دیداری بعد از هفت-هشت سال، در جلسهی سخنرانیاش دربارهی منطقِ ابنسینا. من آخرین سؤالکننده بودم و کمی هم بر موضعام اصرار کردم. جلسه که تمام شد متوجه شدم که حرفام غلط بوده است. کسانی داشتند با سخنران صحبت میکردند و میبایست صبر کنم.
داشت از ساختمان بیرون میرفت که همراهاش شدم و گفتم که حقّ با او بوده است و حرفِ من غلط بوده.
لبخند زد و مهربانانه نگاهام کرد و با لطفِ غیرمتکلّفانهای گفت دفعهی بعد تو برحقّ خواهی بود.
نامِ سخنران (ویلفرید هاجز) در یک مطلبِ دیگرِ این وبلاگ.
“حق” تو این مورد تشدید نداره.
در هر دو مورد من شخصاً به تشدیدِ قاف تلفظ میکنم.
کاش میشد تلفظ "حق" در این مورد را، با صدای شما شنید.
در سطر پنجم ظاهرا به اشتباه "سخران" نوشته شده.
"سخران" غلطِ تایپی بود و اصلاح کردم. ممنون.
صرف ان فضا و جمله ای که از گفتگوی بیرون ساختمان نقل کردید، به نظر می رسد موضع ایشان بیشتر دلسوزانه بوده است تا بزرگوارانه:
کسی آمده است و می گوید که در اصرارش بر موضعش بر خطا بوده است. خب، من هم که باورم این بوده است که او بر خطا بوده است و حین جلسه نیز ابراز نکردم که خطای ایشان را پذیرفتم. پس قطعا دغدغه ایشان از اعتراف، اطلاع رسانی نبوده است. چقدر اشتباه کردن برای ایشان ناگوار است که نتوانسته تحمل کند براشتباه بودن را آن هم در یک موضوع غیرحیاتی. «[حالا انقدر مهم نیست] … دفعه بعد تو بر حق خواهی بود»
گاهی هم درجاتی از خودشیفتگی (بله، خودشیفیتگی) همراه با هوش بالاتر از متوسط، منجر به این می شود که فرد این گونه تصور کند که اگر یک لگد ( ِ – معرفتی) به خودش بزند (اعتراف کند)، این فرصت را از طرف مقابل می گیرد که او (در ذهنش) یک لگد یا بیشتر به او بزند. البته آشنا هستم که در این مواقع، توصیفِ «شجاعت همراه با صبر در اعتراف به اشتباه کردن» قبل از اعتراف از سوی معترف آماده شده است.
زیاد میشنویم که انسان جایزالخطاست. ولی تحمل روانیِ برخطا بودن (بهم نریختن از خطاهای غیرآسیب رسانِ خود و دیگران) چیز قشنگیست. گاهی مساله بر حق بودن یا نبودن نیست. مساله این است که اصلا چه اهمیتی دارد چه کسی بر حق بوده.
همچین ارائه هایی برگزار میشه و هیچکس هیچی به ما نمیگه. حیف حیف
میشود به وبسایتهای مؤسساتِ پژوهشی نگاه کرد. اینجا هم بسیاری اوقات جلساتی در فلسفه (بالاخص در منطق) را آگهی میکند:
http://logiciran.blogfa.com/