"بر خویشتن تو ز ما صد بار فتنه‌تری"

[عصبانی، ویرایش‌نشده]

هرقدر هم که نظامِ جمهوری اسلامی را بهتر از هر بدیلِ ممکن‌الوصولِ نزدیکی بدانیم، باز گاهی نمی‌شود در خشم نشد از شدّتِ بی‌تدبیریِ بعضی اجزایش—و شدّتِ این بی‌تدبیری گاهی آن‌قدر زیاد است که حیرت بر خشم می‌چربد. دخترِ هفده‌ساله‌ را بیاورند در تلویزیونِ رسمیِ حکومتی، چون فیلمی از رقص‌اش را منتشر کرده است؟ بحثِ کژطبعی و بی‌ذوقی به کنار؛ مستندِ قانونیِ بازداشتِ دخترک چیست؟ محاکمه شده است؟ گیریم چهره‌اش را به‌روشنی نشان نمی‌دهند و نام‌اش را رسماً نمی‌گویند، و گیریم (خب، فرضِ محال که محال نیست) کسی نمی‌داند که او دقیقاً چه کرده و کسی فیلمِ رقصِ زیبایش را ندیده؛ مجوّزِ فشارِ عظیمی که به این نوجوان وارد کرده‌اند چیست؟

هرقدر هم سعی کرده باشم خودم و خوانندگانِ این وبلاگ را متقاعد کنم که موضوعات را سرد و منطقی ببینیم و خلط‌شان نکنیم، نمی‌شود پخشِ حرف‌های دخترک را مقایسه نکرد با رفتارِ تلویزیونِ حکومتی با دادستانِ محکوم‌شده‌. خونِ شهروندانِ به‌ناحق کشته‌شده، در مقابلِ رقصِ دختری بسیار جوان. و دینداران نمی‌پرسند آیا (و در این روزها شنیده‌ام که می‌پرسند) که قتل و اختلاس و ربا و قمارِ آشکارِ تلویزیونی بدتر است یا رقصِ دختری بی‌حجاب؟ پخشِ اعترافِ تلویزیونیِ مرتکبانِ کدام‌شان اولیٰ است؟ 

آقای مدیرِ مسؤولِ روزنامه‌ی کیهان چند باری این حکایت را نوشته‌اند که درباره‌ی کسی که بعدها متهمِ اصلیِ حادثه‌ی نخست‌وزیری شناخته شد (شهریورِ ۶۰)، بعد از حادثه شنیده‌اند که هیچ کس به او شکّ نکرده بوده چرا که آن‌قدر مقیّد به حفظِ بیت‌المال دیده می‌شده که دو خودکار در جیب می‌گذاشته، یکی برای کارهای دولتی و دیگری برای کارهای شخصی. آقای شریعتمداری می‌گویند که همان موقع از این حجمِ تظاهر می‌بایست می‌فهمیده‌اند که کاسه‌ای زیرِ نیم‌کاسه‌ی آن شخص است چرا که می‌شده پانزده ریال بدهد و خودکاری به خرجِ خودش بخرد و این‌همه زهدفروشی نکند. وجهِ شَبَه؟ ای بسا که کسی که جامه می‌درَد که ای وای دختری رقصید و دیده شد و ترویجِ فحشا شده و باید کاری کرد و اعترافِ تلویزیونی پخش کرد، بخشی از پروژه‌ای باشد برای سست‌کردنِ اعتبارِ دستگاهِ قضا و نیروی انتظامی و صداوسیما.

 

3 نظر برای ""بر خویشتن تو ز ما صد بار فتنه‌تری""

  1. تنها یک نکته همدلانه: خیلی هم واضح نیست آن چه از «مقایسه» کردن رفتار تلویزیون در موقعیت های مختلف مراد می کنید غیر منطقی باشد. چرا تصور نکنیم اولویت بندی هم منطق دارد؟ مشکلات و ندانم کاری ها و جرم و جنایت در دنیا کم نیست؛ ان قدر هست که اگر 24 ساعت هم فرصت باشد باز نمیشود به همه چیز پرداخت. در این کمبود وقت و فضا و عمر به نظرم اولویت بندی ای لازم است؛ و احتمالا بتوان منطقی برایش پیدا کد. موافقم با شما که اتفاقات خیلی بدتری از رقص آن رخ می دهد ولی موافق نیستم که صحبت کسی مبنی بر این که به جای پرداختن به فلان مساله باید به فلان چیز پرداخت خلط است. این که در زمانه رسانه های در دسترس همه، از میان این همه مساله، کسی چه چیز را برای پرداختن انتخاب می کند اتفاقا چیزهای زیادی را درباره او می گوید. گزینش های رسانه در پررنگ کردن یک خبر چیزی درباره مقاصد آن ها نمی گوید؟ اعتراض به این مقاصد خیلی غیرمنطقی نیست.

  2. سلام

    شکی ندارم که دشمنانِ نظام کم‌شمار و بی‌حیلت نیستند، اما وقتی به تناوب در این سال‌ها رویه‌هایِ غالبِ دستگاهِ قضا را پیشِ چشم خود می‌گذارم، هضمِ بندِ آخرِ نوشته‌ی شما برایم بسیار مشکل می‌شود.(کمی عصبانی و البته متعجب هم می‌شوم، به‌خصوص وقتی که بخواهم به اعتبارِ دستگاهِ قضا فکر کنم.)

     

    • هضم بند آخر راحت است. شما گویا تازه‌واردید. نویسنده به‌کرات و به‌علن برای «دستگاه قضا و نیروی انتظامی و صدا و سیما» *اعتبار فراوان* قائل شده و فقط گاهی نگران سست شدن این اعتبار است.

       برویم چای سبز غرغره کنیم.

نظرتان را بنویسید