دربارهی ماجرای مسابقهدادنِ دو بازیکنِ ایرانیِ تیمی یونانی با تیمی از اسرائیل زیاد صحبت شده است، بیشتر در شبکههای اجتماعی. غریب است که نوعِ واحدی از عمل (مسابقهدادن با ورزشکاری اسرائیلی یا با تیمی از اسرائیل) چنان باشد که نکردناش پاداش داشته باشد و کردناش مجازات. نیز، گاهی این امر به طرزِ نامطلوبی جلبِ توجه میکند که در حالی که مسابقهندادنِ ورزشکارانِ ما جلوهاش در ایران شورآفرین و حماسی است، در خودِ مسابقهها با بهانهی بیماری و آسیبدیدگی است. و نکتههایی دیگر.
آقای معاونِ وزیرِ ورزش اخیراً گفتهاند که این دو بازیکن ”به تیم ملی فوتبال ایران دعوت نخواهند شد زیرا آنها خط قرمزها را زیر پا گذاشتند“، و تأکید هم کردهاند که این موضوع به سرمربیِ تیمِ ملّی ربطی ندارد و مرجعِ تصمیمگیرنده وزارتِ ورزش و فدراسیونِ فوتبال است. در این مورد این نکته مطرح شده است که عملیشدنِ حرفِ آقای معاونِ وزیر میتواند پیامدِ جدیِ دامنهداری برای فوتبالِ ملّیِ ما داشته باشد (تعلیق)، و مجازاتِ افراد باید مستند به قانون باشد، و مجازاتِ این بازیکنانْ این شبهه را ایجاد میکند که ورزشکارانِ ایرانی برای مجازاتنشدن است که با ورزشکارانِ اسرائیلی مسابقه نمیدهند، و غیره.
به نظرِ من لازم/مفید است که در رسانههای رسمی این بحثها مطرح بشود و مردم و مقامات و کارشناسان نظر بدهند. تصورِ شخصیِ من این است که درصدِ بزرگ یا بسیار بزرگی از شهروندانِ ایرانی با اصولِ کلّیِ ضداسرائیلیِ حکومتِ ایران و حمایت از کسانی که سرزمینشان اشغال شده همدلاند و در تقابلهای شخصیشان این را نشان خواهند داد. بهعلاوه، اینطور نیست که معتقد باشم که در موردِ هر سیاستی لازم باشد هر وقت که مسألهای مطرح شد به آراءِ عمومی مراجعه کنیم؛ اما، با این حال، پیشنهادِ من این است که برنامهی نود این هفته از مردم بپرسد که آیا با مجازاتشدنِ شجاعی و حاجصفی موافق هستند یا نه. مستقل از اینکه تدبیرِ نظامِ جمهوری اسلامی در این مورد چه باشد (و این تدبیر میتواند از جنسِ دخالتنکردن باشد)، پاسخِ این نظرسنجیْ محکی است برای سنجیدنِ درستیِ حرفِ معاونِ وزیر که ”این وضعیت برای مردم ایران قابل تحمل نیست“.
در کنارِ همهی حرفهای قبلی، این هم لحاظکردنی است که با روالِ فعلیِ حکومتِ اسرائیل در کرانهی باختری و در غزه، نامنتظر نیست که جامعهی جهانی به طرفِ تحریمِ اسرائیل برود (کاری که در دهههای هشتاد و نودِ میلادی با آفریقای جنوبیِ آپارتاید شد، و دستکم در امورِ آکادمیک هم چند سالی است که تلاشهایی شروع شده)؛ عاقلانه نیست که به حکومتِ اسرائیل بهانهای برای مظلومنمایی بدهیم.
موافق نیستم که درصد بسیار بزرگی از مردم ایران در سیاستهای ضد اسرائیلی با حکومت ایران همدل باشند. اتفاقاً فکر میکنم واضح است که درصد قابل توجهی از مردم در سیاستهای ضداسرائیلیِ خود سعی می کنند از حکومت ایران فاصله بگیرند.
البته من قیدِ مبهمی گذاشتم و گفتم "اصولِ کلّیِ ضداسرائیلی"ی حکومتِ ایران. به هر حال، راهِ عملیِ قاطع برای اینکه پرهیز کنیم از "به نظرِ من" و "فکر میکنم" در موردِ اینکه چندمیلیون نفر چه نظری دارند، این است که واقعاً آمارگیری کنیم.ِ
بله! با همان ابهام در اصولِ کلیِ ضد اسرائیلی عرض کردم. در حالِ حاضر به نظر میرسد چیزهایی که رنگ و بویِ حکومتی به خودش بگیرد نوعی پس زنی از سویِ بیشترِ مردم به همراه دارد.
اما درباره دقت: وقتی که عملاً به آماری دقیق دسترسی نداریم یا اساساً آمارگیری ناممکن است، یا باید سکوت کنیم یا آنچه که با توجه به برداشتِ خودمان از نظراتِ مردم در فضایِ مجازی و مردمی که هر روزه در کوچه و خیابان میبینیم نظر بدهیم. فکر میکنم شما ترجیح دادید سکوت نکنید.
با نظر شما موافقم که بسیاری از موارد ی که رنگ و بوی حکومتی بگیرد از سوی مردم پس زده میشود. در مورد خاص مساله فلسطین اتفاقا مواضع و احساسات (موجه یا ناموجه) تنفر آمیز بسیاری از ایرانیان نسبت به اعراب را هم باید اضافه کرد. اگر شبیه به این مساله برای غیراعراب پیش می آمد در شرایط مساوی احتمالا همدلی بیشتری را برمیانگیخت.
بنظر میرسد مثل سایر رسانه ها فقط بخشی از بینندگان برنامه نود نظرشان را به برنامه ارسال می کنند. اگر این فرض را بی راه ندانیم ، با اینکه پیشنهاد شما بطور کلی جالب و حتی لازمست اما آن بخش بزرگ و یا بسیار بزرگ لزومن نود را نمی بینند. مشکل شاید همینجاست که هر طرف معمولن همین خیل ساکتین را مردم می نامند و با این پشتوانه پیش می روند بی آنکه واقعن چیزی از ایشان بدانند یا بخاهند که بدانند.