چند توصیه‌ی منطقی

بیانیه‌ای منتشر شده است با امضای آیت‌الله عبدالکریم موسوی‌اردبیلی. (می‌دانید که ایشان هشت سالِ متوالی در جمهوری اسلامی رئیسِ دستگاهِ قضا بوده‌اند؟) توضیح داده‌اند که، مطابقِ شرع، توهین به اشخاص مجاز نیست. بعد هم صحبت کرده‌اند از اجرای عدالت و توجه به حقوقِ شرعی و قانونیِ افراد، و توصیه کرده‌اند به آشتی و ازیادنبردنِ سوابقِ مجاهدت‌ها.

آقای حسین شریعتمداری در سرمقاله‌ی کیهان به این بیانیه پرداخته‌اند. گفته‌اند که "سطرسطر بيانيه نشان مي دهد كه نگراني و تأسف آقاي موسوي اردبيلي از واكنش مردم و مسئولان نسبت به خيانت و جنايت سران وطن فروش و ضدانقلاب فتنه است و بيانيه در حمايت از آنها نوشته شده است". (البته آقای شریعتمداری در این مقاله بارها در درستیِ انتسابِ بیانیه به آقای موسوی‌اردبیلی تشکیک کرده‌اند؛ به نظرم می آید که جدی‌گرفتنِ این شک چندان با این مدعا سازگار نباشد که بیانیه نگرانی و تأسفِ آقای موسوی‌اردبیلی را نشان می‌دهد.)

آن‌طور که من می‌فهمم، اینها بعضی از نکته‌هایی است که آقای شریعتمداری می‌گویند:

– "اعتراض ايشان [آیت‌الله موسوی‌اردبیلی] به واكنش منطقي و مشتركي است كه مسئولان نظام و توده هاي چند ده ميليوني مردم عليه وطن فروشي آشكار و خيانت و جنايت سران داخلي فتنه از خود نشان داده اند." (در ادامه‌ی مقاله از آقایان موسوی و کروبی و خاتمی اسم برده‌اند.)

– اگر آقای موسوی‌اردبیلی در نحوه‌ی برخورد با "سران وطن فروش فتنه" منکری دیده‌اند، باید بگویند که این منکر چه بوده است.

– "سران فتنه 88 و عوامل میدانی آنها" مرتکبِ منکراتِ زیادی شده‌اند (یک پاراگراف در احصای بعضی از این منکرات نوشته‌اند)؛ شایسته بود در یک‌ونیم سالِ گذشته آقای موسوی‌اردبیلی آن منکرات را هم نهی می‌کردند.

اعتراض‌های آقای شریعتمداری را نمی‌فهمم. بیانیه‌ای منتشر شده حاویِ توصیه و انذار، مشحون از نکاتِ اخلاقیِ اسلامی، بدونِ ذکرِ اسمِ هیچ فردی. به نظرم اگر امضای عالمِ دینیِ سالمندی هم بر پای بیانیه نبود نیـّت‌خوانی موجه نمی‌بود. توصیه کرده‌اند؟ شما هم توصیه کنید. غیر از این، به نظرم به فرض که آقای شریعتمداری قصد داشته‌اند نیـّتِ آیت‌الله موسوی‌اردبیلی را شناسایی و نقد کنند، بهتر می‌بود نقدشان طورِ دیگری باشد.

شاید بهتر می‌بود آقای شریعتمداری از این مدعا دفاع کنند که کاری که توده‌های چند‌ده‌میلیونیِ مردم با آقایان موسوی و کروبی کرده‌اند ابداً حاویِ هیچ توهینی نبوده است. (البته آقای شریعتمداری در همین مقاله بعضی اشخاص را "وطن‌فروش" خوانده‌اند؛ به نظرم برای استحکامِ منطقیِ بیشترِ مقاله در شکلِ فعلی‌اش، شایسته بود که آقای شریعتمداری یکی از این کارها را انجام دهند: یا استدلال کنند که اینکه کسی را وطن‌فروش بخوانیم توهین نیست، یا حرفِ آقای موسوی‌اردبیلی را انکار کنند که "بر اساس هيچ يک از ضوابط شرعي، توهين و افترا به هيچ فرد و گروهي حتي در صورت اثبات جرم وي در محکمه عادله، جايز نمي‌باشد.")

