"کِی عیبِ سرِ زلفِ بت از کاستن است؟"

بالاخره آرامشی آمد و خواب‌ام برد. بیدار که شدم این مصراع در سرم می‌چرخید. و چه مناسبِ حال بود. 

شاید بیست سال بود این شعر را نه خوانده بودم نه شنیده. انگار ناگهان عنصری پیامی فرستاده باشد (به لطفِ آقای نظامی‌عروضی).

یک نظر برای ""کِی عیبِ سرِ زلفِ بت از کاستن است؟""

  1. یک دوستی ترانه‌ی دلکش را این‌طور می‌خواند:
    این همه آشفته‌حالی، این همه نازک‌خیالی
    ای تو کوته‌کرده‌گیسو* از تو دارم از تو درام

    *به مناسبتِ حال، بعضی "پنهان‌کرده‌گیسو" هم می‌خوانند

نظرتان را بنویسید