قناعتِ رفتارگرا

بعد از جلسه خواهشگرانه گفتم "مرا جایی ببر و به‌ام محبت کن." بردم. محبت‌کردن‌اش زیاد و بی‌حد بود (گرچه پنهان اگر نبود تعزیر می‌کردند لابد). خامی نکردم و نپرسیدم که آیا دوست‌ام هم دارد.

6 نظر برای "قناعتِ رفتارگرا"

  1. رفتارگرا یا عملگرا؟ به عبارتی پراگماتیست یا بیهیوریست؟ هیچ کدام از این دو شهرتی به قناعت ندارند. تصمیم تو هم بیشتر از سر تدبیر بود تا قناعت. گمان مدبرانه بود. آن بیشتر خواستن در شرایطی که تو توصیف کرده ای نه ممکن بود و نه مطلوب.

  2. شاید، رفتارگرا به این معنا که در جستجوی چیزی آن سوی رفتار نبودن. انگار که قناعت شود به همین رفتار(اینجا محبت) و همین مهم باشد، نه جستجویی برای چیزی ورای آن(دوست داشتن اینجا)
    و احتمالاً همان قناعت رفتارگرایانه است نه حتی خامی

  3. این داستان احتمالاً برای خیلیها تکراری است ولی در اینجا مناسبت دارد:
    رفتارگرایی بعد از معاشقه سر روی سینه ی محبوبش نهاد و پرسید: تو که خیلی لذت بردی. من چطور؟

  4. سلام من
    اگه رفتارگرای حرفه ای بودی، بدون صحبت و خواهش می
    گفتی: …!
    اگر هم ممانعت می کرد- از آنجایی که احتمالا؟ جنس مخالف بود- می تونستی بکوبیش زمین!

  5. تکراری بود، احسان. ولی من باز هم از تصویر کردن موقعیت خنده‌ام گرفت. ممنون. در این روز غم‌بار شاد شدم.

نظرتان را بنویسید