-
ارنست نیگل و دیگران، قضیه گودِل، ترجمهی رضا امیررحیمی، نیلوفر، ۱۳۹۳؛ چاپِ دوم، ۱۳۹۹. ۲۷۸ صفحه، ۴۷,۰۰۰ تومان.
ارنست نِیگِل و جیمز نیومن در ۱۹۵۶ مقالهای در ساینتیفیک امریکن منتشر کردند در معرفیِ قضایای ناتمامیتِ گودل، و دو سال بعد کتابی دربارهی این قضیهها منتشر کردند با عنوانِ اثباتِ گودل. در سالِ ۲۰۰۱، سالها بعد از مرگِ هر دو نویسنده، ویراستِ جدیدی از این کتاب منتشر شد که ترجمهاش بخشِ بزرگی از این مجلّدِ فارسی را تشکیل میدهد. تغییراتِ ویراستِ جدید معتنابه نیست، و مترجمِ کتاب قاعدتاً خبر نداشته است که چند دهه پیش محمد اردشیر (که بعدها منطقدانی شد با شهرتی جهانی) کتابِ اصلی را ترجمه کرده بوده است و انتشاراتِ مولیٰ آن ترجمه را در ۱۳۶۴ منتشر کرده است—میگویم آقای رضا امیررحیمی که مترجمِ این مجلّدِ متأخر است قاعدتاً از وجودِ ترجمهی قبلی خبر نداشته است، چرا که حدس میزنم که اگر خبر داشت به وجودش اشارهای میکرد (یا شاید حتی کتاب را ترجمه نمیکرد).
در ورقزدنِ کتابْ غلطِ عمدهای در ترجمهی کتابِ نیگل و نیومن نیافتم، گرچه واژهگزینیِ آقای امیررحیمی چند باری متعجبام کرد—مثلِ موردِ بسیار آشنای ’formula‘ که ایشان بهجای اصطلاحِ کاملاً شناختهشده و بسیار رایجِ ’فرمول‘ مینویسند ’صورتبندی‘، که بهنظرِ این وبلاگنویس غریب است و میتواند به بدفهمی منجر شود از آن رو که، دستکم برای این وبلاگنویس، چیزی مثلِ تقریر—یعنی formulation—را القاء میکند (ایشان ’formulation‘ را به ’صورتبندی کردن‘ برمیگردانند). وقتی مثلاً در صفحهی ۱۷ از ترجمهی فارسی میخوانیم صورتبندیهای جالبی میدیدم، من اینطور میفهمم که نویسنده میگوید که بیانها یا تقریرهای جالبی میدیده؛ در حالی که نویسنده دارد میگوید که فرمولهای جالبی میدیده.
چیزی که برای من بهشدّت جلبِ توجه میکند این است که گویا این مجلّدِ فارسی ویرایش نشده، در این حد که کسی با حداقلی از حساسیت نسبت به موضوعاتِ زبانی یک بار متن را پیش از چاپ خوانده باشد و لغزشها را تذکر داده باشد—اگر کسی کتاب را ویرایش کرده بود، آیا میشد که مثلاً نامِ کوچکِ آقای Keith Devlin را روی جلد و در داخلِ مجلّد به شکلِ کِیت ببینیم؟ (این اسمِ مردانه تلفظ میشود /keeth/.) آیا میشد در صفحهی شناسنامهی کتابِ فارسی تاریخِ تولدِ ارنست نیگل (۱۹۰۱) را ببینیم و تاریخِ مرگاش را نه، که قاعدتاً حاکی از این است که نیگل در زمانِ انتشارِ این ترجمهی فارسی هنوز زنده بوده است؟ (نیگل متوفای ۱۹۸۵ است.) یا مثلاً بهنظرم جالب است که گویا کسی پیش از فرستادنِ ترجمهی فارسی به چاپخانه توجه نکرده است که در دو سطرِ اولِ پیشگفتارِ ویراستِ جدید عبارتِ
در ماه اوت سال ۱۹۴۵، و پس از یک سال اقامت در ژنو، خانوادهام به استنفورد کالیفرنیا بازگشتند. چهارده سالم بود،
