صحبت از فیلم بود. بیتأمل گفتم که آبی بهترین فیلمِ دنیا است. و عتابِ بانو که این -ترینگفتنها شایسته نیست، یا دستکم با منشِ ادعاییِ این وبلاگنویس سازگار نیست.
احتمالاً در نظرِ هر علاقهمندِ جدیِ فلسفه مجموعهای هست (شاید مشکّک) از مقالههای عالیی فلسفه. از مزایای بیکارشدگیِ آکادمیک برای من این بوده است که دیگر لازم نبوده مقالههای متوسطِ حیطهی کاریام را بخوانم و بیشتر از قبل توانستهام به حیطههای دیگر سرکشی کنم. یادآوریاش باعثِ خوشحالی است که در این چند ماه به مجموعهی مقالههای عالیای که خواندهام—یعنی چیزهایی در طرازِ ادمز (1979) و فوت (1983)—دو تا اضافه شده: مقالهای از تامس نیگل و مقالهای از هری فرنکفورت. الآن مشکلام این است که نمیدانم عنوانِ مقالهی فرنکفورت را به فارسی چطور ترجمه کنم.
عجالتاً: در اهمیتِ جیزهایی که برایشان ارزش قائلیم؟
در اهمیتِ آنچه پروایِ آن را داریم
در باب آنچه آن را پاس مى دارم
در باب آنچه آن را پاس مى داريم
«منش ادعایی این وبلاگنویس» :)))))))))
اهمیت آنچه به آن علاقه داریم.
اهمیت آنچه برای ما ارزشمند است.