امروز لُهوف میخواندم (کتابی از قرنِ هفتم)، و باز دیدم که بسا که به عمقِ زیادِ حرفی توجه نکنیم چون حرف در سیاقی حماسی و زیبا گفته شده، یا چون مکررش شنیدهایم. سیّد بن طاووس میگوید که در عاشورا امام حسین تنها مانده بود و میجنگید و میخوانْد:
القتلُ أولیٰ مِن رُکوبِ العارِ / و العارُ أولیٰ مِن دُخولِ النّارِ.
مصراعِ اول البته که حماسی است؛ اما بیت مصراعِ دومی هم دارد: کشتهشدن ترجیح دارد بر پذیرشِ ننگ، اما خواری هم بدترینِ چیزها نیست—میگوید که پذیرشِ ننگ ترجیح دارد بر عذابِ الهی.
حالا البته که از نظرِ من هم خوب نیست که خوانشهای مدرنِ خودمان را بر ماجرای سالِ ۶۱ هجری بار کنیم (چه برسد به اینکه گفتنِ حرفی مثلِ ”إنّ الحیاةَ عقیدة ٌو جهادٌ“ را به امامِ شیعه نسبت بدهیم)؛ اما به نظرم میشود که در اینجا دخول در نار را، که، علیالفرض، لازمهاش این است که شخصِ داخلشونده مستحقِ عذابِ الهی شده باشد، کمابیش نزدیک فرض کنیم به انجامِ عملِ غیراخلاقی. حرفِ بیت در این صورت این خواهد بود که اگرچه حاضرم بمیرم و تن به ظلم ندهم، باری کارِ غیراخلاقی از تندادن به ظلم هم بدتر است. خودِ تندادن به ظلم را هم اگر غیراخلاقی بدانیم، باز میشود اینطور فهمید که چیزهایی هستند که، به لحاظِ اخلاقی، از ستمپذیری بدترند.
[سوادِ من به اندازهای نیست که متنِ عربی را بتوانم بدونِ کمک بخوانم؛ متنِ دوزبانهای دارم که ترجمهی فارسیاش از سیّداحمد فهریزنجانی است و شرکت چاپ و نشر بینالملل منتشر کرده است.]
فکر میکنم بجای فتحه باید کسره میگذاشتید: القتلُ أولیٰ من رُکوبِ العارِ / و العارُ أولیٰ مِن دُخولِ النّارِ.
اصلاح کردم. ممنون بابتِ تذکر.
این بیت ادامه هم داره. لطفا در توییتر بقیه را بنویسید