رؤیا غمگین است: متوجه شده که شوهرش بیش از سه ماه است که با خانمِ جوانی رابطه دارد. رؤیا تنها است: شوهرش او را برای خاطرِ آن خانم رها کرده است. رؤیا احساس میکند بهطرزِ مضاعفی فریب خورده: اولاً آن خانمِ جوان از سه ماه پیش به خانهی رؤیا میآمده، ثانیاً دوستانِ رؤیا شوهرش را در دیدارهای مخفیانه مساعدت میکردهاند. مدتی میگذرد. و رؤیا کمکم دارد عاشق میشود (بر کسی که طبعاً شبیه به آقای صابر اَبَر است). خب، حالا رؤیا اگر معلمِ پیانو باشد و شخصیتِ اصلیِ فیلم هم باشد، انتظار داریم چند باری او را در چه حالی ببینیم؟ بله: پیانو بزند. و خیلی هم پرتوقع نخواهیم بود اگر انتظار داشته باشیم که به مقتضای حالْ او را در حالِ نواختنِ موسیقیهای متفاوتی ببینیم.
و اگر بگویند که وزارتِ ارشاد اجازه نداده است یا اجازه نمیداد چنین صحنهای در فیلم باشد، در این صورت جوابِ بدیهی این است که وقتی—به هر دلیلی—از معلمِپیانوبودنِ کسی هیچ استفادهای نشود میشود برای او شغلِ دیگری نوشت. (یا آقای پیمان معادی در مقامِ کارگردان نتوانستهاند صحنهی پیانونوازیای را با مونتاژ در فیلم جا بدهند؟) آیا آقای پیمان معادی در نگارشِ فیلمنامهی به این نکته بیتوجه بودهاند؟ آیا خانمِ مهناز افشار فرصت/همت نکردهاند یاد بگیرند چند قطعه را بنوازند؟ اما در سراسرِ فیلم هرگز چنین صحنهای نمیبینیم.
***
خواندهایم که رابرت دنیرو مدتی در نیویورک تاکسی رانده است تا بتواند نقشاش در فیلمِ سکورسیزی را باورپذیرتر درآورَد، یا اِیدرین برودی مدتها تمرین کرده است تا بتواند در فیلمِ پولانسکی شوپن بنوازد. گمانِ من این است که در چندده سالِ اخیر دنیای حرفهایِ سینما در سطحي جهانی، قابلِ تصور نبوده است که در صحنهای که بازیگری باید آواز بخواند کسِ دیگری بهجای او بخواند، چه برسد به اینکه در کلّ فیلمی کسِ دیگری بهجای بازیگر حرف بزند! بازیگر بلد نیست مطابقِ فیلمنامه آواز بخواند یا ساز بزند؟ راهحل ساده است: یا باید یاد بگیرد، یا باید بازیگرِ دیگری انتخاب بشود. بازیگر صدای مناسبی ندارد یا (بدتر) نمیتواند متناش را بگوید؟ مشکلی نیست: شغلِ دیگری انتخاب کند. و نگاهی کنیم به بازیگرانِ مهمِ ایرانی در فیلمهای کارگردانانِ مهمِ ایرانی: آوازخواندنِ کسی بهجای بازیگرِ نقشِ اولِ فیلمِ سنتوری، یا صحبتکردنِ آقای منوچهر اسماعیلی بهجای چند بازیگرِ معروف در مجموعهی هزار دستان. و چون این بسیار.
خود پیمان معادی تو مصاحبه با روزنامه بهار گفته که به عمد صحنه ای از پیانو زدن رویا رو تو فیلم نگذاشته چون رویا حوصله ی پیانو زدن نداره و دیگه از یه وقتی به بعد فقط داشته شاگرداشو تصحیح می کرده و بعد هم اینکه کارگردان دوست نداشته با صحنه های پیانو زدن رویا فیلم سانتیمانتال بشه.(نقل به مضمون)
فکر می کردم دلیل عصبانیتت چرندیات دیگه ی فیلم بوده
مثلا ؟
اول قاعدتاً باید حوصله شاگرد درس دادن نداشت، بعد پیانو زدن.
طبق کدوم قاعده خانم رسولی؟
دارم همین کارو می کنم. بخش اول بوی همدردی می داد بخش دوم دلگرمی. ممنونم از توجه و دفتت (اگه توهم نزده باشم باز)!
لینک مصاحبه
http://hosseinpakdel.com/archives/daily/000798.php
سلام عزیز
وقتت بخیر…
من یکی از اعضای پرتابه هستم.
می دونی بعضی وقتا یه سری حرفا هستن که نه می شه تو وبلاگ نوشتشون ( یعنی به اندازه ی یه پست وبلاگ نیستن) و نه دوست داری از بین برن…
من اومدم بهت بگم که پرتابه دقیقا جائیه واسه این حرفا یعنی می تونی تو پرتاب های 198 کاراکتری همه ی حرفای مینیمالت رو بنویسی
ما تو پرتابه کپی پیست نمی کنیم و خوشحال میشیم که تو هم بیای تو جمع ما و از نوشته هات بهره مندمون کنی…
منتظرتیم
http://Partabeh.Com
چه این پست 'کاوهای' است؛ بعد از مدتها.
مرسی.
موافقم شدیدن.