قطعاً غلط است: ویراستارِ متنِ جدیدِ انگلیسی متولدِ ۱۹۴۵ است و در تابستانِ ۱۹۴۵ چهاردهساله نبوده و حتی اگر در کمتر از یکسالگی علاقهمند به منطق و گودل بوده باشد نمیتوانسته این کتابِ خاص را خریده بوده باشد چرا که کتاب در اواخرِ دههی ۱۹۵۰ منتشر شده است. متنِ اصلی را اگر دیده باشیم میدانیم که در این موضع نوشته است ۱۹۵۹؛ اما اگر هم ندیده باشیم میتوانیم بهراحتی بفهمیم که متنِ فارسی غلط است. (شاید بپرسید چرا این وبلاگنویس اسمِ ویراستارِ چاپِ متأخرِ متنِ انگلیسی را نمینویسد. یک دلیلاش این است که خیلی برایم روشن نیست چطور بنویسماش، و کتابی که آقای امیررحیمی فراهم کرده است سرگردانیام را کمتر نمیکند: روی جلد نوشتهاند داگلاس آر. هوفستادتر، در صفحهی عنوان نوشتهاند داگلاس ار. هوفستادتر، در شناسنامهی ناشر داگلاس آر. هافستدر، در صفحهی ۱۷ داگلاس اِر. هوفستادتر.) ویرایشِ حداقلّیای اگر انجام شده بود، آیا میشد که اسمِ مؤسسهی واحدی را یک جا (ص. ۳۵) مرکز پژوهشهای پیشرفته و جای دیگر (ص. ۱۸۳) مرکز تحقیقات پیشرفته بنویسند؟ و—به قولِ خبرنویسانِ صداوسیما— این در حالی است که هر دوی اینها غلطاند و در اسمِ مرکزِ مشهورِ مذکور، چنانکه مترجم نیز در صفحهی ۳۵ زیرنویس کرده است، واژهی Study هست که مفرد است، نه جمع. و چون این بسیار. در حضورِ پرتعدادِ این اشکالاتِ ابتدایی، صحبتکردن از اشکالاتِ فرمولنویسی و رعایتنکردنِ استانداردهای چاپِ متنِ ریاضی صحبتی است تجملّی.
آقای امیررحیمی در ص. ۱۰ نوشتهاند که ترجمه متن کامل ویراست جدید را در این مجلّد آوردهاند، که بیانِ غریبی است: نه آیا فرض بر این است که ترجمهها علیالاصول ترجمهی متنِ کامل (یا ترجمهی کاملِ متن؟) هستند؟ اما برای من نکتهی ناخوشایندترْ این است که سپاسگزاریِ یکصفحهایِ مؤلفان را نیاوردهاند، و از این هم ناخوشایندتر اینکه تقدیمنامهی متنِ اصلی را نیز حذف کردهاند: کتابِ اصلی تقدیم شده است به برتراند راسل (که تقدیمی است بسیار معنادار، هم از حیثِ ارتباطِ قضیهی گودل با کتابِ راسل و وایتهد و هم از حیثِ ارتباطِ شخصِ گودل و شخصِ راسل)، و مترجمِ فارسیْ کتاب را، با امضای مترجم، متواضعانه تقدیم کرده است به جوانهایی که شور منطق، ریاضیات، و نظریه محاسبه را در سر دارند.
تأکید کنم که کتاب کتابِ سادهای است؛ اصولاً کارِ سختی میبود که بخشهایی از کتاب را غلط ترجمه کنیم، و خوشبختانه مترجمِ فارسی مرتکبِ این کارِ سخت نشده است. اما، در کنارِ این فضیلتِ آشکار، بهنظرم شواهدی بهدست داده باشم که کتاب به لحاظِ ویرایش … در اوج نیست، که کوتاهیِ ناشر را نشان میدهد. و اگر ویرایشنکردنِ متنْ قصور است، دستکاریکردنِ اثرِ بسیار مشهورِ اشر و رنگیسازیاش در روی جلد—جلدی که تصویرش را در بالای این مطلبِ وبلاگی مشاهده میکنید—بهنظرِ من تقصیری است فاجعهبار.
