشت نوشته (در غیاب صراحت مصداقی) تأثیر خاصی در محتوا نداشته است. یعنی کل نوشته را می توان بدون از دست دادن محتوا در عنوان آن خلاصه کرد.

    • شما حتماًشوخی می‌کنید که اگر صراحت گزنده درکار باشد، "او" از گمان باطنش آگاه می‌شود و انشالله دیگر تکرار نمی‌کند. به فامیل ما گفتند آلو زیاد نخور هیزه می‌آورد، پاسخ داد به هول و قوه‌ی الهی هیزه‌اش را هم می‌خورم.
      کاوه عنوانِ این متن را محترمانه نوشته است و متن ایضاح آن عنوان است. صورتِ غیرکلانتری والبته طویل عنوان مثلاً این است که:
      اگر سواد نداریم، دکترای قالیچه‌ای یا وزارتی/وکالتی گرفته‌ایم، به واسطه‌ی آقاجان ودایی جان یا به توصیه‌ی وزارت فخمیه و زیرمجموعه‌هایش به مناصب دانشگاهی رسیده‌ایم، دستِ کم "بچه‌پررو" نباشیم.

    • در ادامهٔ نکتهٔ فراز قلبی: با صراحت در نوشتار نقدهای این‌چنینی می‌توان دیگران را از علائم چنین فضل‌فروشی‌هایی آگاه کرد.

  2. دکتر لاجوردی نشان داده است که صراحت هم گاهی به خرج می‌دهد: در نقد
    حجت‌الاسلام خسروپناه و دکتر لاریجانی (وقتی که رئیسش بود) با ذکر نام
    نشان داد که این آقایان در بعض موضوعات خیلی هم «توغّل» ندارند،یا همین
    اواخر در اثبات اینکه فلان «مترجم» بیسواد است.

    اما معتقدم فراز قلبی و دال بی ربط می‌گویند. به نظرم نویسنده در اینجا
    دارد موعظه کلی می‌کند و می‌گوید، مثلن، که اگر میزان وقت از قبل مشخص
    است، بی‌مایه‌گی خودتان را به گردن «وقت» نیندازید. (می‌توانست مثلن این
    را هم بگوید که جلسه دفاع از رساله جای شوخی مکرر با استاد ممتحن نیست، و
    باز هم لازم نبود مصداق بگوید: جلسه دفاع، کلن، جای شوخی نیست وقتی که
    ایراد جدی به شما گرفته‌اند.) علایم را هم گفته. به هیچ معنی از «ابهام»،
    من ابهامی در این نوشته ندیدم.

    • درست. من هم خواستم بگم که «موعظه کلی» چیز لوس و بی‌خاصیتی است. وقتی به درد می‌خورد که مثل همان ترجمهٔ اشتباه یا مقالهٔ مزخرف صراحتاً به آن موضوع پرداخته شود.

نظرتان را بنویسید