خیلی قشنگ بود کاوه. به فاطمه:خیلی اوقات نتیجه مهم است نه تلاش .اینکه پس از تامل پاسخ بدهم "خب ،در آن صورت قبول می کنم."می تواند نشان گر این باشد که اگر مداد اژدها شود ، ارضای شرطی،نتیجه ای….چیزی برایم حاصل می شود-چیزی که ممکن است " هیچ راهی نیست" را ،منطقی ،به "راهی هست" تبدیل کند . به فاطمه و کاوه: قبول دارم که تمنای قشنگی هست در این حرکت کاوه ای که مداد را رها می کند و به راستی به تماشای نتیجه می نشیند -و شاید به راستی فکر می کند ممکن است اژدها بشود.
جای طرف بودم می گفتم : "اگه اژدها نشد دیگه نیا دنبالش چوم دیگه هیچوقت نمیشه".بعد هم که اژدها نمی شد یه لبخند ملیحی به قیافه ی بور شده ات میزدم که دیگه از این پیشنهادا ندی.تازه اون مداد حد اکثر می تونسته کرم بشه نه اژدها.
بله، من موافقم که خیلی وقت ها نتیجه مهم می شود برای "منطقی" شدن ِ پذیرفتن. منتها به نظرم بعضی وقت ها آدم راضی می شود مثلا به خاطر ِ همین به قول ِ شما قشنگی ِ تمنا!و این رضایت جنسش کمی با قانع شدن ِ منطقی فرق می کند. 🙂 البته می دانم که بستگی به مورد هم دارد و به اینکه آدم چقدر مطمئن گفته باشد "هیچ راهی نیست." "شاید" را برای همین دوبار در کامنت ِ اولم استفاده کردم! 😉
با او موافقم در باب قبولی بدون شرط … اما اگر این قید و شروط نبودند بسیاری از قصه ها و افسانه ها ساخته نمی شدند. و اگر این قصه ها و افسانه ها و اسطوره ها نبودند شاید چنین طنازی در لحظه یی به ذهن راوی نمی رسید. شاید البته …
@ Reza: Thanks a lot for the reference. They are of course related and have common etymological origin, but only one of them has been miraculously related to wood — I mean Bible-wise (Exodus 7). 🙂
شاید تلاش ِ مقدماتی در راستای اژدها کردن ِ مداد به منظور ِ جلب ِ رضایت ارزشش را داشت بگوید "خُب"! شاید البته…
🙂
افسانهگرایی حیف شد.
اژدها هم اگر ميشد، باز جا داشت كه قبول نكنه!
خیلی قشنگ بود کاوه.
به فاطمه:خیلی اوقات نتیجه مهم است نه تلاش .اینکه پس از تامل پاسخ بدهم "خب ،در آن صورت قبول می کنم."می تواند نشان گر این باشد که اگر مداد اژدها شود ، ارضای شرطی،نتیجه ای….چیزی برایم حاصل می شود-چیزی که ممکن است " هیچ راهی نیست" را ،منطقی ،به "راهی هست" تبدیل کند .
به فاطمه و کاوه: قبول دارم که تمنای قشنگی هست در این حرکت کاوه ای که مداد را رها می کند و به راستی به تماشای نتیجه می نشیند -و شاید به راستی فکر می کند ممکن است اژدها بشود.
چرا؟!!
اين وبلاگ را كه ميخوانم از شدت
سرخوشي، استيصال، حسادت و سماجت
به ترتيب به اين امراض دچار ميشوم:
بي خوابي، سرگيجه، سوء هاضمه و كوفتگي عضلات!
دوست دارم بدانم واقعا انتظار داشتی اژدها بشه؟
history has shown that wood can only turn into a snake 🙂
شايد كمي طول بكشد تا اژدها شود ،نااميد نشو.
شايد هم زودتر از آنكه تبديل به اژدها شود راه گشايش ديگري پيش بيايد و قبول كند. نااميد نشو.
جای طرف بودم می گفتم : "اگه اژدها نشد دیگه نیا دنبالش چوم دیگه هیچوقت نمیشه".بعد هم که اژدها نمی شد یه لبخند ملیحی به قیافه ی بور شده ات میزدم که دیگه از این پیشنهادا ندی.تازه اون مداد حد اکثر می تونسته کرم بشه نه اژدها.
به الهام:
بله، من موافقم که خیلی وقت ها نتیجه مهم می شود برای "منطقی" شدن ِ پذیرفتن. منتها به نظرم بعضی وقت ها آدم راضی می شود مثلا به خاطر ِ همین به قول ِ شما قشنگی ِ تمنا!و این رضایت جنسش کمی با قانع شدن ِ منطقی فرق می کند. 🙂
البته می دانم که بستگی به مورد هم دارد و به اینکه آدم چقدر مطمئن گفته باشد "هیچ راهی نیست."
"شاید" را برای همین دوبار در کامنت ِ اولم استفاده کردم! 😉
نه تنها می خواسته جواب منفی بده بلکه می خواسته تو را ضایع هم کنه! خیلی کینه ای بوده!!
به فاطمه:
(;
و ممنون از خط آخر جوابت ، متوجه شدم که "شاید" تو راگویی نخوانده ام.
واقعا که دلتون خوشه ها! خوش به حالتون!
چه خوب که مدادت اژدهانشد!قبول بدون قید و شرط دوست داشتنی است!
با او موافقم در باب قبولی بدون شرط … اما اگر این قید و شروط نبودند بسیاری از قصه ها و افسانه ها ساخته نمی شدند. و اگر این قصه ها و افسانه ها و اسطوره ها نبودند شاید چنین طنازی در لحظه یی به ذهن راوی نمی رسید. شاید البته …
طنازی از قلم افتاد : شاید چنین طنازی در لحظه یی …
be nazaram behtarin ghesmate in dastan ine ke be pishnahad dahande in hesse khub dade shode ke faghat be indalil ke medad ezhdeha nashod goft
na 🙂
@farzaneh: http://en.wikipedia.org/wiki/Zahh%C4%81k#Etymology_and_derived_words
@ Reza:
Thanks a lot for the reference. They are of course related and have common etymological origin, but only one of them has been miraculously related to wood — I mean Bible-wise (Exodus 7).
🙂