از اینها که بگذریم و به کارهای خودِ مترجم بپردازیم، مایلام بگویم که نوشتههای مترجم در این مجلّد بعضاً با سلیقهی من ناسازگارند. این ناسازگاری شاید اهمیتی نداشته باشد و لذا واردِ جزئیات نمیشوم و فقط به چیزی اشاره میکنم که مترجم در پیشگفتارش نوشته است. نوشته است که گودل،
افزون بر چیزهایی که اثبات کرد، یا به عبارت بهتر چیزهایی را اثبات کرد اثباتناپذیر هستند، با زندگیاش امر دیگری را اثبات کرد. اینکه، بهرغم بیماریهای شدید جسمی و روحی، انسانها وقتی شوری در سر دارند میتوانند زندگی پرثمری را پشت سر بگذارند.
نحوهی عبارتپردازیِ مترجم به من مربوط نیست (و دقت کردهام که نقلام دقیق باشد)؛ اما آنچه دربارهی گودل گفتهاند یا ظاهراً قصد داشتهاند القاء کنند شاید بیمحابا گفته شده باشد. روشن بهنظر میرسد که تصویری که آقای امیررحیمی میسازند این است که شخصی، بر رغمِ بیماریهای شدید، کارهای مهمی کرده است و ما میتوانیم از این امر درس بگیریم برای زندگی، الخ. اما ملاحظه کنید: کتابِ اصلی دربارهی مقالهای است که گودل در ۱۹۳۱—یعنی در بیستوپنجسالگی—منتشر کرده است؛ آیا تا آن زمان، یعنی حدودِ نیمقرن قبل از مرگاش، گودل بیماریهای شدید داشته است؟ مخصوصاً در موردِ بیماریهای روانی (یا ”روحی“ به تعبیرِ مترجم)، آیا آقای امیررحیمی شاهدی دارند که گودلِ جوان در زمانی که مشغولِ اکتشافاتی بوده که کتابِ نیگل و نیومن شرحشان میدهد به این بیماریها مبتلا بوده است؟ در صفحهی ۱۹۰ از مجلّدِ فارسی، در ترجمهی مطالبی از وبگاهِ مؤسسهی مطالعهی عالی، جملههایی هست حاکی از اینکه در کودکی نشانههایی از ”بیثباتی عاطفی“ بروز میداده و از هشتسالگی بیماریهراسی داشته؛ اما اینها را من ناکافی مییابم در توجیهِ تصویری که مترجم ساخته یا گمان میکنم قصد داشته بسازد. و اگر منظورِ مترجم دورهای است که گودل آشکارا مشکلاتِ حادِ روانی داشته است، آنگاه باید بگویم که منظورِ غریبی دارند چرا که از آن دوره چیزِ زیادی در این مجلّدِ فارسی نیامده، و بهعلاوه در آن دوره دستکم بعضی از چیزهایی که گودل نوشته بوده به لحاظِ فنّیِ ریاضی مغلوطاند (نمونهای را میشود در شرحِ سالووی بر مقالهی 1970c در جلدِ سومِ مجموعهی آثارِ گودل دید). توصیه و پند و موعظه شاید خوب باشد؛ اما بهنظرم بهتر است در بیانِ امورِ تاریخی محتاطتر باشیم و از کسی (گودل و دیگران) مایه نگذاریم.
