در پایگاه اطلاعرسانیِ رئیسِ مجمعِ تشخیصِ مصلحتِ نظام آمده است:
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با توجه به جوّ آزاد اجلاس در جمهوري اسلامي ايران براي بيان ديدگاههاي مختلف گفت: كشورهاي استكباري و رسانههاي وابسته به آنان سعي كردند دستاوردهاي خوب اجلاس تهران را تحتالشعاع مواضع برخي نطقهاي ميهمانان قرار دهند در صورتي كه اگر حسننيت داشتند، بايد برعكس آن عمل كرده و نتيجهگيري ميكردند كه در اجلاس تهران آنقدر سعهصدر و آزادي بيان و تحمل مخالف براي حاضران وجود داشت كه همه توانستند نظرات خود را در قالب يك اجلاس بينالمللي بيان كنند.
پیشتر هم دبیرِ ستادِ حقوقِ بشرِ قوهی قضائیه ایدهی مشابهی را مطرح کرده بود. خبرگزاری مهر در مطلبی با عنوانِ "محمدجواد لاریجانی-1: بیان نظرات مخالف توسط مرسی نشان دهنده سعه صدر بالای ایران است" گزارش کرده است که
وی در خصوص سخنان مرسی رئیس جمهور مصر در اجلاس نم با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران از بیان نظرات مخالف ابایی ندارد گفت: ما اعتقاد نداریم که باید نظرات دیگران را حذف کرد. در اجلاس امروز تهران اظهارات مخالفی از سوی محمد مرسی رئیس جمهور مصر و بان کی مون دبیرکل سازمان ملل مطرح شد اما ما مخالف اظهار نظر نیستیم و اعتقاد داریم کسی نباید نظر خود را به دیگران تحمیل کند.
لاریجانی با تاکید بر اینکه بیان نظرات مخالف از سوی محمد مرسی و بان کی مون در اجلاس تهران بزرگی و سعه صدر جمهوری اسلامی ایران را نشان می دهد گفت: اجلاس امروز تهران نشان دهنده عظمت و مقام بالای جمهوری اسلامی ایران بود.
به گمانِ من این نظرات تلقیِ غریبی از سعهی صدر و آزادیِ بیان را نشان میدهد—نیز تلقیِ جالبی را از مفهومِ اجلاسِ بینالمللی در سطحِ سرانِ کشورها. آقای محمد مرسی در سخنرانیاش در اجلاسِ تهران چیزهایی گفته که در تعارض با بعضی سیاستهای جمهوری اسلامی ایران است (و، مطابقِ آنچه وزیرِ امورِ خارجهی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است، ترجمهی دستکم یکی از شبکههای تلویزیونیِ رسمیِ جمهوری اسلامی از دستکم بخشهایی از آن سخنانْ "دارای اشکال" بوده است). به نظر میرسد که آقایان هاشمیرفسنجانی و لاریجانی این موضوع را که آقای مرسی—که رئیسجمهورِ مصر است—توانسته چنین صحبتهایی را مطرح کند از فضایلِ جمهوری اسلامی برمیشمارند: آقای هاشمیرفسنجانی معتقدند که این حاکی از این است که در اجلاس آزادیِ بیان وجود داشته است؛ آقای لاریجانی هم میگویند که قائل به این نیستند که باید نظراتِ دیگران را حذف کرد.
سؤالی طبیعی در اینجا این است که اگر، به فرض، جمهوری اسلامی ایران این اندازه سعهی صدر نمیداشت چگونه رفتار میکرد؟ آیا از آقای مرسی میخواست که پیش از جلسه متنِ سخنرانی را برای ممیّزی به دبیرخانهی اجلاس تحویل بدهد؟ آیا اگر از بیانشدنِ نظراتِ مخالف ابا میداشتیم احتمالاً سخنرانیِ آقای مرسی را قطع میکردیم؟ از طرفِ دیگر، آیا اینکه آقای احمدینژاد بارها در سازمانِ مللِ متحد بر ضدِ اسرائیل و امریکا سخنرانی کردهاند نشاندهندهی "عظمت و مقام بالای" ایالاتِ متحده است؟ ظاهراً چیزهایی هست که از اقتضائاتِ اجلاسهای اینچنینی است، و ربطی به سعهی صدر ندارد.
