یکی از مشهورترین ورزشکارانِ ایرانی خانمی است که همسرِ محترماش او را ممنوعالخروج کرده است. مطابقِ مطلبِ ایسنا، آقای محترم به ایسنا گفته است که ورزشکارِ محبوب،
… از زندگی با من امتناع کرده و حتی درخواست طلاق داده است. پس از این اتفاق او را ممنوعالخروج کردهام تا نتواند در هیچ تورنمنت برونمرزی شرکت کند.
توجه کردید؟ خانمِ نعمتی حتی درخواستِ طلاق داده است؛ به این دلیل است که آقای محترم با او کاری کرده است که با کسی میکنند که جرمِ بیّنی مرتکب شده یا از پرداختِ مالیات فرار کرده است. ادامهندادنِ زندگیِ مشترک آیا از ابتداییترین حقوق نیست؟
به نظرِ من کارِ ایسنا ستودنی است که زشتیها را به این روشنی پیشِ چشمانمان میگذارد. گرچه باعثِ تأسف است که زهرا نعمتی از یکی از حقوقاش محروم شده است، شاید این اتفاق مجموعاً اتفاقِ مبارکی باشد و باعثِ تلاشِ بیشترِ منجر به موفقیت در گرفتنِ حقوقِ اساسیِ زنان بشود. (قاعدتاً باید روشن باشد که محکومکردنِ محرومیتِ خانمِ نعمتی از حقوقاش مستلزمِ هیچ قضاوتی در این مورد نیست که در رابطهی او و همسرش چه کسی ”مقصر“ است.) فقط میخواهم یادآوری کنم که گرچه اگر خانمِ نعمتی مشهور نمیبود شاید ظلمی که بر او رفته است در این مقیاسْ آشکار نمیشد، اما تأکید بر شهرتِ جهانیاش نابجا است: اینطور نیست که، تا جایی که به حقوقِ انسانی مربوط میشود، نقضِ حقوقِ خانمِ نعمتی بدتر از نقضِ حقوقِ دیگران باشد.
—
یک نمونه از طرف دیگر این ماجرا:
یک استاد روحانی داشتیم که در کلاس تربیت "اسلامی" برای توجیه درستی "حق" طلاق برای مردان میگفت: "وقتی مرد نمیتونه زن رو مجبور کنه غذا درست کنه، خونه رو تمیز کنه، بچه رو شیر بده، از بچه نگهداری کنه و… و زن هم "حق" داره که هیچ کدوم از این کارها رو نکنه خب مرد هم حق داره که به خانوم بگه خوش اومدی، بفرما بیرون!"
تازه اینها نمونه است. مطالعه قوانین مولد این نمونه ها آزاردهنده تر هست. یادم میاد وقتی بحث "نکاح و طلاق" رو از کتاب لمعه امتحان دادیم، اونقدر ذهنم سیاه شده بود و حالم بد بود که تمام جزوه هام رو پاره کردم و ریختم دور: کاری که هرگز از زمان شروع به تحصیل و با وجودی که میدیدم برخی همکلاسیها با لذت انجامش میدهند، نکرده بودم.