**
نیگل و نیومن هیچکدام منطقدان نبودهاند (نیگل از متخصصانِ مهمِ فلسفهی علم بوده)، و غریب نیست که کتابِ اصلی اشکالاتی داشته بوده باشد—مثلاً نگاه کنید به نقدِ فنّیِ فلسفیِ پاتنم در ۱۹۶۰ و نقدِ شدیدِ فنّیِ ریاضیِ جان مایهیل در ۱۹۶۱. [اگر به این نقدها دسترس ندارید میتوانید به من ئیمیل بزنید تا برایتان بفرستم، و راستاش بررسی نکردهام که در ویراستِ ۲۰۰۱ آیا/چقدر به این مشکلات رسیدگی شده.] کتابِ نیگل و نیومن شاید بیش از شصت سال پیش بهترین کتاب در این موضوع بوده باشد به این دلیلِ ساده که اصولاً کتابی عامهپسند در این موضوع در کار نبوده و هرچه بوده فنّی بوده؛ اما اینکه در این ده سالِ اخیر ناشری برای چاپِ اولِ یک ترجمهاش وقت و هزینه صرفاش کند جای تأمل دارد. و همانقدر که نویسندگان متخصصِ منطق نبودهاند، بهنظر میرسد آقای امیررحیمی هم متخصصِ منطق نباشند—که عیبی هم نداشت اگر که به ترجمه اکتفا کرده بودند و اظهارنظرِ فنّی نکرده بودند، که متأسفانه کردهاند. مثلاً در جایی که در زیرنویسِ ص. ۲۰۱ در معرفیِ تورینگ نوشتهاند که مقالهی ۱۹۳۶اش
کار ویران کردن برنامه هیلبرت را که گودِل آغاز کرده بود به پایان رساند. م.
که متأسفانه بهطرزِ بدی غلط و حاکی از بدفهمیِ مقالهی تورینگ است چرا که مقالهی تورینگ دربارهی تصمیمناپذیریِ الگوریتمی است و نه تصمیمناپذیریِ اصلموضوعی، و لذا ربطی به برنامهی هیلبرت ندارد—حتی اگر پذیرفته باشیم (ترجیحاً با استدلال!) که گودل ابتدائاً ضدیتی با برنامهی هیلبرت داشته است. تفصیل نمیدهم.
نکتهی دیگرْ متنهایی است که مترجم اضافه کرده است، که نوعاً متنهاییاند دمدستی دربارهی اینکه زندگیِ گودل چگونه بوده است و همسرش چگونه بوده است و با آینشتاین از چه صحبت میکردهاند و از این قبیل (مقایسه کنید با آنچه محمد اردشیر در ترجمهی سیوچند سال پیشاش به متن اضافه کرده بود، که مقالهای است از الفرد تارسکی دربارهی نسبتِ برهان و حقیقت). اگر کتابِ نیگل و نیومن تلاشی است برای عامهفهمکردنِ قضیههای گودل، که تلاشی است جدی که نوعاً متخصصان عهدهدارش میشوند، اضافاتِ مترجم که از سایتهای مختلف و وبلاگ و نیویورکر و جاهای دیگر برداشتهاند متأسفانه در بهترین حالت کاری است برای عامیانهسازی.
و از قضا (؟) در چیزهایی که آقای امیررحیمی در این بخشِ مجلّدِ فارسی آوردهاند اشکالاتِ ترجمهای و غیرترجمهای بیش از بخشِ اصلیِ کتاب است. مثلاً در زیرنویسِ صفحههای ۱۸۵-۱۸۴ که توضیحی پنج-ششسطری دربارهی فوننویمان با امضای مترجم آمده، نامِ فوننویمان به خطِ لاتین با غلطِ املایی نوشته شده. مشکلاتِ دیگری هم هست که فقط به یک نمونه اشاره میکنم از صفحهی ۱۹۲ [با حفظِ رسمالخط و با حذفِ شمارهی راجع به زیرنویس بعد از پرانتزِ دوم]:
در سال ۱۹۲۷، وقتی گودِل بیستویک سال داشت، در یک باشگاه شبانه وین بهنام Der Nachtfalter (شبپره) با رقصنده آدل نیمبرسکی (نیه پورکرت) آشنا شد. چون آدِل پیش از آن ازدواج کرده و شش سال بزرگتر از کرت بود، والدین او با ازدواج آنها مخالفت کردند (مادر او ماریان از پدر او ۱۴ سال جوانتر بود).