نیز بهتر می‌بود آقای شریعتمداری از این مدعا دفاع کنند که آنچه—هر چه که هست—بر سرِ آقایان موسوی و کروبی آمده یا از جنسِ تضییعِ حق نبوده، یا اینکه کارهای خلافِ آقایان موسوی و کروبی آن‌قدر آشکار بوده که برای سلبِ بعضی حقوق‌شان نیازی به حکمِ دادگاهِ صالح نیست (و این احتمالاً مستظهر خواهد بود به نظریه‌ای در بابِ حقوقِ مردم)، یا اینکه شاید اصلاً جرمِ آقایان در دادگاهِ صالحِ رسمی‌ای اثبات شده است.

این بود توصیه‌های منطقیِ این‌جانب—و البته اخلاق جای دیگر نشیند.

12 نظر برای "چند توصیه‌ی منطقی"

  1. کارهای آن آقایان مصداق چیزی است که در شرع به آن می گویند "فسق آشکار وبیّن". عضو محترم حقوقدان شورای نگهبان قانون اساسی (که کارشناسی حقوق قضایی از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی از دانشگاه تربیت مدرس و دکترای حقوق جزا و جرم‌شناسی از دانشگاه تربیت مدرس دارد وعضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است) چنین می فرمایند:
    http://www.elham.ir/fa/%D8%A7%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9%85%D9%91%D8%A7%D8%B1%D8%9F!
    آیا این فسق آشکار و بیّن امر مبهم و پیچیده‌ای است؟ آیا اهانت به کسانی که به مقدسات اهانت کردند، حرمت عاشورا را شکستند (با فرض تحقق اهانت) جرم و گناه محسوب می‌شود؟
    اگر چنین است:
    – آیا سرکرده منافقین حرمت شرعی دارد؟ و اگر کسی به او اهانت کرد قابل تعقیب است؟
    – آیا کسانی که در خارج کشور هر روز حریم ارزش‌های متعالی را می‌شکنند و بر همه مقدسات تاخت می‌آورند، در حریم امن «حرمت شرعی» مورد حمایت قرار دارند؟ و احدی حق ندارد سخنی بگوید که حمل بر توهین به آنان شود؟
    – آیا فتنه‌گرانی که بدترین اتهامات را به نظام اسلامی زدند، حرمتی دارند که احدی حق ندارد به آنان بگوید بالای چشمشان ابروست؟ […]
    جناب آقای دادستان، شما بگویید تکلیف مردم بزرگ ایران که همگی پیرو رهبر بصیر و متقی و پاک‌نهاد خود هستند، نسبت به فریادها و هشدارها و انذارهای ایشان نسبت به فتنه و فتنه‌گران و سران فتنه چیست؟
    به مطالبه ایشان برای ارتقای بصیرت عمومی در مواجهه با چنین جنگ نرم و فتنه‌های تو در تو چگونه باید پاسخ داد؟ چه کسی و چگونه باید به فریاد «این عمار» پاسخ دهد؟ […]
    در سال 88 خیابان‌های تهران شاهد جنایاتی بی‌سابقه از سوی فتنه‌گران بود. در عاشورای 88، حادثه‌ای رخ داد که شرمساری جاودانه برای عاملان آن به جای گذاشت و عزت پایداری از ملت بزرگ ایران در ابراز تنفر و برائتشان از این فاجعه در نهم دی‌ماه همان سال ثبت کرد. این ملت خون داده است، ولی عزاداری اباعبدالله را به عنوان رمز وفاداری به دین و عدالت و آزادگی و حکومت حق به اثبات رسانیده است. آیا مقاومت مردم عزادار چابهار در تاسوعای امسال برای اثبات این مدعا کافی نیست؟ در عاشورای 88 حریم‌شکنی شد و بستر جنایت را در تاسوعای 89 در چابهار و قتل‌عام عزاداران ابا‌عبدالله فراهم کرد!
    اگر فتنه‌گران در سال 88 آن شنائت را به کار نمی‌بردند امسال تاسوعا خونین می‌شد؟ چه کسی عاملین این جنایات را نمی‌شناسد؟ و ماجرا را نمی‌داند؟ هر کس این حادثه را نقالی کرد افشای اسرار قضایی کرده است؟

