ترجمهی دهها کتابِ ریاضی (بسیاریشان از کتابهای اتحادِ شوروی) و انتشارِ مجلهی آشتی با ریاضیات (بعداً: آشنایی با ریاضیات) از اولین چیزهایی است که در موردِ پرویز شهریاری به ذهن میرسد.
دانشآموزِ سالِ دومِ دبیرستان بودم و به نظرم رسیده بود که در یکی از کتابهایِ تألیفیِ آقای شهریاری اشکالی هست. (اگر درست یادم باشد: خواستهی مسألهای این بود که سینوسِ هفتادودو درجه را حساب کنیم، و راهحلِ کتابْ طولِ ضلعِ پنجضلعیِ محاط در دایرهی به شعاعِ واحد را مفروض میگرفت. من، لابد تحتِ تأثیرِ اینکه تازه یاد گرفته بودم که این طول دوبرابرِ سینوسِ هفتادودو درجه است، با استفهامی انکاری پرسیده بودم که بدون دانستنِ جوابِ سؤالْ از کجا میدانیم طولِ آن ضلع چیست.)
نامهای نوشتم و به نشانیِ انتشاراتِ فردوس فرستادم. در میانهی دههی شصت—که شهریاری شصتساله بود—ئیمیلی در کار نبود. یکی-دو ماه بعد جواب رسید. در وصفِ هیجانِ رسیدنِ نامهای از پرویز شهریاری—خودِ پرویز شهریاری—نمیتوانم مبالغه کنم… خطِ شهریاری به نظرم کمی لرزان میآمد. اول پوزش خواسته بود که با تأخیر جواب میدهد (و صحبت کرده بود از مشغلهی فراواناش)، و بعد با حوصله توضیح داده بود و روشن کرده بود که اشکالِ من وارد نیست.
این را نگفتم که ببالم به ارتباط با پرویز شهریاری؛ بلکه میخواهم بگویم که یک جنبهی بزرگیِ شهریاری در این است که نقلِ این داستان اصلاً نشان نمیدهد که من آدمِ ویژهای هستم: اشخاصِ زیادی را میشناسم، از نسلهای مختلف، که پرویز شهریاری با آنان مهربانانه و شاگردنوازانه رفتار کرده است—نامهشان را جواب داده، مقالهشان را چاپ کرده، تلفنشان را جواب داده، وقتِ ملاقات داده.
پرویز شهریاری فرهیخته و پُرنویس و در دسترس بود، و آزاده… چندین نسل از ریاضیاتخواندگانِ فارسیزبان به او مدیوناند.
من ایشان را یک بار از نزدیک در دانشگاه الزهرا درمراسمی به مناسبت روز ریاضیات دیدم. آن روز میزان نا توانیِ جسمیِ ایشان در حدی بود که نتوانستند بیشتر از پانزده دقیقه در مراسم بمانند، اما دعوتِ انجمنِ بسیار نوپای دانشویانِ ریاضی را پذیرفته بودند.
این نوشته با اینکه یک طورهایی خبر از رفتن و نبودنِ کسی می ده٬ دلپذیر و هیجان انگیزه! من دوست دارمش خیلی 🙂
جریان پ.ش. چیه؟ یادمه ما هم وقتی کوچیک بودیم گاهی به جای پرویز شهریاری می گفتیم پ. ش.. ولی یادم نیست چرا.
دومین نفر که قرار گذاشته بودمَم که ببینمش اما…(در سوگِ پرویزِ شهریاری)
http://farbodsfairytale.blogfa.com/post-266.aspx
Kaaave, this made me cry
سلام جناب استاد لاجوردی
نمی دانم مرادتان از تحسین مرام جناب استاد شهریاری چیست اما خوب می دانم در این روزگار که ئی میل باب شده، جواب ئی میل مرا ندادید، حتی توضیحی هم درباره عدم پاسخگویی ذکر نکردید
دوستی که اخیراً با نامِ "یاسر" در اینجا یادداشت [اعنی: کامنت] میگذارد خبر داد که این یادداشتِ بالا (شانزدهمِ مه) از او نیست، و البته این را از توجه به محتوا هم میشد بهآسانی فهمید.
در چند هفتهی اخیر چهار یادداشت را "اسپم" کرده بودم چرا که هر کدام از یادداشتگذارانِ مربوط *با لینکدادن* وانمود کرده بود کسِ دیگری است. بلاگسپات این یادداشتِ بالا را هم، شاید از طریقِ شناساییِ آیپی، در کنارِ اسپمها گذاشته بود؛ اما چون این یادداشت امضای اینترنتیِکسی را جعل نکرده منتشرش میکنم.
گمان نمیکنم در این توّهم باشم که خودِ وبلاگ هم خوانندگانِ زیادی دارد، چه برسد به بخشِ یادداشتها؛ با این حال، در حدِ توانام جلوی فریبکاری و جعلِ هویت را میگیرم.