ترجمه اشکالاتی دارد از جمله اینکه، بر خلافِ اصلِ انگلیسی، از خودِ عبارتِ فارسی برنمیآید که مرجعِ ’او‘ کورت است یا ادل (این مشکل در اصلِ انگلیسی نیست چون ضمیرهایش جنسیت دارند). مشکلاتِ دیگری هم هست، اما بگذارید فقط به پرانتزِ دوم توجه کنیم. اسمِ آلمانیِ باشگاه را نویسندهی متنِ اصلی در پرانتزِ اول ترجمه کرده است، اما پرانتزِ دوم چیست؟ خب، ادل قبلاً ازدواج کرده بوده است؛ آیا ’پورکرت‘ نامخانوادگیِ پیش از ازدواجِ اولاش بوده؟ شاید. اما ’نیه‘ چیست؟ آیا ایشان بعد از ازدواج حتی نامِ کوچکاش را هم عوض کرده بوده؟ در متنِ فارسی بلافاصله بعد از بستهشدنِ پرانتزِ دوم زیرنویسی آمده:
1. Adele Nimbursky (Née Porkert)
که معلوم میکند مسأله چیست. واژهی ’née‘ یعنی متولدشده، و این کارِ رایجی در زبانِ انگلیسی است که نامخانوادگیِ زمانِ تولد را بعد از این واژه مینویسند. ظاهراً مترجمِ فارسیْ این واژه را نه در بیانِ این امر که نامخانوادگیِ پیش از ازدواج چه بوده، بلکه نامِ کوچک فهمیده و به خطِ فارسی نوشته ’نیه‘. و حدس میزنم علّتِ اینکه ’née‘ که در متنِ اصلی با حرفِ کوچک آمده است را تبدیل کردهاند به ’Née‘ با حرفِ بزرگ این باشد که گمان کردهاند در متنِ اصلی اشتباهی رخ داده که نامِ کوچک را با حرفِ کوچک نوشتهاند! بگذریم.
**
اختلافِ نظر هست در این مورد که آیا مترجم اجازه دارد مطالبی به کتابِ اصلی اضافه کند یا نه؛ با این فرض که مجاز است اضافه کند، مایلام بگویم که اتفاقاً چیزی هست که ربطی به کتابِ نیگل و نیومن دارد و شاید اضافهشدناش خالی از لطف نمیبود، و آن برخوردِ گودلِ میانسال با ناشر و نویسندگانِ این کتاب است. دستکم از زمانِ انتشارِ جلدِ پنجمِ مجموعهی آثارِ گودل و به یمنِ انتشارِ نامههای مربوطْ خبر داریم که گودل اجازه نداده ترجمهی مقالهی ۱۹۳۱اش در این کتاب بیاید، انتظار داشته سطر به سطرِ کتاب را پیش از انتشار بخواند و چیزی بدونِ تصویبِ او منتشر نشود، از ناشرِ این کتاب توقعِ مالی داشته در حالی که استادِ مؤسسهی مطالعهی عالیِ پرینستن بوده و کارِ موظفِ تدریس نداشته، و غیره. اگر بنا بوده که کتابی با اضافاتِ مترجم منتشر شود کاش مترجم، که گویا با جلدِ پنجمِ مجموعهی آثار آشنایی دارند (وگرنه شاید مشخصاتاش را در صفحهی ۲۶۳ نمیآوردند)، بهجای نظرورزی دربارهی وضعِ روانیِ گودل در ۱۹۳۱، با ترجمهی این نامهها واقعیاتِ سرد و ناراحتکنندهای نشانمان میدادند در این باب که بزرگترینِ منطقیانِ عالَم میتواند انسانِ چندانِ تحسینبرنگیزی نباشد.