قوانینِ جمهوریِ اسلامیِ ایران آزادیِ بیان را محدود میکنند (مثلاً از اصلِ بیستوچهارمِ قانونِ اساسیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران برمیآید که مطبوعات در انتشارِ مطالبی که مخل به مبانیِ اسلام باشد آزاد نیستند). نظرها دربارهی آزادیِ بیان متفاوت است و من استدلالِ بسیار قاطعی به نفعِ هیچ کدام از طرفهای متعددِ این بحث نمیشناسم، اما به نظرم یک چیز واضح است: وقتی در جایی آزادیِ بیان باشد لازم نیست مقاماتْ بودناش را یادآوری کنند. سعهی صدر و آزادیِ بیان که باشد، طبیعی است که هر کسی—رئیسجمهورِ باشد یا نباشد—بتواند حرفاش را بزند. شاید خوب باشد که اگر ایدئولوژیای را در موردِ آزادیِ بیان (یا در موردِ هر چیزِ دیگری) پذیرفتیم، در موردِ ایدئولوژیِ مختارمان شرمنده نباشیم. البته که آمادهی تأمل و فحص در این مورد باشیم که حدودِ آزادیِ بیان چگونه باید باشد، اما سعی نکنیم اوضاع را به خلافِ واقع طوری جلوه بدهیم که از ما ایرادِ حقوقبشری نگیرند.
آقای مرسی حرفهایی زده که با مواضعِ رسمیِ جمهوری اسلامی ناسازگار است؛ شهروندانِ عادیِ ما احتمالاً نمیتوانند چنان مطالبی را منتشر کنند، و در ایران هم آن مطالب با این وسعت—هر چه که هست—منتشر نمیشد اگر که ما میزبان نبودیم. به نظرم بهتر است بهجای اینکه با زحمتِ زیاد سعی کنیم دربارهی سعهی صدرمان نتیجهگیری کنیم، مواضعِ خودمان را شرح دهیم و مواضعِ مخالف را تحلیل کنیم.
آقای دکتر سیدعباس صالحی(دکترای فلسفه، پژوهشگر و محقق، عضو هیات امنای دفتر تبلیغات اسلامی قم) در وبلاگشان مطلبی دارند با عنوانِ "چرا مترجم سخنان مرسی را تحریف کرد؟"
http://www.khabaronline.ir/detail/242118/weblog/salehi
فرض کن ایدئولوژی مختارمان این باشد که (1) آزادی بیان را محدود کنیم، (2)اوضاع را به خلاف واقع طوری جلوه بدهیم که (1) و (2) بخشی از ایدئولوژیمان نیست و (3) آزادی بیان را محدود نمیکنیم. در این صورت چه؟
ایدئولوژیای که مرتبهی اول نباشد به نظرِ من چیزِ غریبی است، و وقتی داشتم مینوشتم که آدم نباید در موردِ ایدئولوژیِ مختارش شرمنده باشد به این نوع ایدئولوژی که مطرح کردی فکر نکرده بودم.
چونان نظری روششناسانه دربارهی ایدئولوژیها: به نظرم خوب است که کسی که ایدئولوژیای را برمیگزیند آن را اعلام کند. در موردِ حکومتها این شاید *لازم* هم باشد. ایدئولوژیای که مطرح کردهای قابلیتِ این را ندارد که کسی که آن را پذیرفته پذیرشاش را اعلام کند. این به نظرِ من نقصِ بزرگی است.
من شاید با ایدئولوژی شما همدل باشم (شاید هم نباشم البته) اما در هر صورت به گمان میکنم ایدئولوژی شما نیز (این بخش که خوب است ایدئولوژی ای که بر میگزنیم را اعلام کنیم) چه بسا مرتبۀ اول نباشد.
اینکه اسم بخشی از ایدئولوژیمان را بگذاریم "چونان نظری روششناسانه دربارهی ایدئولوژیها" ممکن است نشانِ خوش ذوقی و خوش سلیقه گی ما باشد اما آن را از ایدئولوژی بودن نمی اندازد.