  2. مقاله کیهان (و کلا بحث هایی که در هر دو طرف صورت می گیره) بیشتر هدفشون نشان دادن هیپوکرات بودن طرف مقابل هست (و به نظرم هردو طرف دعوا هیپوکرات هستند).
    اینکه حرفی در چه شرایطی بیان می شه در تعیین معنی حرف تاثیر داره. اگر همین نامه را ایشان در شرایطی می نوشت که به رهبر توهین شده بود نه هنگامی که بحث روز توهین به دختر آقای رفسنجانی هست کلا معنی متفاوتی می داد و احتمالا کسی در بالاترین یا خودنویس مقاله ای مشابه مقاله کیهان در مورد ایشان می نوشت. همیشه نمی شه حرف گفته شده رو از فضایی که در اون زده شده جدا کرد: كلمة حق يراد بها الباطل

  3. برای اینکه شریعتمداری ها و شاید خیلی های دیگر رو بشناسی باید با اونها هم سفر یا همسفره بشی. قضیه فهم، خیلی بیش از تصورات ما، گسسته از منطق و قواعد منطقی پیرامون گزاره هاست.
    بهترین بیانی که می تونم بکنم اینه که. ما زبان شریعمداری و او زبان ما را نمی فهمد همانطور که حسن زبان گنجشک را بلد نیست.

  4. سلام آقای لاجوردی.
    مدتی‌ست که کنجکاوِ پاسخِ سوالی شده‌ام، و الآن ظاهرن تصمیم گرفتم که کشفش را کنار بگذارم و از خودتان بپرسم:
    اینکه به چه کامنت‌هایی پاسخ می‌دهید، آیا تابع الگویی است؟
    آخر این چند وقت که دنبال‌کننده‌ی مطالب وبلاگتان بودم، هر چقدر هم که سعی کردم، منحنیِ قابلِ اعتمادی از مشاهدات رد نشد.
    شاید الگو خیلی پیچیده است.
    شاید هم پاسخ می‌دهید، به گونه‌ای که انحصارن به نظرگذار برسد.
    به هر حال این‌ها همه‌ی نتیجه‌ای‌ست که هوش و تخیلم دست‌شان می‌رسید.

    نکته‌ی ظریفِ منطقی هم این است که، همین نظر هم ممکن است در شرطِ "پاسخ‌دهَم؟" صدق نکند:) (از نمونه نکاتِ موردِ علاقه‌ی دکتر اصغری.)

    فرموده‌اید که اخلاق بنشیند جای دیگر در این مقال. اما به نظر من، "اخلاق" اخلاقش این است که ظریفانه خود را جایی قایم می‌کند؛ مثلن، اینکه "بحثِ دو *شخص* با یکدیگر باید منطقی باشد"، انگار بحثِ-اخلاق-بودنِ خود را در جایی از بدنش نهفته دارد.

  5. به نظرم اگه کسی یه شناخت مختصری از این شخص و مسلکش داشته باشه، دیگه لازم نیست مطالب و افاضاتش رو بخونه. یک مشت دروغ و فحش و اهانت در پوشش الفاظ دهان پرکن. من غیر از دروغ از این موجود نه دیده ام نه شنیده ام… حالا کاوه جان شما وقت می گذاری برای همچین پدیده نابهنجاری؟!!!!

  6. به نظرم حرفِ ناشناس (مارس ۸, ۲۰۱۱، ساعت ۹:۲۷) حرفِ حساب است: کانتکست و زمینه‌ی محتوایی این‌چنینی اهمیت‌اش شاید بیشتر از منطقِ محتوا باشد.

  7. بازتاب: عدمِ جوازِ بهتان | | نسخه‌ی قابلِ انتشار

  8. بازتاب: مدیر مسؤول در صفحه‌ی اول | | نسخه‌ی قابلِ انتشار

  9. بازتاب: کمی بعد از "ذوق‌زدگی نشریات زنجیره‌ای-اجاره‌ای" | | نسخه‌ی قابلِ انتشار

نظرتان را بنویسید